پلی میان انواع موسیقی
یكی از روزهای پایانی تابستان كه هوا از یك طرف هنوز سعی در حفظ گرمی خود داشت و از یكسو نسیم خنكی پاییز بر صورت رهگذران مینشست، پا به خانهای گذاشتم كه سالها برگ برگ درختان، گلها و ستونهای آن، نوای اصیل موسیقی را شنیده و در خود ذخیره كردهاند.
خانه پورناظریها در خیابان شریعتی، پر از ملودی است كه از هر اتاقش نوایی به گوش میرسد؛ موسیقی ایرانی، تنبور، كمانچه، تار و سه تار.كیخسرو پورناظری كه خود موسیقی را از پدر و شعر را از مادر فرا گرفته، از زمان تولد پسرانش نغمههای به ارث برده را در گوش آنان زمزمه كرده و با دادن ساز به دستشان، رسالت پدربزرگ را بر دوش فرزندانش گذاشته است.این هنرمند كه 60 سال موسیقی ایرانی را در سینه خود نگه داشته، برای ترویج سبك هنریاش و نیز احیای ساز تنبور، گروه شمس را در سال 59 پایهگذاری كرد و امروز با گذشت 31 سال با همراهی پسرانش، تهمورس و سهراب، همچنان به كار و فعالیت هنری خود ادامه میدهد.در میانه كنسرتهای آخر شهریور این گروه موسیقی، پیش از ظهری را به خانه كیخسرو پورناظری رفتیم و دیدیم آنان با آن كه شب قبلش را در تالار وحدت روی صحنه رفتهاند، باز سازهایشان را برای تمرینی دیگر كوك كردهاند. در تنفسها و وقفههای پیش آمده در همین جلسه تمرین بود كه پای صحبتهای اعضای گروه شمس نشستیم.
2 نسل از موسیقی
یكی از وجوه پررنگ گروه موسیقی شمس، سبك ویژه و اختصاصی آنان است كه در طول 30 سال گذشته بارها دستخوش تغییرات اندك گشته است. با این حال انعطافی در كارهای آنان دیده میشود كه نشان دهنده باز بودن افق و گستره دید گروه شمس است. وقتی از كیخسرو پورناظری در این باره میپرسیم، او میگوید: هر موسیقیدانی یك تفكری نسبت به داشتههای ادبی (شعر) و موسیقایی كشورش دارد كه در هر اثر فرم آهنگین به خود میگیرد و ملودی ساخته میشود. كارهای گروه شمس نیز از 3 تفكر من، تهورس و سهراب سرچشمه گرفته كه با وجود یك همگونی و همخوانی با هم تفاوتهایی نیز دارند، همین عامل باعث شده كه كارها یك رونق و وسعت بیشتری از نظر تنوع بهخود بگیرند.وی ادامه میدهد: تفكر ما 3 نفر زیرساخت آهنگهایی است كه ساخته میشوند كه البته بعد از به بحث گذاشتن، چكشخوردن و تمرین زیاد، روی صحنه یا در آلبوم به گوش مردم میرسند.
تفكری كه كیخسرو پورناظری از آن نام میبرد، متلعق به 2 نسل مختلف است. با این حال با گوش كردن به قطعات گروه شمس، تفاوت سلیقه نسل او و پسرانش احساس نمیشود و شنونده همه آهنگها را جاری از یك سرچشمه احساس میكند.كیخسرو پورناظری در این باره میگوید: این تفكر بر اساس یك همبستگی كاری كه ما با هم داریم، شكل گرفته است. من در دوران جوانیام شاید نسبت به زمانم جلوتر فكر میكردم كه این خود باعث شده یك نزدیكی اندیشهای و هنری با پسرهایم داشته باشم. آن چیزی كه درونمایه كار ما را تشكیل میدهد، جوهر و گوهر هنری است كه این در نسل بچهها زیاد تغییر نمیكند.وی معتقد است در نسلهای مختلف آن گوهر هنری باید در كنار سلیقههای شخصی كه متفاوت هستند، وجود داشته باشد. به نظر من ما 3 نفر به آن درونمایه هنری بیشتر فكر میكنیم و به این خاطر تفاوت تفكرات بین 2 نسل در آثارمان زیاد محسوس نیست.
حفظ سلیقه فردی در چارچوب گروه شمس
اما وقتی به سراغ پسران كیخسرو پورناظری میرویم، آنان خود را بیشتر متاثر از پدر میدانند كه البته كمی سلیقهشان متفاوت است. سهراب پورناظری نیز در این باره میگوید: یكسری زنجیرها و پیوندها بین موسیقی خانواده ما وجود دارد كه اختلاف سلیقهها آن را گسترده كرده و تنوع بیشتری به كارمان بخشیده است. با این حال ما همیشه سعی كردیم یك مجموعه همرنگ موسیقی را عرضه كنیم.وی ادامه میدهد: طبیعتا ما زیر نگاه پدر بودیم و هنرمان را از او به ارث بردیم و وامدارش هستیم. سهراب پورناظری معتقد است زمانی كه برای خود آهنگ میسازد، آزادتر و رهاتر از زمانی است كه برای گروه شمس كار میكند، چرا كه باید از فرم خاص گروه خارج نشود.او اضافه میكند: وقتی در قالب گروه شمس هستم، نمیخواهم نقشه راه به هم بخورد، چرا كه گروه یك فرمی برای خود دارد كه ما نمیخواهیم آن را به هم بزنیم. ولی در كارهای شخصی میتوانم تجربههای به دست آمده را ارائه كنم. این نوازنده كمانچه با اشاره به روندی كه گروه شمس طی سالها فعالیت خود پیش گرفته، میگوید: ما اولین اولویتمان این بوده كه بتوانیم مفهوم واقعی موسیقی ایرانی را با تمام تنوع آن در كارهایمان ارائه كنیم.
