این چه خدایی است که مرگ را این چنین سخت قرار داده، نکیر و منکر چنان وحشتناک گذاشته و فشار قبری قرار داده که شیر مادر از ناخونها بیرون میزند؟ (با استناد به کتاب سیاحت غرب).
باید ابتدا مشکل ذهنی خود را پیدا کنند و بدانند که اکنون مشکلشان با کدامین این مباحث است؟ اساساً وجود خداوند را منکرند؟ یا چگونگیاش را نمیپسندند که میپرسند «این چه خدایی است»، یا با سختی مرگ، کراهت و ترسناکی هیبت نکیر و منکر و فشار قبر، یا با مرحوم آیت الله قوچانی (ره) و کتاب سیاحت غربش مشکل دارند؟ چرا که پاسخ هر کدام متفاوت است.
اگر منکر وجود خداوند متعال هستند، نباید به مابقی مسائل که بیان آیات یا احادیث است بیاندیشند. و البته باید توجه داشته باشند که انکار آنها نه خداوند منان را نیست مینماید، و نه سختی جان کندن را آسان میکند و نه عذاب قبر را بر میدارد و نه قوانین خلقت را تغییر میدهد.
در هر حال اگر قائل هستند که خداوند حکیم و عادلی وجود دارد که جهان را بر اساس حکمتش خلق نموده است، باید ابتدا بپذیرند که او ما را خلق کرده است و نه ما او را، لذا اوست که باید ما و چگونگی ما را بپسندد، نه این که ما نپسندیم و سؤال کنیم «این چه خدایی است»؟ و البته خداوند کریم، هستی محض، کمال محض و سبحان است و هیچ عیب و نقصی به او راه ندارد که ما معترض آن گردیم.
اگر معرفت و دیدگاهمان نسبت به باریتعالی تصحیح گردد، این شبهات نیز بدین شکل پیش نمیآید، چرا که میفهمیم او حکیم، علیم، بصیر، عادل، سبحان و متعال است، او خیر محض است و از او هیچ شرّی صادر نمیگردد، و به احدی کمترین ظلمی نمیکند، بلکه این انسان است که به خودش ظلم میکند:
«إِنَّ اللَّهَ لا یَظْلِمُ النَّاسَ شَیْئاً وَ لکِنَّ النَّاسَ أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ» (یونس، 44)
ترجمه: بىگمان خدا چیزى [کمترین حدّی] به مردم ستم نمىکند و لیکن مردم به خودشان ستم مىکنند.
به این مثال دقت نمایید: انسان عاقل میداند که مشخصات و ویژگیهای بدنش چیست؟ حدود و ثغور آن کدام است؟ در مقابل چه حوادثی چقدر تحمل دارد؟ لذا میفهمد که اگر ویروس کوچکی وارد بدنش شد، بیمار میشود. اگر بیاحتیاطی کرد و زیر یک خودروی سنگینی رفت، بدنش له میشود و ...، لذا دقت و احتیاط میکند که ویروس وارد بدنش نگردد و اگر شد سریع معالجه میکند و به هنگام رانندگی و یا عبور از جاده و خیابان مواظب و مراقب و محطاط است که تصادف نکند و زیر ماشین نرود. آیا میتواند سؤال کند که «این چه خدایی است که بدن من را چنین آفریده که با ویروس دچار اختلال میشود و یا اگر زیر ماشین رفت یا آور روی او ریخت له میشود»؟!
روح آدمی نیز همینطور است، با یک ویروس (گناه) بیمار میشود، لک سیاه روی آن مینشیند و اگر سریع معالجه [توبه] نکند، او را از پای در میآورد و نیز چنین است که زیر بار گناهان له میشود. و خداوند هادی نیز توسط رسولان درونی «عقل و فطرت» و نیز رسولان بیرونی و کتاب و امام به او آموخته است که چگونه این مسیر را بدون مشکل طی نماید و به کمال برسد. پس، در کار خدا هیچ مشکلی نیست، بلکه همهی مشکلات در کار ماست.
این ما هستیم که برای خود سختی جان کندن، مواجه با نکیر و منکر و عذاب قبر و برزخ و قیامت را فراهم میکنیم و میتوانیم کاری کنیم که جان از بدنمان به آرامی خارج گردد، انتقالمان به عالمی دیگر با تشریفات خاص صورت پذیرد، به جای نکیر و منکر با «بشیر و مبشر» که بسیار زیبا و صمیمی هستند مواجه گردد و قبر برای ما فقط دروازهی ورود به بهشت برزخیمان باشد.
پس باید گفت: این چه بندهای است که بیعقلی و نافرمانی میکند و به جای بندگی خدا، بندگی هوای نفس مینماید، انتظار دارد که خوب و بد در او هیچ نقش و تأثیری نداشته باشد و به جای سعادت، شقاوت را بر میگزیند؟!
*به نقل از سایت شبهه