روز گذشته در سالروز شهادت شهید مجید شهریاری شهریار هستهای ایران، دانشجویان به نشانه اعتراض مقابل سفارت انگلیس تجمع کردند تا نشان دهند که از پشت پرده این توطئه ها آگاه هستند و اگر جان ساورز رئیس سرویس سرویس جاسوسی انگلیس یک ماه قبل از ترور شهید شهریاری از اقدامات عملیاتی و اطلاعاتی برای توقف برنامه هستهای کشورمان خبر داده و در حقیقت خط ترور را داده بود، دانشجویان ایرانی به این زودیها خط خیانت دولت انگلیس در حق ملت ایران را از یاد نخواهند برد.
***************************************************
در جریان تجمع روز گذشته، خشم دانشجویان بهنحوی نمود یافت که تعدادی از آنها وارد لانه فتنهگری و جاسوسی روباه پیر در خیابان فردوسی و باغ قلهک تهران شدند. اما نکته جالب پس از این رخداد، واکنش سراسیمه دولتهای اروپایی و امریکا است که هراس دارند در فضای تحولات بیداری اسلامی، اینگونه رفتارها الگو شود و چنانچه پیش از این، انقلابیون در قاهره مصر به سفارت رژیم صهیونیستی هجوم آورده و آن را تسخیر کردند، چنین ماجرایی برای سفارتهای امریکا و انگلیس نیز تکرار شود، بنابراین، دستپاچه جلسه شورای امنیت سازمان ملل را تشکیل دادند و با صدور بیانیهای ورود دانشجویان به سفارت انگلیس را محکوم کردند.
این در حالی است که انگلیسیها پیش از هر چیز و هر گونه ادعا و طلبکاری در مورد ماجرای دیروز باید در مورد تهاجم سازماندهی شده به سفارت ایران در لندن در سال 59 که منجر به شهادت دو دیپلمات ایرانی شد، توضیح دهد.
این در حالی که است حتی برخی عناصر داخلی مایل هستند که ماجرای حمله به سفارت انگلیس به فراموشی سپرده شود. در این میان، عباس سلیمی نمین یكی از افراد پیگیر برای زنده نگه داشتن یاد شهدای اشغال سفارت ایران در لندن است. او كه در روزهای اشغال در لندن دانشجو بوده، اكنون پس از گذشت بیش از 30 سال از این ماجرا از پشت پردههای اشغال سفارت ایران در لندن سخن میگوید.
برای آشنایی بیشتر مخاطبان بفرمایید كه بین تسخیر سفارت كشورمان در لندن و جنابعالی چه ارتباطی وجود دارد و انگیزه شما برای پیگیری این پرونده در طول سالیان اخیر چه بوده است؟
نخست آن كه كار اصلی بنده تاریخ است لذا اكثر رویدادهای تاریخی را مرور خواهیم كرد. همچنین من در آن ایام دانشجوی دكترا در لندن بودم لذا قرابت بیشتری با ماجرا داشتم. به هر حال وقوع این حادثه در اردیبهشت سال 59 یكی از تاریكترین نقاط تاریخ به حساب میآید.
بسیاری از كارشناسان معتقدند كه وقوع این حادثه به نحوی با ماجرای گروگانگیری در سفارت امریكا در تهران مرتبط بوده است، نظر شما در این رابطه چیست؟
تمامی صاحبنظران كه مدارك پیدا و پنهان را مطالعه كردند نتیجهای جز این نخواهند گرفت. انگلیس به عنوان یكی از همپیمانان امریكا جهت فشار به ایران دست به انجام این اقدام ضدایرانی زد. این كه چه دلایل و قرائنی محققان را به نتیجه فوق میرساند شامل موارد متعددی است كه از مهمترین آن میتوان به پیام مقامات انگلیسی به مقامات ایرانی اشاره كرد و مقام معظم رهبری در آن ایام این پیام را به صورت رسمی در نمازجمعه بیان كردند.چگونه ممكن است دولتی در این ماجرا نقش نداشته باشد و از سوی دیگر پیغام میدهد كه برای حل موضوع سفارتتان در لندن مسئله سفارت امریكا در تهران را حل كنید.البته قرائن بسیار دیگری وجود داشت كه بخوبی قابل مشاهده بود. برخورد بسیار خصمانه دولت انگلیس علیه ملت ایران و حس استعمارطلبانه این كشور نتوانست حركت ضداستعماری 13 آبان را تحمل كند.مردم ایران باتوجه به قرینه تاریخی كودتای 28 مرداد نمیتوانستند از ماجرا به راحتی گذر كنند و بواقع میتوان به هدف دانشجویان جهت حمایت از انقلاب و وطنشان پی برد. بعدها اسناد به دست آمده نشاندهنده آن بود كه سفارت این كشور لانه فساد و توطئه است. ما در ایامی شاهد بودیم كه چه تنفر عظیمی دولت انگلیس و رسانههای آن از این استقلالخواهی ملت ایران دارند و چگونه در تلاش هستند كه روند این استقلالخواهی در ایران متوقف بشود. دانشجویان به عینه شاهد این ماجرا بودند همچنین اسناد بعدی صحت اعتقادات دانشجویان را اثبات كرد.
شما اقدام انگلیس را در راستای حمله به منافع نامشروع امریكا در تهران ارزیابی كردید، حال آنكه برای انگلیس امنیت كشورش مهم ارزیابی میشود، آیا انگلیس یا امریكا نمیتوانستند این اقدام را در خارج از خاك انگلیس انجام دهند تا پرستیژ اقتدار و حفظ امنیت سفارت های خارجی توسط انگلیس لكهدار نشود؟
امریكا در كشور اروپایی دیگری نمیتوانست این ماجرا را اجرا كند چرا كه هیچ كشوری در حد انگلیس برای امریكا تا این میزان هزینه نمیكرد.انگلیس جهت كسب رضایت امریكا در برابر منافع اروپا میایستد، بنابراین بهترین و شاید تنها گزینه در اروپا، انگلیس بود همچنین اگر این عملیات در خارج از اروپا رخ میداد نمیتوانست ابعاد مناسب رسانهای و تبلیغاتی پیدا كند.
