از دوران كودكی ,استعداد كافی برای فیلم سازی داشتم.تازگی ها میخواستم در یك مسابقه ی فیلم سازی شركت كنم.و چون اخر هفته میخواستم با پدر و مادرم به خانه ی خاله ام برویم ,دور بینم را هم همراه خودم اوردم تا از چیز های جالب فیلم بگیرم و برای ان مسابقه بفرستم.از قضا, دختر و پسر خاله ام میخواستند برای مدرسه ی هنرشان یك نمایش اجرا كنند و میخواستند موقع تمرین, من هم نمایش ان ها را ببینم ونظر بدهم, اما تاكید كردند كه نباید از ان نمایش فیلم بگیرم.
من؟فكر میكنید من حاضر بودم لقمه ی به ان بزرگی را از دست بدهم؟نمایششان عالی بود و اگر من از ان فیلم میگرفتم به نفع من هم میشد.
وقتی نمایش شروع شد,من دوربینم را جایی دور از چشم انها گذاشتم تا فیلم بگیرد. نمایش بدون هیچ ایرادی اجرا شد و من مطمئن بودم كه اگر ان فیلم را برای مسابقه بفرستم,حتما" برنده خواهم شد.فیلم را بدون هیچ نگاه كردنی به آن فرستادم.خیلی از خودم مطمئن بودم.
تا این كه نتیجه امد.
در نامه نوشته بود:
خانم مایلی جفرسون:
با عرض پوزش باید به اطلاعشما برسانیم كه فیلم شما از همه لحاظ خسته كننده و نا معمول بود.ما فیلم را برای شما فرستادیم.امید واریم دفعه ی بعد بیشتر تلاش كرده و از یك موضوع به مدت 20 دقیقه فیلم نگیرید.
چی؟خسته كننده؟نا معمول؟فیلم را گذاشتم تا انرا ببینم.باورم نمیشد.
تمام مدت از سقف فیلم گرفته بودم.........................................................!