4. اسباب ظهور امام (ع)
آسیب اصلی در نظرگاه آیتالله بهجت(ره)، آسیب رابطة امام و مأموم است. از این رو راه حلّ محوری ایشان اصلاح این رابطه و تعمیق آن است. تصریح میكنند: «تا رابطة ما با ولیّ امر ـ امام زمان(عج) ـ قوی نشود كار ما درست نخواهد شد.»
اما قوی شدن این رابطه چگونه است؟ ایشان در اینباره رویكرد اخلاقی خویش را بیشتر آشكار كرده، ادامه میدهند: «قوت رابطة ما با ولیّ امر (عج) هم در اصلاح نفس است. آیا واقعاً تا خودمان را اصلاح نكنیم كار درست میشود؟»19
لذا اصلاح نفس، تحكیم ایمان و تطبیق عقیده و عمل بر عقیده و عمل امام(ع) در بیانات ایشان از درخشش و تأكید خاصی برخوردار است.
«ما میخواهیم هر كاری دلمان میخواهد بكنیم؛ به نزدیكانمان به دوستانمان هر كاری میخواهیم بكنیم اما دیگران، دشمنان حق ندارند به ما اسائهای بكنند. ما اگر به راه بودیم و در راه میرفتیم چه كسی امیرالمؤمنین(ع) را میكشت؟ چه كسی امام حسین(ع) را میكشت؟ چه كسی همین امام حیّ حاضر را كه هزار سال است از دیدهها غائب است مغلولالیدین (دست بسته) میكرد؟20
برای مؤمنان، تثبیت در دین و ایمان، ثبات قدم تا ظهور آن حضرت، از ظهور آن حضرت مهمتر است.»21
این راه حلّ محوری از سوی ایشان مبتنی بر تحلیلی است كه از وضعیت موجود شیعیان و دشمنان دارد. «ما كه قدرت دفاع در برابر قدرتهای بزرگ دنیا را ـ كه برای ما با هم همدست شدهاند ـ نداریم و نمیتوانیم به صورت ظاهر با آنان بجنگیم. چرا دست از وظیفه خود برمیداریم؟! وظیفة فعلی ما با اینهمه ابتلائات و آتشهایی كه برای نابودی شیعه در ایران، عراق، لبنان، پاكستان، افغانستان و ... فروخته شده دعا و توسل به حضرت حجت(عج) و توصیة دیگران به دعاست.»22
توسل و دعا كه شاخصی برای بهسازی رابطه مأمومین و امام خویش است، در بیان آیتالله بهجت جایگاهی خاص و ویژه دارد. اما نباید گمان كرد كه تنها وظیفه در قبال ظهور را فقط دعا و استغاثه میدانند. ایشان برای تحقق راه حل محوریای كه اشاره شد هم راهكارهای اجتماعی ارائه میكنند و هم راهكارهای فردی.
الف) راهكارهای اجتماعی
آیتالله بهجت از یك سو، بندگی و اطاعت را موجب تصحیح رابطه با امام و مسبّب همة كمالات دانسته، از سوی دیگر مانع جدی در این امر را اجانب و كفّار میدانند:
چه میشد به واسطة بندگی خدا، روابط ما با آن آقا (حجتبنالحسن(عج)) محفوظ میماند؟ دیگران نگذاشتند هر چند ما هم مقصریم و نخواستیم اتصال میان ما و آن حضرت محفوظ باشد.23
در دیدگاه ایشان اصلیترین نقشة كفار، ضربه زدن به آن رابطة اصیل و دور كردن مسلمین از ثقلین است:
ائمه ما(ع) دعاها را در اختیار ما گذاشتهاند تا ما را غرق در نور ببینند. انبیا آمدهاند كه ما را از دنیا و توجه به آن دور سازند ولی كفّار به ما میگویند: دین را كنار بگذارید تا ما به شما دنیا دهیم و وسایل راحتی ظاهری ـ نه راحتی درونی ـ شما را فراهم كنیم! البته این سخن هم دروغ است، زیرا اگر آنان برای ما راحتی دنیا را میخواهند پس چرا این همه بر سر تسلّط بر ما، با هم نزاع دارند. نقشة كفار این بوده و هست كه قرآن را از دست مسلمانان بگیرند و روحانیت را از منابع دینی و معنویات و سرچشمههای معارف ـ یعنی قرآن و سنت ـ جدا سازند، تا این دو سلاح مهم از دست مسلمانان خارج گردد و راه تسلط آنان بر بلاد و ثروتهای مسلمانان باز شود. ولو به اینكه كسانی را در رأس قرار دهند كه طبق مرام آنان كتاب و سنت را توجیه كنند و دیگران نابود، منزوی یا كشته شوند: ای كاش میدیدیم كه گرگها به ما هجوم آوردهاند و ما را میخورند!24
در پی این درك خاص است كه راهكار اصلی اجتماعی ایشان برای تأمین آن مقصود، توصیه به عدم اختلاط با كفار است؛ هم اختلاط سیاسی ـ اقتصادی و هم اختلاط فرهنگی ـ فكری.