این شمشیر دو لبه نبود؟
بله، ولی انگلیسیها بطور همزمان اقداماتی را انجام دادند تا تبعات ماجرا به حداقل برسد و گروه ویژه ضربت را به عنوان قهرمان معرفی كنند. با این اقدام تبعات حادثه را به حداقل رساندند حال آنكه اصلاً نیازی به این ماجرا نداشتند. به گروگانگیرها اعلام كرده بودند كه ما شما را به ظاهر دستگیر میكنیم و بعد از چند روز با هدایای بسیاری شما را آزاد خواهیم كرد.آنان تحمل یك عملیات طولانی را نداشتند لذا در روز سوم با تقلیل خواستههای خود گفتند كه اگر یك سفیر خارجی به سفارت بیاید ما همه سلاحها را تحویل او خواهیم داد. اما انگلیسیها پایان ماجرا را به نوع دیگری طراحی كرده بودند.
برای این تحلیل سندی وجود دارد؟
اصلاً خود تروریستها به صورت رسمی به این ماجرا اعتراف كردند. ابتدا گفتند چند سفیر عربی بعد گفتند تنها اگر یك سفیر عربی بیاید ما تسلیم میشویم.درست است كه برای انگلیسیها امنیت آنجا مهم بود اما انگلیس در خیلی از اقدامات ضدایرانی شركت كرده كه زیاد منطقی به نظر نمیرسد.
در طول تاریخ كشور انگلیس خصوصاً در یك منطقه دیپلماتیك چنین حادثهای رخ نداده پس چطور به یكباره تعداد زیادی مسلسل و... وارد یك سفارتخانه در قلب لندن میشود؟
سؤال شما خود دلالت بر دخالت انگلیس دارد چرا كه انگلیس پلیسیترین كشور جهان است اما این حالت پلیسی به حالت مخفی است. شما در آلمان و جاهای دیگر دنیا پلیس را مسلح در خیابانها میبینید اما در انگلیس بیشترین دوربینهای مخفی وجود دارد و حالا چطور 6 مرد آن هم با سلاحهای خودكار عملیات انجام میدهند. هر عملیاتی نیاز به شناسایی و تحقیق قبلی دارد، حال چطور پلیس قدرتمند انگلیس از این ماجرا نمیتواند اطلاعی كسب كند؟و از همه مهمتر همكاری پلیس و نگهبان انگلیسی سفارت كشورمان با تروریستها است.
قبل از آن كه این واقعه را به صورت كامل توضیح دهید این ابهام وجود دارد كه شما در صحبتهای خود اشاره كردید كه هیچ كشوری همانند انگلستان نخواست برای امریكا هزینه بكند و از طرفی دیگر اشاره داشتید به منحصربه فرد بودن زیركی انگلستان. البته دو نظر در این باب وجود دارد اول آن كه انگلستان با تحریك امریكا منافع خود را تأمین میكند، در نظریه دوم انگلستان دنبالهرو سیاستهای امریكاست و امریكا هم در قبال این خوشخدمتی به آن كشور منافعی میدهد؟
به لحاظ تاریخی انگلستان اگر این استراتژی را دنبال نمیكرد محكوم به زوال قطعی بود. این كشور دارای یك قدرت عظیم استعماری و سلطهگرایانه است و این قدرت اساساً یك قدرت پوشالی است و قدرتی نیست كه بر مبنای یكسری معادلات منطقی اقتصادی رشد كرده باشد. بلكه مبنای آن بیشتر از طریق فریب و زور و حضور فیزیكی در گذشته بوده است و زمانی كه انگلستان با بیداری ملتها مواجه شد روبه سوی استعمار جدید و یا نو رفت. استعمار جدید نیاز به سرمایهگذاریهای اقتصادی و اجتماعی و غیره داشت كه در آن شرایط زمانی خارج از توان این كشور بود اما امریكاییها به عنوان یك كشور نوظهور و بزرگ در عرصه بینالمللی بعد از جنگ جهانی اول و دوم توان این نوع سرمایهگذاری را داشتند. در این زمان انگلستان كه در حال افول و فروپاشی قدرت بود در یك اقدام زیركانه با ابراستعمارگر جدید به جای درگیری وارد معامله شد و به امریكاییها این پیشنهاد را داد كه شما قدرت اقتصادی دارید و در مقابل، ما هم تجربه چندین سده اطلاعاتی را كه از اكثر مناطق جهان در اختیار داریم به شما میفروشیم. این از طرفی از سقوط انگلستان جلوگیری كرد و از سوی دیگر امریكا را برای آغاز استعمارگری یاری داد. این رابطه در آن زمان مثال دوستی میان روباه و كفتار است بطوری كه روباه به علت عدم توانایی در شكار منابع مهم اطلاعات را در اختیار كفتار قرار میدهد و كفتار هم بعد از شكار، قسمتی از طعام را در اختیار روباه میگذارد در مورد انقلاب اسلامی ایران هم این امر صادق است چرا كه انگلستان سالهای طولانی به تمام ماهیت سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و دینی ایران مسلط بوده و آن را در اختیار امریكا قرار داد و بطور كل یكی از اساسیترین عناصری كه جلوی اضمحلال و فروپاشی انگلستان را گرفت منابع اطلاعاتی این كشور بود چرا كه قدرت اساساً در نظامیگری نیست. بخش مهمی از قدرت منابع اطلاعاتی است و براساس این واقعیت شما میتوانید به ماهیت رابطه امریكا و انگلستان بعد از جنگ جهانی دوم پی ببرید. در قضیه حمله تروریستی به سفارت ایران در انگلستان شما میتوانید براساس همین مطالب گفته شده پی به نقش انگلستان در اشغال سفارت ایران ببرید.
