به حقیقت برو و بگو: آمدم ٬ اگر گفتند : اینجا چرا آمدی ؟ بگو به کجا روم و به کدام در رو کنم؟این ره است و دگر دوم ره نیست این درست او دگر دوم در نیستاگر گفتند : به اذن کی آمدی؟ بگو شنیدم:بر ضیافتخانه فیض نوالت منع نیست در گشاده است و صلا در داده خوان انداختهاگر گفتند: تا بحال کجا بودی؟ بگو راه گم کرده بودم.اگر گفتند:چی آوردی؟ بگو اولاً دل شکسته که از شما نقل است:در کوی ما شکسته دلی میخرند و بس بازار خود فروشی از آن سوی دیگر استو ثانیاً:جز نداری نبود مایه دارائی من طمع بخششم از درگه سلطان من استو ثالثا:الهی آفریدی رایگان٬ روزی دادی رایگان٬ بیامرز رایگان٬ تو خدایی نه بازرگاناگر گفتند: برونش کنید بگو:نمی روم ز دیار شما بکشور دیگر برون کنید از این در در آیم از در دیگراگر گفتند: این جرأت را از که آموختی؟ بگو از حلم شما.اگر گفتند: قابلیت استفاضه نداری بگو قابلیت را هم شما افاضه می فرمائید٬باز اگر از تواعراض نمودند بگو:به والله به بالله به تالله * * * * * * * بحق آیه نصر من اللهکه مو از دامنت دست بر ندیرم * * * * * * اگر کشته شوم الحکم اللهاگر گفتند : مذنبی بگو اولاً شنیدم شما غفارید و ثانیاً من ملک نیستم آدم زاده امو ثالثاً:نا کرده گنه در این جهان کیست بگو * * * * * آنکس که گنه نکرده و زیست بگومن بد کنم و تو بد مکافات دهی * * * * * * پس فرق میان من و تو چیست بگواگر گفتند: این حرفها را از کجا یاد گرفتی؟ بگو:بلبل از فیض گل آموخت سخن ورنه نبود * * * این همه قول و غزل تعبیه در منقارشاگر گفتند: چه می خواهی؟ بگو:جز تو ما را هوای دیگر نیست * * * * * * * جز لقای تو هیچ در سر نیست کلامی از علامه حسن زاده آملی