به نام الله پاسدار حرمت خون شهیدان
این وصیت نامه را در حالی می نویسم که عازم ماموریت دشواری هستیم ،امیدوارم ان شاءالله با پیروزی عزیزان روح الله و سید علی به انجام برسد .
یا رب !در نگاه دوستانم می نگرم در حالی که اشک در چشمانشان حلقه زده، با یگدیگر وداع می کنند، چون هیچ کس نمی داند چه کسی می ماند و چه کسی به دیدار معشوق می شتابد.
خدایا!نمی دانم وقتی مرگ به سراغم می آیدمن در چه حالی هستم،اما خدایا!دوست دارم در آن حال ، لبهایم به ذکر زهرا(س)مشغول باشد و دلم از نور محبت علی و فرزندان علی(ع)لبریز باشد.
خدایا! در دلم تقاضایی است که نمی توان آن را بر زبانم آورم وآن تمنای شهادت است . خدایا آیا من لایق شهادت هستم؟
خدایا!شرم دارم از اینکه بگویم شهادت را نصیب شخصی مثل من گردانی ، زیرا شهدا همه چیزشان خدا بود و من هنوز به آنجا نرسیدم .
خدایا! دستانم خالی است .
خدایا ! پس از سنگینی سی سال عمر به هدر رفته ، اکنون احساس می کنم سبک شده ام .
خدایا! از تو می خواهم همسر و فرزندم و تمامی خانواده ام را عاقبت به خیر نمایی.
سخنانی چند با دخترم :
دخترم باید با دیگران فرق داشته باشی ، یعنی از نظر ادب، شخصیت، متانت، معنویت و از نظر علمی به درجات عالی برسی.
قرآن را ازمادرت بیاموز .
از همه مهمتر اینکه به مادرت احترام بگذار ، زیرا مادرت در تمام سختی ها با تو بوده ، با گریه ات گریه ، و با خنده ات خنده می کرده . مواظب مادرت باش ،من هم برای شما دعا می کنم .
وصیتم به دوستان وآشنایان:
...کلامتان کلام رهبر باشد و از زبان او بشنوید، چون کلام و زبان رهبر،کلام و زبان آقا امام زمان(عج) است . ، پس همیشه حامی و پشتیبان رهبر باشید، زیرا دل رهبر به شما خوش است و همواره برای سلامتی او دعا کنید .
اگر می خواهید از فتنه آخرالزمان در امان باشید ،فقط پشت سر ولایت فقیه باشید .
خانواده شهدا را فراموش نکنید و برایشان دلگرمی باشید .
در پایان از همه التماس دعا دارم ، محتاج دعای شما هستم .
رفیقان می روند نوبت به نوبت خوشا روزی که نوبت بر من آِید
خداحافظ
سید محمود موسوی
شهید موسوی در ماه شهریور سال جاری (1390) به دست گروهک تروریستی پژاک در سن 30 سالگی به شهادت رسید.
روحش شاد و یادش گرامی.