اگر بخواهیم موضوع را ریشهیابی كرده و دقیقتر بشویم ارتباطات اصلی حملهكنندگان به كجا برمیگردد؟
امری كه در این واقعه بیش از همه خودنمایی میكند این است كه این حمله تروریستی نیاز به یك شبكه و پشتیبانی اطلاعاتی و نظامی را داراست. این كه ما فرض كنیم شش نفر به صورت خودجوش اسلحهای را گردآوری كردهاند و به سفارت ایران حمله كرده باشند با توجه به مستندات، محال به نظر میرسد. برای انجام یك اقدام این چنینی نیاز به چندین شبكه هماهنگكننده است كه محل استقرار تروریستها منابع اطلاعاتی و نظامی آنها را فراهم كنند كه قطع یقین بدون هماهنگی با دولت انگلستان بسیار مشكل و بلكه غیرممكن میبود. نكته جالب درباره تروریستها این است كه آنها به قدری خیالشان راحت بود كه چندین روز قبل از حمله به سفارت ایران در لندن اقدام به مشروبخوری، زنبازی و... كرده بودند كه افراط آنان موجبات اعتراض همسایگان شده بود حتی پلیس هم وارد ماجرا میشود. مگر كسی باور میكند تروریستها چندین روز قبل از اقدام خود دست به چنین اقداماتی كه توجهبرانگیز باشد بزنند.
اگر گروه تروریستی با كشوری هماهنگ نباشد هیچ اقدام و حركتی را كه توجه سرویسهای اطلاعاتی آن كشور را جلب كنند انجام نمیدهند. تروریسم تا قبل از انجام عملیات خود در انظار عمومی شركت نمیكند چه برسد به آن كه آشكارا دست به مشروبخوردن و زن بارگی و كارهای دیگر بزند، چرا كه شخص در حالت مستی ممكن است كاری بكند و حرفی بزند و كل عملیات تروریستی لو برود؛ اما انگلیسیها برای جذب و اغفال هرچه بیشتر تروریستها امكانات گستردهای را برای عیاشی و خوشگذرانی این افراد مهیا و به آنها این اطمینان را داده بودند كه شما در یك اقدامی دقیق و كوتاه به سفارت ایران حمله خواهید كرد و بعد با حمایتهای ما به سلامت معركه را ترك میكنید حتی تروریستها چندین چمدان خرید از بازارهای این كشور انجام داده بودند كه این مطالب در برخی از روزنامههای انگلستان هم به چشم میخورد.
سفارتخانهها به لحاظ امنیتی سطح بسیار بالاتری از كنسولگریها دارند. بیشتر كار كنسولگریها مراجعات مردمی درباره ویزا و پاسپورت است اما كارهای سفارت از حالت عمومی و مردمی خارج و بیشتر به كارهای حكومتی میان دو كشور اختصاص دارد. لذا تمام ملاقاتها در سفارتها از قبل مشخص است. در روز حادثه و قبل از حمله تروریستها به سفارتخانه ایران پلیس و مأمور محافظت سفارت از طرف انگلستان عوض میشود و چندین روز قبل از حادثه كاردار سفارت در نامهای مكتوب به پلیس انگلستان اعلام میكند كه تحركات مشكوكی جلو سفارت ایران وجود دارد پلیس اعلام میكند كه هیچ چیز مشكوكی وجود ندارد. در روز حادثه و زمانی كه تروریستها قصد حمله به سفارت را داشتند پلیس یا نگهبان سفارت به بهانه درخواست قهوه وارد سفارت ایران میشود و در زمان ورود تروریستها به داخل سفارت به جای نگهبان ایرانی كه مسئول ورود و خروج بود در را باز میكند، پلیس حفاظت دیپلماتیك انگلیس در حركتی خلاف مقررات و خارج از وظیفه اقدام به باز كردن در داخل به روی تروریستها میكند. جالبتر آنكه با ورود تروریستها به سفارت و تیراندازی نگهبان از سلاح گرم خود در مقابل تیراندازی تروریستها استفاده نمیكند. این اقدام سؤالبرانگیز زمانی عجیبتر هم میشود كه مهاجمان، نگهبان را خلعسلاح نمیكنند و اسلحه نگهبان تا پایان گروگانگیری از وی گرفته نمیشود. این اقدام در صورتی است كه تروریستها برای آن كه از سوی اعضای سفارت غافلگیر نشوند سفارت را جستوجو میكنند ولی سلاحی را پیدا نمیكنند خب اگر اینها به دولت انگلیس اعتماد نداشتند باید نگهبان انگلیسی را در لحظه اول خلع سلاح میكردند لذا تنها بعد از شش روز و در دقایق آخری كه پلیس انگلستان به سفارت حمله میكند نگهبان از سلاح خود علیه تروریستها استفاده میكند.
یعنی در مدت شش روزه گروگانگیری محافظ انگلیسی مسلح بوده است؟
بله، در تمام مدت شش روزه گروگانگیری وی مسلح بوده است.
پاسخ دولت انگلستان به این ابهامات و سؤالات چه بوده است؟
ابهامات در این موضوع فراوان است. حفاظت دیپلماتیك دولت انگلستان حق نداشت وارد سفارت بشود و از طرفی دیگر حق نداشت در را باز كند، از سوی دیگر امتناع از درگیری با تروریستها بوده چرا كه یكی از وظایف اصلی وی با در اختیار داشتن سلاح گرم حفاظت از حریم سفارت ایران بوده است و دولت انگلستان هیچ جوابی برای پاسخ به این سؤالات ندارد.
دولت انگلستان این ابهامات و سؤالات را انكار و رد نكرده است؟
نه، دولت انگلستان این مسائل را رد نكرده و در آن زمان خود ما دانشجویان هم این سؤالات و ابهامات را مطرح میكردیم و برای دانشجویان هم مثل روز مشخص بود كه خود انگلستان از طراحان این قضیه بوده است.
خب بعد از ورود تروریستها و تیراندازی، اعضای سفارت به گروگان گرفته شدند؛ نگهبان مسلح سفارت نیز حضور داشت یكی دیگر از نكات مهم حضور چندین خبرنگار مشكوك در سفارت بود كه از قبل، وقت گرفته بودند و با آمدن تروریستها آنها نیز به ظاهر گروگان گرفته شده بودند كه از جمله آنها خبرنگار شبكه BBC بود.این به معنی انعكاس بهتر وقایع داخل سفارت به صورت دلخواه است.