سنتشكنی
كارنامه گروه شمس در طول 30 سال گذشته نشان داده است كه آنان به وادیهای گوناگون موسیقی سرزدهاند. این همان كاری است كه به سبب آن، گروه شمس معروف به سنتشكنی میشود. تهمورس پورناظری هم كه این روزها مدیر و به نوعی قلب تپنده گروه شمس به شمار میآید، درارتباط با این بحث میگوید: عموم كسانی كه مخاطب ما هستند، همیشه فكر میكنند تغییرات در كار گروه را من ایجاد كردهام و پدرم تنها یك موسیقیدان سنتی است و من یك سنتشكن هستم. ولی دقیق كه نگاه كنیم، سنتشكن بزرگ پدرم بوده كه تنبور را كه ساز روستایی است و در مراسم مذهبی در روستاها نواخته میشده، در كنار دف و دیگر سازها قرار داده، برایش آهنگ ساخته، با شعر مولانا، حافظ و عطار تركیب كرده و به صحنه حرفهای موسیقی آورده است. این ساختارشكنی و حركت روبه جلو در ناخودآگاه من بوده و رشد كرده است.
جذب جوانان به موسیقی ایرانی
گروه شمس از بدو تاسیس تا امروز، شاهد 3 نقطه عطف بوده است كه تهمورس پورناظری، نوازنده تنبور و تار درباره آن میگوید: از روزی كه گروه شمس تشكیل شده تا به امروز 31 سال میگذرد و در این مدت 3 نقطه عطف را پشت سرگذاشته كه باعث تغییر در نوع موسیقی و اجرایش شده است.او ادامه میدهد: این تغییرات در ماهیت معنایی كار نیست، بلكه در ماهیت اجراییاش است كه شاید برخی شنوندهها اجراهای جدید را دوست نداشته باشند كه این حق طبیعیشان است. ولی به هر حال هدف و سیاست این بوده با كاری كه انجام میدهیم، بتوانیم شنوندههای بیشتری را به دست بیاوریم.تهمورس تاكید میكند: هدف ما این است كه بتوانیم طرفداران موسیقی ایرانی را افزایش دهیم و مخاطبان قشر جوان را بیشتر به كارهایمان علاقهمند كنیم.
مخاطب همراه با گروه
این شبها (امشب آخرین اجرای این گروه در تالار وحدت روی صحنه میرود) علاقهمندان گروه شمس با برنامه متنوعی روبهرو میشوند كه در كمتر كنسرت موسیقی ایرانی دیده میشود. در واقع یكی از مشخصههای گروه شمس، اجرای موسیقی محلی تنبور در كنار آهنگهای ایرانی و ملی است كه در كنارش چند قطعه كردی نیز بهگوش میرسد. مساله قابل تامل در این زمینه، درگیری ذهن مخاطب بین انواع موسیقی است كه به گوشش میرسد. كیخسرو پورناظری در این باره میگوید: شنونده آنقدر ذهنش بسته نیست كه فقط بتواند یك نوع چرخش ملودی را با حالتهایی از مقام و دستگاه تحمل كند. به نظرم ذهن مخاطب موسیقی باز است و میتواند كارهای متفاوت را در یك جرا بشنود. وی ادامه میدهد: ما سالها در گروه شمس این كار را انجام دادهایم و تقریبا با پیدا كردن شنوندههای خاص خودمان مشاهده كردهایم كه آنان هم با این تفكر ما پیش رفتهاند و با ما هسمو و هماهنگ هستند.