در ادامه سخن پیشین ایشان بیان مینماید:
با این وضع چه باید كرد؟ هر چه به ما فرمودند:
لا تتخذوا الكافرین اولیاء
(كافران را به عنوان دوست و سرپرست خود نگیرید).
گوش نكردیم! حالا با این اوضاع و گرفتاری و بلاها كه بر سر ما مسلمانان میآید چه باید بكنیم؟ اگر تكلیف خود را بدانیم كه چه باید بكنیم و به آنچه فهمیدیم عمل بكنیم از جهت علم به وظیفه فردای قیامت راحتایم.25
اختلاط ما با كفار آخرش به همین جا میكشد؛ یعنی ابتدا از مسلمانان پذیرایی میكنند، به آنان احترام میگذارند، آنان را به بلاد خود دعوت میكنند و در تجارت و معاملات بازرگانی خود داخل میكنند، وقتی رؤسا و سیاستمداران مسلمان مست پول و غیر پول شدند مسلمانان حاضر میشوند امتیازاتی بدهند تا آنان بر بلاد اسلامی حكومت كنند. بدین ترتیب اختلاط با كفار، تسلط و حكومت آنها را بر مسلمانان آسانتر میسازد. آیا اگر مثلاً كفار بر نفت ایران حكومت كردند، میشود كه نتوانند بر ایران و ملت ایران حكومت كنند؟ و مالك الرّقاب ممالك اسلامی و مسلمانان نشوند؟26
در این بیانات مشكل اصلی صدمه زننده به رابطة قوی با امام زمان(ع)، غربزدگی مسلمانان دانسته شده است. لذا این مرجع عالیقدر شیعه، غیر از منع سیاستهایی كه به حاكمیت سیاسی غرب بر مسلمین بینجامد به راهكارهایی اشاره میفرمایند كه شیعیان را از تهاجم فرهنگی غرب و جدا شدن آنها از امام خویش نجات دهد:
1. هجرت و ایجاد برادری ایمانی
دربارة هجرت چنین میفرمایند:
ممكن است كسی در بلاد كفر سكونت داشته باشد ولی ایمان و اعتقادش بر خلاف حكومتهای بیدین و یا بی عقل باشد و با این حال منتظر فرج باشد. ولی اگر كسی بخواهد عبادت كند و به خدا ایمان داشته باشد، یا ایمانش محفوظ بماند این امر متوقف بر نقل مكان و انتقال محل سكونت، از آن بلاد به بلاد اهل ایمان است [و در صورتی كه] منتقل شدن از آنجا برای او ممكن باشد، باید برای حفظ دین و ایمان خود و اهل بیت خود به بلاد اهل ایمان مهاجرت كند، وگرنه به خود و اهل خود ظلم نموده، مقصّر خواهد بود.27
در كنار دستور هجرت به بلاد مؤمنین، از اهل ایمان هم میخواهد، با هم كمال برادری و همدردی را داشته باشند:
چقدر رحمت خداوند شامل حال كسانی است كه برای رفع این همه ابتلائات و بلاهایی كه برای مسلمانان و اهل ایمان وارد میشود بیتفاوت نباشند و گریه و تضرع و ابتهال كنند! اگر مسلمانی در چین مبتلا شود ابتلای او ابتلای ماست و ما باید خود را مثل او گرفتار بدانیم!28
ایجاد این همدلی و دلسوزی اثرات بسیار دارد. ایشان در یك تحلیل عرفانی روانشناختی، نبود این علامت بین مؤمنان را مذمت میكند.