ظاهراً خبرنگار روزنامه كیهان هم در جمع گروگانگیرها بوده است؟
بله، این خبرنگار ظاهراً با سفارت ایران ارتباط داشته است.
تروریستها بعد از گروگان گرفتن كارمندان سفارت چه درخواستهایی را مطرح میكردند؟
تروریـــستها در اوایـــل گروگانگیری خواستهایی را نظیر آزادی تعدادی از مردان عرب بازداشت شده در ایران داشتند. دولت ایران قاطعانه به خواست آنها پاسخ منفی داد، در این زمان نقش كشور انگلستان بسیار مهم بود و اگر آنها با تروریستها متحد نبودند باید اقدام این متجاوزان را محكوم میكردند اما انگلستان مطرح میكرد كه متجاوزان از گروههای خلق عرب ایران هستند. این موضعگیری، سیاست خلقی انگلستان را آشكار ساخت چرا كه انگلیسیها اظهار میكردند كه «با انقلاب امامخمینی(ره) همه خلقها بویژه خلق عرب علیه وی به پا خواستهاند» در همین راستا شروع كردند از تروریستها به عنوان خلق حمایت كردن و قصد داشتند این مفهوم را برسانند كه تصرف سفارت ایران توسط تروریستها نبوده بلكه توسط گروههای خلق شكل گرفته است. دانشجویان ایرانی كه متوجه این امر شده بودند از پلیس انگلستان درخواست كردند در كنار این واقعه در هایدپارك تجمع داشته باشند كه البته در هایدپارك نیازی به درخواست نداشت؛ با این وجود بعد از صحبت با پلیس انگلستان دانشجویان در این منطقه تجمع اعتراضآمیزی نسبت به مواضع مطرح شده از سوی كشور انگلستان برپا كردند. حضور دانشجویان و شعارهای آنها در حمایت از انقلاب و امام خمینی(ره) به قدری پرشور و بلند بود كه صدای دانشجویان در مصاحبههای زنده شبكه BBC به گوش میرسید. شنیده شدن شعارهای دانشجویان در حمایت از امام خمینی در رسانهها تأثیر بسیاری در كذب بودن ادعاهای رسانههای غربی بخصوص انگلیسی داشت، لذا پلیس، وظیفه پراكنده كردن و محدودیت ایجاد كردن برای دانشجویان را به عهده گرفت، دانشجویان هم مطرح میكردند كه مگر شما نمیگویید گروگانگیرها از خلق ایران هستند پس بگذارید ما خودمان وارد سفارت بشویم و مشكل را حل كنیم.
پاسخ پلیس انگلستان نسبت به خواست دانشجویان چه بود؟
دولت انگلستان اساساً به دنبال آن بود كه فشاری را به وسیله یك هیاهویی علیه جمهوری اسلامی ایران به وجود بیاورد، لذا با هر وسیلهای كه بشود به این گروگانگیری پایان بدهد، مخالف بود چرا كه بعد از خواستهای اولیه تروریستها مبنی بر آزادی تعدادی از اعضای خلق عرب و مخالفت ایران با این موضوع درخواستهای آنها دچار تغییر شد و نهایتاً خود تروریستها در صحبتهایی كه با هم داشتند و كارمندان سفارت هم متوجه آن شده بودند مطرح میكردند كه چرا وضعیت ما اینگونه شد. حضور ما كه نباید در سفارت طولانی میشد بنا این بود كه حركتی را انجام بدهیم و از سفارت خارج بشویم. بعد از مدتی تروریستها درخواست كردند كه پنج نفر از سفرای عربی به سفارت ایران بیایند و ما درخواستهای خودمان را به آنها بگوییم و برویم، دولت انگلستان با این موضوع مخالفت كرد. در روز سوم آنها درخواست كردند كه حداقل به یك سفیر بگویید بیاید و باز هم دولت انگلستان با این امر مخالفت كرد در این لحظه برای ما و دانشجویان محرز شد كه پلیس انگلستان براساس یك سیاست از قبل طرحریزی شده عمل میكند، لذا دانشجویان به پلیس اعلام كردند كه شما دارید تعلل میكنید و نمیخواهید موضوع گروگانگیری پایان پیدا كند. در همان روز به جمهوری اسلامی ایران پیامی داده شد كه بعداً متن پیام در نماز جمعه مطرح شد كه اگر میخواهید موضوع سفارت ایران پایان بپذیرد شما هم موضوع سفارت امریكا در ایران را مرتفع كنید.
