(بی پولی - حمید نعمت ا...)
ایرج (بهرام رادان) به شکوه (لیلا حاتمی): همین جوری پولای من بدبختو نفله
کردیها... کلاس کنکور برم ماما بشم، پیش دکتر کرمانی برم لاغر میکنه،
لاغر کنم سکه میده به آدم، بریم دیزین با بچهها، دلم میخواد سایت داشته
باشم، قبض تلفن میاومد قد یه کباب سلطانی، بریم با بچههای وبلاگ نویس
آران بیدگل، بریم اردهال سر خاک سهراب سپهری، مث بچه فنچ شونزده هفده ساله،
زن گنده پا شدی رفتی قمصر کاشون جشن گلاب گیرون. اصلا میخوام بدونم الان تو این بدبختی و بی پولی، این آقای سهراب سپهری میاد ده شاهی بذاره کف دست ما؟!
(چه کسی امیر را کشت - مهدی کرم پور)
امیر (علی مصفا): همه آدما از وقتی دنیا میان، کلی آرزو
دارن واسه خودشون که انجامش بدن... زمان میگذره تا این که میبینن ای بابا
پیر شدن و به هیچ کدوم از آرزوهاشون نرسیدن... بعد همون آرزوها رو واسه
بچههاشون میکنن. شاید اونا کار نکرده پدر و مادرشونو انجام بدن... همون
بچه بزرگ میشه میرسه به ۱۸ سالگی. به خودش میگه: خب من الان ۱۸ سالمه،
باید یه اتفاق بزرگ رو رقم بزنم... چشم رو هم میذاره، میبینه شده ۴۰ سالش
و هیچ کاری هم انجام نداده... میدونی! بیشتر آدما زندگی میکنن که فقط بگذره... همین!
(متولد ماه مهر -احمدرضا درویش)
دانیال (محمدرضا فروتن): تو متولد چه سالی هستی؟
مهتاب (میترا حجار): مهر پنجاه و هفت.
دانیال: پس دو سال از من بزرگ تری. شناسنامه من اول جنگ سوخت... هفت سالم بود. تاریخ تولدمو از شروع جنگ نوشتن.
(کنعان - مانی حقیقی)
مینا (ترانه علیدوستی) به مرتضی (محمدرضا فروتن): بذار
بهت بگم... من صبح که پا میشم، دلم میخواد کسی باهام حرف نزنه... میخوام
از خونه که برم بیرون، کسی منتظرم نباشه که برگردم... دل کسی واسم تنگ
نشه... کسی منو نخواد... میخوام تنها باشم... دو روز دیگه پا میشم، نگاه
میکنم، میبینم پیر شدم، دستام خالی یه... هیچی ندارم از خودم... اگه ولم
نکنی برم، دلم میپوسه اینجا مرتضی...!
مرتضی: تو بند نمیشی اون طرف. سرت میخوره به سنگ برمیگردی.
مینا: اینا رو نگو مرتضی. اون همه سال که آذر نبود من تک و تنها گلیم خودمو
از آب کشیدم. تازه، اومدیم و نشد، لااقل حسرتش رو نمیخورم، میگم تلاشمو
کردم.
مرتضی: بی کس میشی مینا! بی کسی کم دردی نیست. من دوست دارم... عاشقتم...
(نقاب - کاظم راست گفتار)
نیما (پارسا پیروزفر): تو اجتماع همه کارها رو ما مردا
میکنیم. همه پولها رو ما مردا میدیم. همه سگ دو زدنها مال ماست. هر چی
سکته قلبیها و بدبختیها و بیچارگیها و چک برگشت خوردنها و زندان
رفتنها مال ماست. اون وقت جنس لطیف راحت میگه: «در طول تاریخ به ما ظلم
شده. ما خواهان حقوق برابر هستیم.» حقوق برابر میخوای برو فاضلاب پاک کن.
برو سوپور شهرداری شو. نصف شب خیابونا رو جارو بکش. چه طور موقع کار کردن جنس لطیف هستین ولی صحبت حقوق که میشه حقوق برابر میخواین؟
(پری - داریوش مهرجویی)
چه سعادتی است وقتی که برف میبارد، دانستن این که تن پرندهها گرم است.
(پستچی سه بار در نمیزند - حسن فتحی)
حبیب (محمدرضا فروتن): این سالها اون قدر آش خوردم که وقتی به فالوده میرسم، فوت میکنم.
