انتخاب اشعار حافظ و هوشنگ ابتهاج برای این آلبوم جدا از دلایل موسیقایی دلیل دیگری هم داشت ؟
از زمانی كه ساخت این مجموعه در ذهنم نقش بست، به دنبال این بودم یك حرف مشخص را با پیامی به مخاطب بزنم و برای پیدا كردن این پیام با كنكاش در اشعار شاعران گذشته و معاصر به شعر حافظ و ابتهاج رسیدم و توانستم از میان آنها، اشعاری انتخاب كنم كه منتقلكننده پیام اجتماعیام باشد.
قطعات این آلبوم توسط یك اركستر تلفیقی از سازهای ایرانی و غربی نواخته شده است. این تركیب چگونه و براساس چه نیازی شكل گرفت؟با انتخاب شعر، روی تلفیق شعر و موسیقی كاركرده و در نهایت آثارم را برای یك اركستر ایرانی و كوارتت زهی تنظیم كردم.
با شكلگیری شعر و موسیقی هدفم بر این بود بهترین نوازندگان و خوانندگان ملودیهایم را اجرا كنند. بر این اساس، از حضور هنرمندانی بهره جستم كه هر كدام جایگاه بالایی در موسیقی ایرانی دارند، از جمله شهرام میرجلالی، حسامالدین سراج، اردشیر كامكار، نوید افقه، شروین مهاجر و...در این آلبوم 3 نسل از نوازندگان كشورمان در كنار هم گرد آمدهاند. آیا از نظر هماهنگی آنان دچار مشكل نشدید؟
یكی از ویژگیهای آلبوم «راه بینهایت» حضور 3 نسل نوازنده در كنار هم و اجرای موسیقی است كه شاید هر كدام نگاه خاص به آن داشته باشند. مسلما وقتی نسلها در موسیقی، ادبیات، سینما و... تغییر میكند، دیدگاهها و شیوه اجرای هنر نیز متفاوت میشود، اما باید بتوانیم از تواناییها و شیوه نوازندگیهای این سه نسل در كنار هم استفاده كنیم و بسیار خوب خواهد بود كه جایگاه هر كدام از این عزیزان را بدانیم.
در واقع چنین تفاوتهایی باعث خلق زیباییهای بیشتر در كار میشود. زمانی كه در كار من، شروین مهاجر نوازنده جوان، پرانرژی و باتكنیك در كنار نوازنده برجسته و پخته كاری همچون اردشیر كامكار قرار میگیرد، لحظاتی خلق میشود كه بسیار خاص است كه البته این موضوع درخصوص بقیه نوازندگان اثر نیز مصداق دارد.در موسیقی ایرانی آهنگساز ملودی میسازد، شاعر شعرش را میسراید و در آخر خواننده راوی آنها میشود. انتخاب خواننده كاری بسیار مهم است كه در سرنوشت كار تاثیری شگرف دارد. در این كار آیا از همان ابتدا به وسعت و رنگ صدای حسامالدین سراج نظر داشتید؟
این مسالهای است كه شاید در بسیاری موارد آن هم به دلیل راه پرفراز و نشیبی كه آهنگساز از ابتدای ساخت اثرش تا انتشار آن طی میكند، رعایت نشود. با این حال من قاطعانه میگویم كه «راه بینهایت» را در وسعت صدایی آقای سراج نوشتم.
حتی از همان ابتدا كه این اثر از ذهنم میگذشت یكی از گزینههای خوانندگیام ایشان بودند كه بعدها با پشت سر گذاشتن مراحل ضبط موسیقی، به این نتیجه رسیدم كه صدایی كه در این اثر میتواند موفقتر باشد، صدای سراج است.حسامالدین سراج در چند سال گذشته بارها با آهنگسازان جوان كار كرده است. نظرتان در اینباره چیست؟
خوشحالم كه آقای سراج خیلی خوب با كار عجین شدند و در بسیاری موارد با تمام مشكلاتی كه از لحاظ نوشتار و فنی وجود داشت، خودشان را با كار تطبیق دادند و برای آن وقت گذاشتند كه به عقیده من، این اثر یكی از آثار ویژه ایشان محسوب میشود.
اینطور كه معلوم است خواننده در كارتان نقشی بسیار مهم ایفا میكند؟اهمیت خواننده و كلام را نمیتوان در موسیقی نادیده گرفت. اگرچه بسیاری از آهنگسازان و نوازندگان در شرایط كنونی به نقش خواننده در موسیقی ایرانی نگاه مثبتی ندارند، اما باید دانست كه مخاطب امروزی بیشتر سراغ موسیقیهای با كلام میرود.
البته این نگاه برخی هنرمندان به نقش خواننده و نیز عملكردشان در زمینه انتخاب خواننده برای رونق بخشیدن به كارشان تضاد دارد، چرا كه اگر یك گروه موسیقی یا یك آهنگساز آلبوم از خوانندگان سرشناس بهره نبرد، كارش با اقبال خوبی مواجه نخواهد شد.پس شما از بابت مقوله خوانندهسالاری ترسی ندارید؟
باید پذیرفت كه موسیقی اصیل ایرانی برای خوانده شدن فرم شعر ایرانی بود كه توانست شكل كهن و حتی امروزیاش را به خود بگیرد. در واقع موسیقی براساس فرم ادبیات كشورمان شكل گرفت، چراكه در جملات موسیقی ایرانی، قرینهگی را میبینیم كه به قرینهگی غزل برمیگردد یا فرم مثنوی را میتوانیم در موسیقی ایرانی پیدا كنیم. اینها همه در كنار هم قالبهای موسیقی ایرانی را تشكیل داده است. بر این اساس، نمیتوان اهمیت خواننده و كلام را در موسیقی ایرانی نادیده گرفت.بالاخره نگفتید كه ظهور پدیدهای به نام خوانندهسالاری را قبول دارید یا نه؟
خوانندهسالاری صرفا توجه مخاطب به خواننده نیست، بلكه زمانی این موضوع معنا پیدا میكند كه شخص خواننده تصمیمات شخصی خودش را بر كل مجموعه اعمال كند و همه چیز را آنگونه كه خود دوست دارد، شكل دهد. البته خوشبختانه در طول 10 سال گذشته خوانندهسالاری متعادلتر شده و موسیقی بیكلام توانسته مخاطبان بیشتری را به خود هم جذب و هم حفظ كند.