به فرض مثال كه ما تمامی این موارد را نادیده بگیریم و مطرح كنیم كه انگلیسیها دستی در تجاوز عدهای به سفارت ایران نداشتهاند و تروریستها امنیت این كشور را به هم زدهاند علیالقاعده دولت انگلستان برای آنكه ریشه تروریستها را خشك كند میبایست آنها را دستگیر و شبكه اصلی آنها را شناسایی كند اما نكتهای كه بسیار حائز اهمیت است ورود نیروهای ویژه انگلیسیها به نام SIS به داخل سفارت است كه همه آن شش تروریسم یا گروگانگیر تسلیم شدند و حتی در فیلمها و مستندات است كه در زمان حمله نیروهای ویژه اسلحههای خود را از پنجره به بیرون پرت كردند با این وجود چرا نیروهای ویژه به همه آنها شلیك كرد و همه آنها بجز یك نفر كشته شدند. پلیس ویژه انگلستان بعد از گذشت 20 سال اعتراف كرد كه به ما دستور داده شد كه همه گروگانگیرها را بكشیم بطوری كه گروگانها بعد از پایان ماجرا اذعان میكنند كه گروگانگیرها قبل از ورود نیروهای ویژه تسلیم شده بودند و حتی یكی از آنها كه اسلحه خود را تحویل داده و روی زمین نشسته بود با شلیك یكی از نیروهای SIS به سرش كشته میشود؟ چه دلیلی دارد تا به نیروهای ویژه دستور بدهند كه نباید حتی یك گروگانگیر هم زنده خارج شود؟
پس چگونه یك نفر از گروگانگیرها زنده ماند؟
همه گروگانها كشته شدند مگر یك نفر از آنها كه جوانترین عضو این گروه تروریستی بود. وی در یك اقدام هوشمندانه خودش را در میان گروگانها ادغام كرد و با آنها وارد حیاط سفارت شد. وقتی كه گروه ویژه گروگانها را به روی شكم خواباندند برخی از كارمندان سفارت اعلام كردند كه این شخص از ما نیست و از گروگانگیرها است گروه ویژه در تلاش بودند كه سریعاً وی را هم به محیط دیگری انتقال داده و بكشند اما به دلیل حضور خبرنگاران و فیلمبرداری از صحنه دیگر فرصت این عمل را از دست داده بودند. یكی از نكات عجیب دیگر بعد از پایان حمله تروریستها به سفارت ایران تمجید از نگهبان حفاظت ایران بود، همان كسی كه برخلاف قوانین و مقررات به بهانه دریافت قهوه داخل سفارت شد و خارج از وظایف خود در اصلی سفارت را به روی تروریستها باز كرد. دولت انگلستان به جای توبیخ، بالاترین مدال و افتخار یعنی دیدار با وزیر كشور را به وی داد. بالاترین دیدار را به كسی میدهند كه وظایف و مأموریت قانونی خود را خوب انجام داده باشد، نه به شخصی كه در دیدگاه ضد تروریستی به تروریستها كمك كرده باشد و بعد از این دیدار دولت انگلستان به وی مدال افتخار را اهدا میكند. از طرفی دیگر بعد از دستگیری یكی از گروگانگیرها ایران اعلام كرد كه به عنوان طرف اصلی ماجرا كه تعدادی از كارمندان سفارتش توسط تروریستها شهید و زخمی شدهاند، میبایست در دادگاه این فرد شركت كند اما دولت انگلستان بدون حضور ایران و در یك دادگاه غیرعلنی این متهم را دادگاهی و محكوم میكند. آیا خود این موضوع گواه این امر نیست كه خود انگلیسیها در سازماندهی حمله به سفارت ایران دست داشتهاند.یكی از مسائل مهم دیگر مختومه یا بسته شدن سریع پرونده بدون انتشار اسناد و مدارك لازم از گروگانگیرها است. اهداف مدنظر چگونگی دستیابی آنها به سلاح و ... هرگز آشكار نشد.بطور كل دلایل گستردهای وجود دارد كه كشور انگلستان به دنبال انجام یك جنایت بزرگ علیه ایران بود و توانست آن جنایت را انجام بدهد و تأسف بارتر از آن این است كه طی این سالها عدهای در وزارت خارجه كشورمان نخواستند ماهیت این موضوع نزد افكار عمومی آشكار شود.یكی از نكات مهم دیگر در حمله به سفارت ایران بدون در نظر گرفتن دست داشتن انگلستان در این امر، عدم بازسازی و پرداخت خسارت جانی و مالی به وجود آمده از سوی این كشور بوده چرا كه تمام خسارات به وجود آمده در این واقعه براساس اصول بینالمللی به عهده كشور انگلستان است.موضوعات و بحثهای فراوانی درباره این موضوع وجود دارد كه از سوی دولت انگلستان و وزارت امور خارجه ایران، بیپاسخ مانده است چرا كه بارها خانوادههای این شهدا به وزارت امورخارجه در دولتهای قبل حضور پیدا كردند و خواهان پیگیری موضوع بودند ولی در مقابل پاسخ داده شد كه مصلحت ملی حكم میكند كه شما موضوع را پیگیری نكنید. آیا واقعاً مصلحت ملت ایران در این موضوع حكم میكند كه ما موضوع را پیگیری نكنیم؟وزارت خارجه بر مبنی قوانین بینالمللی باید غرامت شهدا و مجروحین را از دولت انگلستان دریافت میكرد. شما از خانواده آقای دكتر افروز سؤال كنید كه آیا یك ریال غرامت به آنها پرداخت شده است؟ به اعتقاد من برخیها در داخل مایل نبودند كه به چهره انگلستان بیش از این لطمه بزنند و میخواستند پرونده سریعاً بسته بشود.
به نظر من فرازهای اولیه قبلاً از سوی برخی از افراد و رسانهها مطرح شده اما عدم رسیدگی به این پرونده از سوی عوامل داخلی بسیار مهمتر بوده و گمان نمیكنیم چنین مطالبی تاكنون مطرح یا رسانهای شده باشد.
خود این امر یكی از دلایل اصلی است. ما یكسری عناصر غربگرا در ایران داریم كه قبلهشان انگلیس و امریكاست. شما گمان میكنید تنها تقیزاده میگفت باید در ظاهر و باطن مثل انگلیسیها بشویم، بله امثال تقیزادهها زیاد هستند، آیا واكنش غربگراهای ایرانی دلالت بر دست داشتن انگلیس در این اتفاق ندارد؟ یك آدم غربگرا در وزارت امورخارجه ما چكار میكند؟ در مورد واقعه سفارت ایران در لندن هیچ پاسخ و غرامتی داده نشده است حتی یك دلار و پوند غرامت ندادند. حالا اگر یك فرد عادی یك شیشه سفارت انگلستان را بشكند بلافاصله ایران را مسئول دانسته و غرامت میگیرند و بارها هم گرفتهاند اما برخیها با مسكوت كردن موضوع با انگلستان سازش انجام دادهاند؛ اینگونه رفتار را در ماجرای حمله به هواپیمای ایرباس ایران توسط ناو امریكایی نیز شاهد بودیم. این امر در حالی بود كه ایالات متحده امریكا در حال محكوم شدن در دادگاه بود، بلافاصله جریان غربگرا این قضیه را از دادگاه بیرون آوردند تا این كشور در دادگاه محكوم نشود و این موضوع را در یك مصالحه ذلتبار حل كردند و در مقابل آن رقمی كه برای شهدا گرفتند بسیار ذلتبار و تأسفانگیز بود. این اقدام را همان جریان غربگرا كشور انجام داد. در موضوع انگلستان هم اگر مسئله غرامت مطرح میشد زمینهساز ادعای ایران در بسیاری از مسائل بود به همین خاطر موضوع را مسكوت كردند تا طرح ادعای كشورمان مطرح نشود و به نحو دیگری صاحب حقی درباره موضوع مطرح نشود چرا كه اگر صاحب حقی را به رسمیت بشناسند آنگاه مجبور هستند به سؤالات و ابهامات دیگری هم پاسخ بدهند.
