دوستان خوبم سلامممم
این یک قسمت از یه مقاله است نظر شما در رابن زمینه چیه؟
مدیریت فرهنگی
بدون تعارف، مدیران مدارس مدیران فرهنگی نیستند. آنها بیشتر مدیرانی اجرایی
و اداری هستند. حتی تلقی مدیریت آموزشی، بدون داشتن نگاه فرهنگی به مدرسه، چندان
صحیح به نظر نمی رسد.
روشن ترین تصویری که می توان از مدرسه امروز ارایه داد، تصور آن چون یک اجتماع
است. اجتماع مبنای تجربه انسانی و هویت «خود» چون موجودی اجتماعی است. این هویت
خود به خود و به تنهایی شکل نگرفته است، بلکه در تشکیل آن تجربه «دیگری» بسیار جدی
است.
برای این که مدرسه ای
تبدیل به اجتماع شود: ۱) باید نیروهای انسانی،
دیدگاهی مشترک درباره رشد و شکوفایی انسان اتخاذ کنند ۲) این دیدگاه باید نگاهی
متمایز به «تربیت خوب» بیافریند، ۳) چنین نگاهی به تربیت
باید فعالیت های دسته جمعی و مبتنی بر همکاری پدید آورد و بالاخره ۴) با درگیر شدن در این
فعالیت های مشترک، هدف های واحدی پیگیری شود. این تصویر از مدرسه، مشابه یک ارکستر
است. در ارکستر هدف های مشترکی تعقیب می شود و درک مشترک وجود دارد.
صرف نظر از تعاریفی که برای فرهنگ وجود دارد، منظور از «مدیریت فرهنگی» در مدرسه
مدیریتی است که به ارزش های انسانی، اعتقادات، گرایش ها، مهارت های زندگی، آداب و
رسوم، معیارهای رفتاری جامعه و قوانین و مقررات توجه دارد. در مدیریت فرهنگی، بیش
از آن که مشکل یا مشکلات، دانش آموز یا دانش آموزان خاصی مطرح باشد، بر هدایت رفتار
همه دانش آموزان و آموختن راه و روش زندگی به آنان تمرکز می شود. در مجموع، مدیریت
فرهنگی، با سبک زندگی افراد سروکار دارد. در مدیریت فرهنگی، دین،
تاریخ، علم، ادبیات و هنر جایگاهی مهم دارند. به این ترتیب، مدیریت فرهنگی سعی
دارد در مدرسه شرایطی همچون اجتماع فراهم آورد تا دانش آموزان با آنچه در شرایط
واقعی زندگی جریان دارد آشنا شوند.
براین اساس، مواجهه با مشکلات رفتاری دانش آموزان با نگرش مدیریت فرهنگی، مستلزم
فرایندی است که در ادامه به توصیف آن می پردازیم.
نظرتونو دوست داریم که بشنویم....