ساز تنبور پلی بین موسیقیها
گروه شمس و نام خانواده پورناظریها با موسیقی تنبور عجین شده است. سهراب پورناظری در این خصوص میگوید: طبیعتا موسیقی تنبور با گروه شمس مطرح شده و اگر این گروه تشكیل نمیشد، آهنگسازی روی این ساز هم به گونهای كه هماكنون صورت گرفته، انجام نمیشد. این نوازنده تنبور معتقد است كه سازهایی مثل دف و تنبور از دل موسیقی مناطق ما به موسیقی شهری راه پیدا كرده و جایگاه اساسی و خاصی برای خود یافتهاند. البته كیخسرو پورناظری كه 30 سال این موسیقی را از مناطق كردستان به شهرها و كشورهای مختلف برده نیز در این باره میگوید: موسیقی تنبور ریشه عمیقی در موسیقی كهن باستان دارد و از دور افتادهترین مناطق كوهستانی زندگی هنریاش را آغاز كرده و ادامه داده تا به نسل ما رسیده است.این نوازنده تنبور با بیان اینكه مقامهای موسیقی این ساز خاص است، ادامه میدهد: موسیقی تنبور اگرچه متعلق به منطقه كردستان و كرمانشاه است، اما با موسیقی كردی و دیگر موسیقیهای مقامیو سنتی شهری كاملا تفاوت دارد. این شاخه از موسیقی، گردش ملودیك و فواصل خاص خودش را دارد و به واسطه نداشتن ربع پرده و داشتن فواصل موسیقی غربی از دیگر انواع موسیقیهای بومی ما جداست. همچنین موسیقی محلی كردستان كه بر مبنای موسیقی دستگاهی تشكیل شده است، با موسیقی برخاسته از ساز تنبور تفاوت دارد.سرپرست گروه شمس با اشاره به اشعار به كار رفته در موسیقی تنبور میگوید: اشعار این موسیقی كردی است، اما به واسطه اینكه ما آن را در موسیقی شهری اجرا میكنیم و بیشتر شنوندههای ما كردی نمیدانند، برای همین سعی كردهایم آن را با شعر فارسی تنظیم كنیم كه فكر میكنم برای مخاطبان ما جا افتاده است.تهمورس نیز هم موسیقی تنبور و هم شنوندگان آن را خاص میداند و میافزاید: خیلیها كه موسیقی تنبور را دوست دارند، با موسیقی سنتی خیلی رابطه ندارند. به نظر من، موسیقی تنبور پلی بین دیگر موسیقیهاست. همچنین این موسیقی میتواند یكی از خلأها را پر كند. من خیلیها را دیدهام كه علاقهمند به موسیقی غربی هستند و موسیقی تنبور را هم دوست دارند.
احیای سنتهای گذشته
تمامی موسیقیهای مقامی و محلی ایران به قدری گستردهاند كه جای كار بسیار برای آنها وجود دارد، اما آیا موسیقی تنبور كه 30 سال توسط گروه شمس ارائه شده، بازهم جای كار بیشتر برای ارائه دارد؟سهراب پورناظری در این باره میگوید: همچنان جای كار وجود دارد. چرا كه ما ظرفیتهای جدیدی از موسیقی تنبور را كشف كردهایم كه در اجراهای آیندهمان آنها را ارائه خواهیم كرد.وی با ابراز تاسف برای از بین رفتن بیشتر سنتهای موسیقی تنبور، تاكید میكند كه كار گروه شمس در واقع احیای این سنتهاست و میافزاید: متاسفانه 50 درصد این نوع موسیقی از بین رفته و نمیتوان كاری برای آن كرد، چون موسیقی همانند كتاب نیست كه بتوان آن را از زیر خاك بیرون آورد. البته این مساله در موسیقی ردیف دستگاهی ما نیز رخ داده و بخشی از آن به واسطه ثبت نشدن، از بین رفته است.
نوآوری در تمام زمینهها
بحث نوآوری در موسیقی ایرانی سالهاست كه از سوی بزرگان این هنر و حتی جوانترهای این عرصه مطرح شده و البته موافقان و مخالفانی نیز را برای خود دارد.كیخسرو پورناظری در این باره میگوید: نوآوری بخش عمده کار گروه ما را تشكیل میدهد. ما در تمامی ابعاد موسیقی تنبور تحول ایجاد كردیم، چرا كه هیچ سابقه همنوازی و گروهنوازی یا آهنگسازی در تنبور وجود نداشته است و ما همه این موارد را طی سالها به وجود آوردیم. بسیاری از علاقهمندان پا به سن گذاشته گروه شمس، آثار كیخسرو پورناظری را با صدای خوانندگانی چون شهرام ناظری، جلال محمدیان، حمیدرضا نوربخش و... در آثاری چون مطرب مهتاب رو، پنهان چون دل و... به یاد میآورند. اما این روزها خوانندهای این گروه را همراهی میكند كه تجربه اجرا با اركستر ملی، خواندن ترانه موسیقی فیلم و البته موسیقی سنتی را نیز دارد.كیخسرو پورناظری درباره حضور علیرضا قربانی به عنوان خواننده در تركیب گروه شمس توضیح میدهد: هر گروهی در طول زمان با خوانندههای متفاوتی كار میكند و ما نیز پس از اجرا با خوانندههای مختلف و به دنبال شناختی كه از صدای قربانی داشتیم، این خواننده را كه وسعت صدایی بالایی دارد، برای همكاری انتخاب كردیم.وی درباره اجرای موسیقی تنبور و كردی با صدای قربانی میگوید: ما زمانی كه آوازها و مقامهای تنبور را كار میكنیم، همه را به خواننده آموزش میدهیم كه در مورد آقای قربانی نیز این مساله اتفاق افتاد. در زمینه خواندن موسیقی كردی نیز باید گفت كه ایشان سابقه كردی خواندن را در گذشته داشتند و بخوبی در گروه ما نیز توانستهاند لهجه كردی را تقلید كنند.
جام جم