یك مقداری میشود صریحتر بگویید چه كسانی هستند؟
منظور شما آزادی حقیقی در بعد از انقلاب اسلامی ما خوشبختانه وجود داشته است. برخلاف انقلابهایی نظیر انقلاب فرانسه كه حتی خویشاوندان و خدمتگزاران جریان ضد انقلاب فرانسه را میكشتند، در انقلاب ما خیلی افراد باقی ماندند. در رژیم گذشته هنگامی كه ما در انگلستان دوران دانشجویی خود را سپری میكردیم آقای هوشنگ مهدوی نفر دوم سفارت كشورمان در لندن بودند. ما به عنوان دانشجویان قصد فتح كنسولگری كشورمان را در آستانه انقلاب كردیم چرا كه فتح كنسولگری برخلاف سفارت سهل بود، من به عنوان كسی كه قصد گرفتن شناسنامه برای فرزندش را داشت وارد سفارت شدم و با قراردادن كالسكه میان در مانع بسته شدن در و به تبع آن هجوم دانشجویان انقلابی به كنسولگری و فتح آن شدیم. در آن حادثه ساده بلافاصله پلیس انگلستان مقتدرانه وارد صحنه شد و همه دانشجویان را با ضرب و شتم فراوان بیرون كرد.به هر حال همین آقای هوشنگ مهدوی كه امروز به عنوان استاد دانشگاه و نویسنده كتاب آزادانه فعالیت میكند به عنوان كاردار رسمی سفارت و البته نماینده دولت پهلوی با ما وارد مذاكره شد و ما از وی دستنوشتهای گرفتیم تا اسناد سفارت نباید جابهجا شود ولیكن به نظر شما آیا وی به عنوان یك مقام مهم اعلام نشد، قطعاً وی مورد اعتماد ساواك بوده كه چنان مسئولیت مهمی را كسب كرده اما شاید هماكنون وی را از بسیاری از انقلابیون بیشتر تحویل بگیرند و تازه جایزه جلال را هم كه حدود 100 سكه طلا است هدیه میگیرد.من به دانشجویان گفتم كه شما با این اوصاف انقلاب ایران را با دیگر انقلابها مقایسه كنید. این شخص هم اكنون در كشورمان دارای موقعیت بسیار زیادی است و تنها بعد از گذشت چندین سال از وزارت خارجه كنار گذاشته شد. اما هنوز یك جریانی در وزارت خارجه هست كه گرایشهای فراوانی به غرب دارد.
با شنیدن این گونه ادبیات ذهن مخاطبان سریعاً میرود به سمت دوران اصلاحات، آیا منظور شما آن دوره است؟
خیر. قبل از دولت اصلاحات بروید. همین خانواده شهدای موضوع سفارت ایران در انگلستان چندین بار در دوران آقای ولایتی به وزارت خارجه رفتند. حتی در همان دوران خانواده شهدا خدمت مقام معظم رهبری كه رئیسجمهور بودند رفتند و ایشان دستور دادند كه موضوع پیگیری شود ولی وزارت خارجه هیچ اقدامی را انجام نداد.
شاخصترین افراد این گروه چه كسانی هستند؟
تجلی این افراد در جریانها به یك میزان نیست. در برخی جریانها پررنگتر و در برخی جریانها كمرنگتر بروز میكند و در همه دولتها حضور داشتهاند. این تفكر و جریان هم اكنون نیز در سیستمها وجود دارد ولی در زمان حال با دولت رابطه خوبی ندارد. به نحوهای كه در بعضی از پاویونهای وزارت خارجه به دولت فحش میدهند. در دوران اصلاحات این تفكر از موقعیت بهتری برخوردار بوده است حالا چرا انقلاب اسلامی نیامده ریشههای اینها را در اقدامی سلبی بخشكاند، برای آنكه اعتقادی به این نوع رفتار ندارد.
این نوع اقدام كردن از نقاط مثبت انقلاب اسلامی است یا منفی؟
از نقاط مثبت انقلاب بوده است. این را دقت كنید كه انقلاب ما یك انقلاب فرهنگی بوده و یك انقلاب سیاسی یا نظامی نبوده است.
و اینكه ریشههای قدرت این جریانها را خشك نكرده است باز شما میگویید نقطه مثبت است؟
به دلیل آنكه این مسائل در حوزه فرهنگی و فكر بوده است جریان فكری تمایل به غرب در ایران نابوده نمیشود. آیا ما بنای نابود كردن آنها را داریم؟ خیر، خیلی افراد قبلهشان غرب است.
منظور حذف فیزیكی نیست، بلكه حذف قدرت آنهاست.
بله. ما نباید در بدنه نیرویی را انتخاب كنیم كه دارای چنین مشخصه فكری است اما متأسفانه بعضیها هم این كار را انجام میدهند مثلاً سفیری را انتخاب میكنیم كه دارای چنین سلایق فكری است. در انقلاب اسلامی بنابراین نشد كه افراد را از دم تیغ بگذرانیم و میبینیم كه چنین افرادی در جمهوری اسلامی حیاتشان ادامه پیدا كرده است، تنها كسانی كه وارد فاز مسلحانه میشدند مورد غضب انقلاب قرار میگرفتند ولی در حوزه فكر این مسائل وجود نداشت.
