شبى مقدس اردبیلى (علیه الرحمه) براى نماز شب بیدار شد و دید به غسل نیاز دارد لذا بر سر چاه رفت تا براى غسل ، آب بكشد وقتى سطل را بالا كشید دید درون سطل پر از طلا و جواهر است آنها را در چاه ریخت و گفت : خدایا، مقدس از تو آب مى خواهد تا به نماز شب برسد، نه طلا.
من به تو رو كرده ام ، بر آستانت سر نهادم
دوست دارم بندگى را با همه شرمندگیها
منبع