با این حال كلام ابزاری است كه بشر با آن تكلم میكند و طبیعی است اولین چیزی كه مخاطب میشنود، همین كلام است.نظرتان درباره كمتوجهی موسیقی ایرانی به شاعران معاصر چیست؟
پیوند شعر و موسیقی یكی از مقولههای مهم در موسیقی ایرانی است كه طی سالهای اخیر به واسطه انتخاب شعرهای سطح پایین و بعضا نازل، كمرنگ شده است. این مساله در كنار استفاده مكرر آهنگسازان از شعرهای قدما و در مقابل ناآگاهی جوانان با این نوع شعرها باعث رخ دادن اتفاقی همچون فاصله گرفتن جوانان از موسیقی اصیل ایرانی شده است.
متاسفانه در شرایط كنونی كمتر به شعر و ادبیات و شاعران معاصر توجه میشود و این بخش از فرهنگ در یك انزوای بدی قرار گرفته، این در حالی است كه رسالت ادبیات بسیار سنگین بوده و انزوای نسل معاصر شاعران اصلا خوب نیست.بسیاری اعتقاد دارند آن ارتباط قوی كه گذشتههای نهچندان دور بین آهنگساز، شاعر و خواننده وجود داشت، این روزها وجود ندارد. نظر شما چیست؟
امروز ارتباط پویا و جوشانی بین شعرا، موسیقیدانان و آهنگسازان وجود ندارد. البته من سعی كردم تا حدی خودم را از این قاعده مستثنا كنم، چراكه بیشتر اطرافیان من، كسانی هستند كه در بخش ادبیات فعالند و من از دیدگاهشان استفاده میكنم و به آنها اجازه میدهم فضای موسیقی مرا بشنوند كه به نظرم این تعامل باعث ایجاد یك اثر متفاوت میشود.
اما به نظر میرسد در كار شما هم در تلفیق شعر و موسیقی ضعفهایی وجود دارد.
ما در زمینه تلفیق شعر و موسیقی دچار ضعف هستیم و من معتقدم باید در كنار آهنگساز، یك شاعر و منتقد ادبی هم وجود داشته باشد، اما متاسفانه ما در همه شاخهها، خودمان را متخصص میدانیم و نمیگذاریم كسی نظر حرفهای خود را بدهد.
استفاده از سازهای غربی در موسیقی ایرانی اگرچه سابقهای زیاد دارد، اما در بسیاری از موارد، خوب از كار درنمیآید. چه شد كه شما به این سمت رفتید؟سعی من بر این بوده كه به همه چیزبه شكل كلاسیك و كهن نگاه نكنم؛ به گونهای كه در فضای كاملا ردیفی موسیقی ایرانی كوارتت زهی و ساز طبلا را وارد كردم تا مخاطب دچار خستگی شنیداری نشود.
معتقدم باید برای مخاطب تنوع شنیداری ایجاد كرد، همانگونه كه در آلبوم «راه بینهایت» این تنوع را با اركستر ایرانی و رنگآمیزی سازهای مختلف در دستگاههای ماهور و چهارگاه به وجود آوردهام.این تنوع شنیداری كه از آن یاد كردید، البته مخالفان زیادی هم در موسیقی ایرانی دارد.
اما میبینیم كه راهش را باز كرده است. این مقوله تجربه هنرمندان معاصر آهنگسازی است البته استادانی چون حسین علیزاده نیز در این زمینه ید طولایی دارند.
این آلبوم تجربه اصیلتری از موسیقی ایرانی برای من محسوب میشود، چراكه دیگر آثارم كه در آینده منتشر میشوند با بهرهگیری از موسیقی اقوام، یونان، تاجیكستان و ارمنستان است، اما در نهایت مخاطب موسیقی ایرانی را میشنود كه تنها فرم و محتوای آن تغییر كرده است.این نوآوری به اصالت موسیقی ایرانی ضربه نمیزند؟
با نگاه به موسیقی اروپایی متوجه میشویم كه مردم در كنار توجه به موسیقیهای باخ، شوپن، اشتراوس و... موسیقیهای معاصر را نیز گوش میكنند و آهنگسازانشان به سمت تجربههای جدید حركت میكنند و این همان اهمیت دادن به موسیقی پیشینیانشان و در عین حال توجه به موسیقی معاصر است.
برای ایجاد هرگونه تحول و نوگرایی در موسیقی ایرانی، نیاز است كه موسیقی گذشته خودمان را بشناسیم؛ چون اصالتی كه از گذشته وجود داشته، هویت موسیقی ماست.اگر در گذشته از نوآوریهای برنامه گلها استقبال میشد، از آنچه امروز به این نام صورت میگیرد، به عنوان بدعت یاد میشود، نظر شما چیست؟
نباید از آهنگسازان نسل من، انتظار ساخت موسیقی گلها را داشت. همانگونه كه از نسل گلها توقع موسیقیهای گذشتهتر وجود نداشت، چون زندگی ما دیگر زندگی زمان گلها و دغدغههای آن دوران نیست.
منبع: جام جم