با من بیا به فرصت یک چشم هم زدن در کوچه های باورمردم قدم زدن
گرم است جای پای شهیدان به روی خاک باید سری به کوچه پرپیچ و خم زدن
تا می نویسم "مهدی زین الدین"اطراف آن پر می شود از واژه های مقدس که انگار دارند
با هم مسابقه می دهند تا خودشان را به این شجاعت،تواضع،همت،استقامت،پاکی،مهربانی ،
شهادت، و...نزدیک تر کنند.
نفر چهارم کنکور سال57 دانشگاه شیراز قبول شد.منو تبعید کرده بودن سقز. تماس گرفتم
بهش بگم بره دنبال درسش،نبود.بعدا که صحبت منو بهش رسونده بودن،گفته بود:
"مغازه ی بابام سنگره،رژیم پدرمو تبعید کرده که سنگر مارو تعطیل کنه،درس رو بعدا هم میشه خوند.
من فعلا باید این سنگر رو حفظ کنم"
از چهار تا دانشگاه فرانسه براش دعوت نامه اومده بود.یه شب رفته بود تهران تا با یکی از دوستهاش
که از پاریس اومده بود،مشورت کنه که برای تحصیل چه وسایلی رو با خودش ببره.
دوستش گفته بود:"من سه ساله تو فرانسه درس میخونم.خدمت حضرت امام رسیدم فرمودند:
شما برگردید ایران،اونجا بیشتر به شما نیازه."
با آیت الله جنتی هم مشورت کرد ایشون هم تایید کردند. از رفتن منصرف شد،موند تو تظاهرات شرکت کنه.
مهدی زین الدین آخرش جزء قبولیهای کنکور شهادت شد.