با اینكه اندوه و شادی مؤمن به دیگران سرایت میكند چرا ما با این همه بلاها و مصایب كه بر اهل ایمان وارد میگردد بیتفاوت هستیم؟ یا ما ایمان نداریم، یا قلبها قسی شده است! در روایت است كه ظهور قائم آل محمّد(ص) «بعد قسوة القلوب؛ پس از قساوت دلها» خواهد بود.29
2. مصونیّتسازی فرهنگی
هجرت از بلاد كفر یك انتقال فیزیكی از مناسبات جاهلی است و هجرتی از غرب جغرافیایی است اما آنچه از بدعتها و بیدینیها كه در تمام عالم پراكنده شده و به دار اهل ایمان هم راه یافته است را طور دیگر باید سدّ كرد تا بتوان به بهبود رابطة ایمانی و بندگی و تصحیح رابطه با امام خویش اقدام نمود. حضرت آیتالله بهجت در این باره نیز دو دستور شاخص دارند:
اول، طی طریق سلف: گویا ائمة ما(ع) این مطلب را اتمام حجت كردهاند، لذا فرمودهاند: برای فرج بسیار دعا كنید. البته نه اینكه لقلقة زبان باشد. و نیز فرمودهاند «تمسّكوا بالأمر الأوّل؛ به راه و رسم نخست عمل كنید» یعنی در وقایع و رویدادهای تازه، آنگونه كه در گذشته، عمل میكردید عمل كنید.
دوم، احتیاط و توقف: ائمه ما به ما یاد دادهاند كه به یقینیات عمل كنیم و هر جا یقین نداشتیم توقف و احتیاط كنیم.30
ولی از ایشان سؤال شد: از حضرت رسول(ص) دربارة آخرالزمان و فتنههای آن نقل شده كه فرمودهاند: تشخیص تكلیف در آن زمان مشكل است پس چه باید كرد؟ پاسخ فرمودند:
اگر به دست آوردن تكلیف مشكل باشد، احتیاط كردن كه مشكل نیست! باید توقف كرد و احتیاط. برای ما اتمام حجت شده است.31
و در جای دیگر بیانی دارند:
پس در فتنههای آخرالزمان كه مانند پارههای شب تاریك است، شایسته است احتیاط و توقف نمودن تا راه حق روشن شود و همگان توان احتیاط را دارند و آن سلاح عمدة اهل ایمان است. و تنها كسی نجات مییابد كه در ایمان خود استوار بوده، برای تعجیل فرج دعا كند و در اعتقاد به تمام عقاید حقّ ملتزم و استوار باشد.32
واضح است نهادینه شدن این دستور در میان مؤمنین، از اختلاط فرهنگی با اجانب و به تعبیر ایشان از هم جنسی و هم شكلی كه زمینهساز تسلط سیاسی آنهاست جلوگیری میكند.
چه بسیار از مشهورات زمانه كه مشمول این اصل میشود و چه بسیار رفتارها و صناعات و ... كه تجنّب یا توقّف در آنها به صلاح ایمان و ولایت شیعیان است.
