یك روز میكویان ـ یكی از اعضای كمیته مركزی حزب كمونیست شوروی ـ به دیدن استالین آمد و با خوشحالی به او گفت:
ـ قربان یك نفر را پیدا كردهایم كه با شما مو نمیزند و میتواند به جای شما در مراسم عمومی و دیگر جاهای خطرناك حضور داشته باشد. اصلاً كسی نمیتواند بفهمد كه شما نیستید.
استالین با بیعلاقگی در حالی كه به پیپاش پك میزد گفت:
ـ میكویان عزیز خودت خوب میدانی كه شش بدل دیگر دارم و احتیاجی به هفتمی نیست، اعدامش كن!
میكویان كه دید باعث و بانی كشتن بیگناهی میشود، برای جلوگیری از قتل مردك بیچاره گفت:
ـ ولی قربان اگرسیبیلش را بتراشیم به كلی شباهتش به شما را از دست میدهد. استالین سری تكان داد و گفت:
ـ فكر خوبی است، خوب سیبیلش را بتراشید بعد اعدامش كنید!