البته بسیاری از افراد هم دچار استحاله شدند یك زمان خود آنها ضد امریكایی و ضدغرب بودند اما بعد از مدتی همین افراد تبدیل به گلادیاتورهای غربی شدهاند؟
بله، ما چون نتوانستیم در حوزه فكری محتوا تولید كنیم آنها توانستهاند كهدر نیروهای ما تأثیر بگذارند. در مورد واقعه لندن هیچ انگیزهای از جانب كسانی كه در حوزه كارشناسی وزارت خارجه ما نقش مؤثری ایفا میكردند وجود نداشت كه هویت این اتفاق را برای ملت ایران روشن سازد مسئله بسیار تلخی بود. من در مقالهای به این مطلب اشاره كردم كه كشورهای غربی كه در ظاهر خود را آراسته میكنند و از شعارهایی همچون دموكراسی استفاده میكنند كمتر چهره واقعی آنها آشكار میشود. غالباً اگر بخواهند یك اقدام تروریستی را انجام بدهند یك طالبان یا صدام حسینی را به وجود میآورند كه او حركت تروریستی را به جای آنها انجام بدهد و اگر بخواهند سفارت ایران را به آتش بكشند چند تروریست را اجیر میكنند تا چهره و اهداف شوم خودشان آشكار نشود. حادثه لندن یكی از آن حوادث نادری بود كه چهره انگلستان را آشكار كرد لذا افرادی سریعاً به تكاپو افتادند كه این چهره را پنهان كنند.
در طول تاریخ كمتر اتفاق افتاده است انگلیسیها اشتباهی در محاسبات خود انجام بدهند و مجبور شوند مستقیماً وارد عمل شده و دست به جنایت مستقیم بزنند.اكثر سیاسیون میدانند اكثریت جنایتهای دنیا را خود ایالات متحده امریكا انجام میدهد اما با زیركی به نحوی این اقدام تروریستی خود را آرایش میدهند كه چهره تروریستی خودشان آشكار نشود اما در قضیه حادثه لندن توسط انگلستان این چهره كاملاً آشكار شد و ما هم بالطبع وظیفه داشتیم در این باره روشنگری انجام بدهیم. آیا وزارت خارجه ما یك كتاب در این باره و حقایق آن به چاپ رساند، یك حادثه كوچكی اتفاق نیفتاده بود. در مقابل شما ببینید چندین كتاب درباره واقعه سفارت امریكا در تهران از سوی وزارت خارجه و كاخ سفید به چاپ رسیده است.
شاید نزدیك به 100 كتاب در این باب در امریكا در جهت محكوم كردن اقدام بحق دانشجویان ایرانی به چاپ رسیده باشد كه اگر این اقدام شجاعانه و تیزهوشانه انجام نمیگرفت دانشجویان در تاریخ مورد محاكمه قرار میگرفتند و امروزه باید به چنین دانشجویانی كه چنین فهم بالایی داشتند افتخار كنیم كه كانون فتنه و توطئه را خنثی كردند و اسناد به دست آمده تأییدكننده این مطلب است. حال امریكا با تبلیغات و چاپ كتاب اقدام بحق دانشجویان را محكوم كرد. در مورد واقعه لندن، انگلیسیها اقدام به چاپ چندین كتاب و ساخت مستند تلویزیونی كردهاند تا عملكرد خود را مثبت و انقلاب امامخمینی را عامل این گروگانگیری معرفی كنند و در داخل هم همان افرادی كه میگویند اگر میخواهید آدم بشویم باید حتماً غربی باشیم یعنی اگر میخواهید در اقتصاد پیشرفت كنیم و آنكه در دموكراسی حقوق بشر به رشد برسیم و غیره باید غربی بشویم اقدام به مخفی كردن جنایات انگلستان در لندن كردهاند. من یك تشبیه متقابلی را انجام میدهم. در واقعه تسخیر لانه جاسوسی به دست دانشجویان كه یك امر خودجوش و با بصیرت بود غرب به سركردگی امریكا این همه هیاهو علیه ایران انجام دادند. آیا یك قطره خون از دماغ یك كارمند سفارت در مدت زمان 444 روز آمد؟ از طرفی دیگر در اقدامی برنامهریزی شده به سفارت ایران در لندن حمله بردند، آنجا را به آتش كشیدند تمام اسناد و مدارك سفارت را نابود كردند و در پایان چندین جوان برجسته ما را به شهادت رساندند و چندین كارمند دیگر را بشدت زخمی كردند با این وجود هیچ سند یا یك قبضه سلاح هم نتوانستند بیرون بیاورند و مطمئناً اگر یك سند پیدا میشد میدیدید چگونه علیه ایران هجمه تبلیغاتی انجام میدادند. كوچكترین سندی از سفارت كشور ما در رابطه با اقدامات تروریستی یا خارج عرف دیپلماتیكی یافت نشد و اگر كوچكترین سندی در این باب وجود داشت رسانههای غربی هیاهویی به پا میكردند كه نگو و نپرس اما در مقابل به موجب اسناد به دست آمده از سفارت امریكا در تهران دهها كتاب چاپ شده و این كتابها جدا از اسنادی است كه توسط دستگاههای فوق پیشرفته پودر شده است.به موجب این اسناد اثبات شد كه از فرقان تا مجاهدین خلق تحت تأثیر سفارت امریكا بودند.
شما یكی از كسانی هستید كه فعالانه در دولت های مختلف با نامه نگاری با مسئولین و تحقیق و پژوهش سعی در بازكردن ابعاد مختلف حادثه داشتهاید، به عنوان كسی كه از نزدیك شاهد رفتارها بودید از قطبزاده تا متكی چگونه با این پرونده برخورد شده است؟
قطبزاده كه رسماً از انگلیسیها تشكر كرد خب ما وی را به عنوان یك عنصر نهضت آزادی میشناسیم و طبیعتاً نهضتآزادیها كعبه آمالشان غرب است و انتظاری از ایستادگی وی وجود نداشت.
پس بنیصدر مسئول تنظیم سیاست خارجی كشور میشود.
اتفاق خاصی در آن دوران رخ نداد.
در دوران موسوی.