ایشان به طور كلی در اینگونه امور اجتماعی با نگاهی خاصّ نگریسته، میگویند:
«ما نباید در امور اجتماعی به دیگران نگاه كنیم و از این و آن پیروی كنیم زیرا افراد معصوم نیستند، هر چند بزرگ و بزرگوار باشند، بلكه باید نگاه كنیم و ببینیم اگر خودمان تنها بودیم و دیگران نبودند، آیا انجام میدادیم یا نه؟ نباید به دیگران كار داشته باشیم! ما نباید خود را با اهل سنت قیاس كنیم! ما باید رضا و میل امام زمان(عج) را در كارها به دست آوریم، چه در مصرف سهم امام(ع) و چه در كارهای اجتماعی.33
اهمیت راهكارهای اجتماعی برای حفظ از گزند كفار اینقدر زیاد است كه ایشان گرد هم نشستن شیعه و سنّی برای چاره اندیشی را لازم میداند:
بنابراین آیا حال كه همة مسلمانان ـ چه شیعه و چه سنی ـ اعتقاداً یا عملاً ـ زعیم ندارند نباید در كنار هم بنشینند و چارهاندیشی كنند؟ آیا نباید محافظت و مواظبت كنیم؟! آیا نباید بنشینیم و راه محافظه را پیدا كنیم كه چگونه از دست دشمن در امان باشیم تا دین و دنیا و مذهب ما محفوظ بماند؟34
ایشان توسّلات و عزاداریها و زیارات را ظرف الصاق و اتصال به امام و از اینرو مورد تهاجم كفّار معرفی مینماید:
این توسّلات، عزاداریها، سوگواریها، زیارت قبور اهل بیت(ع)، علامت آن است كه اهل ایمان به آنان اتّصال و الصاق دارند و هنوز از آنان منحرف نشدهاند، لذا كفار و دست نشاندههای آنان دستور داشتند كه بین مسلمانان و قرآن ـ تا چه برسد به مساجد و تكایا و مجالس عزا و روضه خوانی ـ جدایی بیندازند، زیرا همة آنها ضد خواستههای سلاطین جور بودند لذا فرمان تخریب قبور یا تعطیلی مجالس روضهخوانی را دادند.35
ب) راهكارهای فردی
نمیتوان كتمان كرد كه دیدگاه آیتالله العظمی بهجت بیش از آنكه از ایشان چهرة یك مصلح اجتماعی نشان دهد، سیمای یك عالم اخلاق را به نمایش میگذارد كه به حوزة اجتماع، سیاست و فرهنگ هم نظر دارد لكن با رویكردی اخلاقی؛ لذا توصیههای اجتماعی او نیز رنگ و بوی اخلاقی دارد. در راهكارهای فردی، این شخصیت با این رویكرد آشكارتر میشود.
ایشان مشكل اصلی را در ضعف رابطة مأمومان با امام خویش در حوزة علم و عمل (عقیده و ایمان، و رفتار) میدید لذا محور دعوت او بر اصلاح خویش بود.
در پاسخ به این پرسش كه: ایشان چگونه ارتباط خود را با اهلبیت، به ویژه صاحبالزمان(عج) تقویت كنیم؟ چنین پاسخ دادهاند:
اطاعت و فرمان برداری از خداوند، بعد از شناخت او، موجب محبتّ به او میشود و همچنین موجب محبت كسانی كه خداوند آنها را دوست میدارد؛ كه عبارتند از انبیا و اوصیا كه محبوبترین آنها به خداوند حضرت محمدو آل او(ع) میباشند و نزدیكترین آنها به ما صاحبالعصر(عج) میباشد.36
واضح است عبادات و به خصوص ادعیه و توسلات در تقویت این رابطه نقشی جدی دارد از این رو ایشان حتی در قبال فتنة تهاجم آمریكا به افغانستان هم فرمودند:
در این فتنههای اخیر، مخصوصاً فتنة جنگ آمریكا در افغانستان باید «اللّهمّ اشغل الظّالمین بالظّالمین...» را زیاد خواند. ظالمان به بهانههای بیهوده و دروغ و به هر بهانهای میخواهند مسلمانان را از بین ببرند. باید به حضرت ولی عصر(ع) توسل كرد و درخواست كرد كه این فتنهها به خود ظالمان برگردد.37
