سلام
نقل از وبلاگ(آج):
گاهی باید٬ رفتن به بیمارستان را توفیق نامید.
بنظر میآید که همیشه توفیق است!
بخصوص اگر خودت بیمار نباشی و بیمار هم نداشته باشی.!
لذا توصیه میکنــــــــــــــــــــــــم گاهی فقط گاهی همینطور بیجهت هم که شده در
بیمارستانها پا بگذارید شاید خیلی چیزها دستگیرتان شود،
که هنگام داشتن بیمار از آنها خبری نیست.
یعنی وقتی بیمار داریم وقت فکر کردن روی این موارد را نداریم.
نگوید تلویزیون نشان میدهد منظور دیدن واقعی است، وقتی که لمس کنی، نه ششیشهای دیدن!
... در هرحال چند وقت قبل یکی از این توفیقات ما را حاصل آمد و بانی این نوشته شد.
یکی از این جاهای عبرت انگیز پشت در اتاق ای.سی.یو (I.C.Uمراقبت از بیماران مغزی) است.
اینجا ملاقات کنندگان نمیتوانند آزاد وارد شوند باید خیلی نوبتی و.... از دور بیمارشان را ببینند
در ثانی بیمارشان هم هیچ ارتباطی با آنها برقرار نمیکند.
در هر صورت نقطه اتکاء همه این جماعت نزدیکان بیمار در کماء و بیهوشی نه به پزشک است
نه دستگاههای مدرن و....
بلکه هست و به نوعی هم نیست یعنی اولویت اول نیستند.
اگر بود!
اینجا افرادی را مشاهده نمیکردی که در حال عادی خدا و ائمه و امامان در زندگیشان
نیست یعنی آنها باهاش قهر کردهاند.
ولی اینجا یک کوله کتاب دعا همراه دارند و کتاب دعای دیگر که از دستشان جدا نمیشود.!!
اینجا کسانی را که حتی از ظاهرشان میتوان فهمید
که در زندگی عادی اصلاْ با قرآن کاری ندارند ولی قرآن بدست سوره.....
(اسمش نمیگویم که یاد بگیرید چون همه قرآن شفا بخش است)
کسانی که نمیدانند مفاتیح چیست... اینجا آنرا میبوسند و میخوانند.
خیالتان را راحت کنم اصلاْ اهل این مقولات نیستند.
نه همه کسانی که دارند دعا میکنند در آن پشت درب ولی بعضی از آنها را میگویم
مثل کسانی که در دریا در حال غرق شدن باشند و به هر چیز ناچاراْ چنگ میزنند.
دستها از همه دامانها که قبلاْ میشناختند کوتاه شده به نوعی در اینجا همه خود را بیدست و پا میبینند.
و چشمی که به ماوراء دوختهاند.
راستی که صحنه عجیبی است.
اشک نگو ...انگار که چشمه است چشم.!
و ای کاش در سلامت و رفاه انسان شاکر باشد(که من نیستیم).
و در روزگار گرفتاری هنر نیست کتاب بر سر کردن.!
...... اگر شفایی است.
اگر خدایی است.
اگر رسولی است.
اگر امامی است.
.... در همه حال است.
یک درس عبرت دیگر اینکه انسان فکر کند هر لحظه امکان دارد من جای آن سکته مغزی یا ضربه مغزی باشم.
او را میبینی که با دستگاه تنفس میکند.
به هیچ محرکی جواب نمیدهد.
هر لحظه ممکن است که این قلباش هم.... از تپیدن باز ایستد.
.... و اگر ما جای او باشیم چی؟
آیا میتوانی بگویی نه من نمیشوم. جوانی را که روی تخت اینطور افتاده چند ساعت قبل... از ما هم شنگولتر بود.
زن جوانی که در ماه عسل ضربه مغزی شده هیچ تصوری نداشته که فردا اینجا باشد.
..... و.....
راستی که در سلامت ٬ رفاه و عافیت دعا کردن چقدر با عظمتتر و عالیتر از دعای در رنج٬ گرفتاری و سختی است.
آیا اینطور نیست؟
شما چی فکر میکنی؟
یکسر به بیمارستان بزن .....