(مارمولک - کمال تبریزی)
رضا (پرویز پرستویی): خدا که فقط متعلق به آدمای خوب نیست. خدا، خدای آدمای خلافکار هم هست.
(بانو - داریوش مهرجویی)
مریم بانو (بیتا فرهی) به محمود (خسرو شکیبایی): تو تنها کسی بودی تو
زندگیم که فکر میکردم خیلی به من نزدیکی... از این که تونستم بهت تکیه
بدم، احساس غرور میکردم... ولی تو هم دوام نیاوردی.... مثل همه ...دیگه از
این آدما خسته شدم... باید بتونم تنهایی مو دربست قبول کنم... باهاش اخت
بشم... باهاش انس بگیرم...
(ماهیها عاشق میشوند - علی رفیعی)
قوطی کنسرو لوبیا و ماهی تن، یعنی نه زن، نه بچه... یعنی یه زندگی تنها...
یعنی وقتی سرتو میذاری رو بالشت تنهایی... وقتی از جات بلند میشی
تنهایی... با خودت حرف میزنی... من این چیزا رو چرا برا تو میگم؟ بدو بدو
دیر شد...
(اتوبوس شب - کیومرث پوراحمد)
مهرداد صدیقیان: شونزده سالم بود، بچه بودم. اومدم جبهه... دو روز بعد، آره
فقط دو روز بعد... بازم شونزده سالم بود اما دیگه بچه نبودم...
(گیلانه - رخشان بنی اعتماد)
گیلانه (فاطمه معتمدآریا) به ژاله صامتی: نیش زبون مادرت هنوز رو دلمه...
انگشتری تو رو که پس فرستاد، گفت اگه خودت دختر داشتی راضی میشدی یه عمر
چرخ فلجی برونه؟؟؟ گفتم: بی انصاف... مگه بچه من وقتی رفت جنگ، این جور
بود؟؟؟؟ سبیلش هنوز سبز نشده بود، قد داشت مث شمشاد... هزارون دختر آرزوی
عروس شدن اونو داشتن... یه لب بود و هزار تا خنده...
(جدایی نادر از سیمین - اصغر فرهادی)
حجت (شهاب حسینی): من زندگی مو باختم حاج آقا! منو از حبس میترسونی؟ برو از خدا بترس!
(خیلی دور خیلی نزدیک - رضا میرکریمی)
روحانی: این خارجیها هم عقل شون خوب کار میکنه
دکتر: حیف که جاشون تو جهنمه
روحانی: نه این جورام نیست. هر چیزی دو رو داره. یه روش اون چیزیه که ما میبینیم. اما اصل اون چیزیه که تو دل آدما میگذره.
مثلا همین کویر ظاهرش یه چیزه باطنش یه چیز دیگه. شما بهشتش رو ببین...
(باغهای کندلوس - ایرج کریمی)
آذر (خزر معصومی): زنا زود پیر میشن، میدونی چرا؟ چون عروسک بازی شونم
جدیه، رو عمرشون حساب میشه. از دو سالگی مادرن. بعد مادر برادرشون میشن.
بعد مادر شوهرشون میشن. باباشون که پا به سن میذاره ازشون پرستاری یه
مادرو میخواد. گاهی وقتا حتی مادر مادرشونم میشن. من شوهر نکردم. ولی مادر
مادرم بودم، مادر پدرم بودم، مادر برادرم بودم، تازه به همه اینا بچههای
به دنیا نیاورده رو هم اضافه کن، مادر اونا هم بودم.
(گوزنها - مسعود کیمیایی)
وقتی میباختی باهات شریک میشدم... اما وقتی میبردی تنهات میذاشتم...
(حاجی واشنگتن - علی حاتمی)
حسین قلی خان (عزت ا... انتظامی): آهو نمیشوی به این جست و خیز
گوسفند.آیین چراغ خاموشی نیست. قربانی خوف مرگ ندارد، مقدر است. بیهوده
پروار شدی، کم تر چریده بودی بیشتر میماندی. چه پاکیزه است کفنت، این
پوستین سفید حنا بسته، قربانی! عید قربان مبارک. دلم سخت گرفته، دریغ از یک
گوش مطمئن، به تو اعتماد میکنم هم صحبت. چون مجلس، مجلس قربانیست و پایان
سخن وقت ذبح تو.چه شبیه است چشمهای تو به چشمهای دخترم، مهرالنساء.ذبح
تو سخت است برای من. اما چه کنم وقتی در این دیار اجنبی یک قصاب مسلمان
آداب دان نیست.
سیمرغ