سفارش به دعا و تضرع، به خصوص دعای فرج یا تثبیت ایمان، زیاد در كلمات ایشان به چشم میخورد. البته نكتة قابل توجه در اینباره این است كه، معظمله اولاً توبه را شرط دعا دانسته و ثانیاً توبه هر چیز را به حسب حال آن چیز متمایز میدانند و از اینجا هم نقبی به گناهان اجتماعی زده میفرمایند:
اصلاح فعلی ما در چیست؟ به بازگشت و توبه از كارهایی كه خودمان میدانیم در داخل یا خارج انجام میدهیم. در خلوتمان با خدا، در تضرعاتمان و توبهمان، در نمازهایمان و عباداتمان دعاها خصوصاً دعای شریف «الهی عظم البلاء و برح الخفاء» را بخوانیم و از خدا بخواهیم صاحب كار را برساند، و با او باشیم.38
وظیفة فعلی ما با این همه ابتلائات و آتشهایی كه برای نابودی شیعه در ایران، عراق، لبنان، پاكستان، افغانستان و ... افروخته شده، دعا و توسل به حضرت حجت(عج) و توصیة دیگران به دعا است. دعای خود حضرت را برای حضرت بخوانیم و دعای تائب كنیم. البته توبة هر چیزی به حسب خود آن چیز است.39
دقیقاً همین نكته كه، توبة هر چیز به حسب آن چیز است، از بطن دعا و تضرع، فعالیت و اقدام به جبران را نیز بیرون میآورد و دیدگاه ایشان را از خانهنشینی صرف و دعا كردن تنها پالایش مینماید. ایشان در فرازی پس از تأكید بر همین نكته میافزاید:
عواقب گناهان اجتماعی كه موجب تغییرات در جامعه، اختلال نظام و انحلال آن، یا تحریم حال و ترك واجب، یا مصادرة اموال، هتك حرمت، قتل نفوس زكیه، ریختن خون مسلمانان، حكم به ناحق و ... میشود چگونه خواهد بود؟40
میبینید از توبة مناسب حال به گناهان اجتماعیای چون: تغییر جامعة ایمانی و اختلال نظام اسلام یا انحلال آن، كه نكاتی بسیار حائز اهمیت است توجه میدهد. عدم احتیاط و توجه به طریق سلف، گاه موجب میشود بدعتهایی همهگیر و مناسباتی غلط بر مسلمین حاكم شود كه توبه و رهایی از آنها شرط پذیرش دعاست و تخلص از آنها بدون فعالیت اجتماعی سودمند و مغایر با آنها ممكن نیست. نكتة دیگری كه در اینباره در خور توجه است. كمیت این دعاهاست كه باز نوعی همكاری و تعاون را طلب مینماید: «آن حضرت فرمودهاند:
برای تعجیل فرج من زیاد دعا كنید.
خدا میداند تعداد این دعاها باید چقدر باشد تا مصحلت ظهور فراهم آید.41
دعای مقرون به، عمل به واجبات و ترك محرمات است كه موجب تثبیت ایمان و تصحیح رابطه با امام میگردد:
تنها انتظار فرج كافی نیست. تهیّأً بلكه طاعت و بندگی نیز لازم است. مخصوصاً با توجه به قضایایی كه پیش از ظهور امام زمان(عج) واقع میشود به حدی كه «ملئت ظلماً و جوراً؛ زمین از ظم و ستم لبریز میشود.» خدا میداند كه به واسطة ضعف ایمان بر سر افراد چه میآید!42
ایشان به رغم آنكه باب لقا و حضور را مسدود ندانسته، حتی رؤیت جسمانی امام(ع) را نیز ممكن میدانند لكن اشتغال به این وظایف را برتر از تشرّف معرفی میفرمایند:
لازم نیست انسان در پی این باشد كه به خدمت حضرت ولیعصر(ع) تشرف حاصل كند بلكه شاید خواندن دو ركعت نماز سپس توسل به ائمه بهتر از تشرّف باشد. زیرا هر كجا كه باشیم آن حضرت میبیند و میشنود و عبادت در زمان غیبت افضل از عبادت در زمان حضور است. زیارت هر كدام از ائمه اطهار(ع) مانند زیارت خود حضرت حجت است