خوب اقدام صورت نگرفت.اما طولانیترین دوران وزارت امورخارجه كشور را ولایتی به خود اختصاص داده است، در آن ایام چندین بار خانواده شهدا به وزارت خارجه مراجعه میكنند اما هیچ اقدامی صورت نمیگیرد و حتی بعد از تأكید مقام معظم رهبری هم اتفاق خاصی رخ نمیدهد.
تأكید رهبری چه بود؟
ایشان یكبار برای پیگیری ماجرا به آقای ولایتی توصیه میكنند و در دوران خرازی مجدداً دستور رسمی میدهند.در دوران دكتر ولایتی سفارت كشور بازسازی شد. ولایتی باید نسبت به شهدا و خانوادهشان حساس میشد اما ...
پاسخ وزارت خارجه چیست؟
اصلاً جزو پروتكلهای جهانی است كه میزبان چه مقصر باشد چه نباشد باید خسارتهای وارده را پرداخت كند.اینكه اینها تبعههای خود را آدم حساب نكنند چه جوابی میتواند داشته باشد، وزارت خارجه حتی برای دیپلمات خودش هم ارزش قائل نیست.
آیا زشتتر از این حركت اقدامی وجود دارد؟!
مادر شهید صمدزاده دچار مشكلات جسمی فراوانی شده بود و از نظر مالی بشدت تحت فشار بود اما وزارت خارجه اینها را شهید هم حساب نكرد. مادر شهید لواسانی هم به همین شكل و بشدت نیازمند حمایت بود.
اصلاً قابل درك نیست، یعنی به بنیاد شهید معرفی نشده بودند؟
نخیر، باید وزارت خارجه پیگیر میشد، لذا ما كمیتهای را تشكیل دادیم. دكتر فرمد و دكتر افروز هم شروع به نامهنگاری كردند، همین آقای خرازی هم در انگلیس درس میخواند لذا با نامهنگاری بسیار بعد از سالها خانوادهها به بنیاد معرفی شدند و وزارت خارجه قول داد كه ماجرا را پیگیری كند اما خب آنها پرونده را در مجاری اداری اسیر كردند، قوه قضائیه نیز هیچگونه همكاری نداشت و حتی برخورد زشت با خانواده شهدا كردند. قاضی پروندهای كه علیه انگلیس تشكیل شده بود به مادر شهید گفته بود «فكر نكن به پول می رسی!» و این برخورد سخیف باعث شد خانواده ایشان بگویند ما دیگر پیگیر نمیشویم. خانواده شهید صمدزاده به دنبال گرفتن حق نبودند، تنها وقتی چند بار به وزارت خارجه مراجعه كرده بودند مسئولین گفته بودند كه مصالح انقلاب اسلامی بر این است كه پرونده را پیگیری نكنید!
به هر حال ما پیگیر ماجرا بودیم و قضیه در حد رسانهای مطرح شد. قبل از آن اصلاً كسی نمیدانست كه به سفارت ما هم در لندن حمله كردند و چند نفر هم شهید شدند اما تا به امروز ما شاهد اثر هنری، تولید كتاب، فیلم و... از این ماجرا نبودهایم. باید ما از انگلیس شكایت جهانی بكنیم و با توجه به مستندات موجود میتوان به محكومیت انگلیس امیدوار باشیم.
در دوران دولت نهم و دهم چه اتفاقی رخ داد؟
به یاری خدا در دوران وزارت خارجه در دولت نهم ضمن برگزاری همایشی از این شهدا تجلیل كرد.
یعنی در دورانی كه آقای سعید جلیلی معاون اروپا و امریكایی وزارت خارجه بودند؟
بله، این اقدام شایستهای بود و پرونده از بایگانی خارج شد و رسانهها باید به این ماجرا بپردازند و مصادیق میتواند جوانان را به ارزیابی برساند نه شعار دادن، ما روی مصداقها سرمایهگذاری نكردیم. ما روی مصادیق خود یك ریال هم سرمایهگذاری نمیكنیم.
اگر نزد افكار عمومی دادگاهی برای محاكمه با مسامحهگران غربگرا و كارشكنان این پرونده تشكیل شود، شاخصترین افرادی كه باید محاكمه شوند چه كسانی هستند؟
در این قضیه اولین پاسخ را انگلیس باید بدهد كه چند تن از بهترین جوانان ما را از ما گرفتند. وظیفه ما دفاع ازخون شهد است، نه برای شهدا بلكه برای حرمت و شأنیت خودمان، برای اینكه شأن انسانی را به خودمان بدهیم و خود را برده ندانیم. چنانچه یك دیپلمات انگلیسی خراش بردارد خسارت میگیرند، اگر میخواهیم برای ما عزت قائل شوند باید این مسئله را مطرح كنیم. حتی اگر مسئولین وزارت خارجه انگلیس را مقصر نمیدانند باید جهت طرح پرونده فعالیت كنند اما برعكس وزارت خارجه ما پرونده را بسته است.
حتی نتوانسته یك ریال غرامت كسب كند، آیا این دیپلمات نمیفهمد چكار میكند؟
ما اولین باری كه با وزارت خارجه درگیر شدیم گفتند كه پرونده بسته شده است. با چه حقی پرونده نظام خواهی ملت و ایرانیان را بستهاید؟!غربگرا بودن به معنی اینكه ملت خودمان را شهروند درجه چند بدانیم نیست، اصلاً شما غربگرا باشید اما زیر بار بندگی و پذیرش نوكری نروید.این صحنهها را شما در خیلی جاهای دیگر هم دیدید، وقتی جانبازان شیمیایی ما جلوی سفارت آلمان رفتند و طلب خسارت كردند آقایان گفتند كه این دون شأن میهمان نوازی است.صهیونیستها به بهانه واهی از جنگ جهانی دوم تا به امروز خسارت میگیرند. حالا آقای میردامادی رئیس كمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس ششم میگفت حركت جانبازها برخلاف میهمان نوازی ما است، خب چه عیبی دارد كه ما منافع خود را مطالبه كنیم.