• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
فرهنگ پایداری (بازدید: 1319)
يکشنبه 20/6/1390 - 21:36 -0 تشکر 364663
به یاد مادر شهیدان جهان آرا

بسم رب الشهدا

 حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی در پیامی درگذشت مادر شهیدان جهان آرا، این بانوی صبور را تسلیت گفتند.

 

متن پیام رهبر معظم انقلاب به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
درگذشت بانوی صبور، مادر شهیدان جهان آرای عزیز را به روح مطهر آن شهیدان و به همه‌ی بازماندگان و همرزمان ایشان بویژه پدر بزرگوار شهیدان تسلیت می گویم و امیدوارم روح مطهر این بانوی بزرگوار در کنار ارواح طیبه فرزندان عزیز خود مشمول رحمت و مغفرت و رضوان الهی باشد.
سیدعلی خامنه ای
۲۰ /شهریور /۱۳۹۰

 

 

 او مادر است؛ مادری از تبار سرود آتش؛ او خواند آخرین ترانه عشق را و دید آخرین تکاپوی ماهی ها را بر خاک. مادر دیدمت امروز وقتی دست هایت را و دهانت را کنار یادهای نافراموش، آویختی. در چشم هایت درد بود؛ درد آویختن از گریبان خشکیده ؛نه هنوز مادر؛ باور نداری نمی گذاریم نامت مچاله شود.

 

 مادر محمد؛ امروز در خونین شهر نیستی تو تنهاییت را به نوای باقیمانده ات را بر شاخه های کهنه، آتش زده ایی. مادر باور می کنی آنجا دیگر خرمشهر تو نیست؛ آنجا را بعثی ها؛ خانه ات را در مشت ها فشرده اند و خیابان هایت را. مادر لهجه بندری ات، در باد دیگر نمی رقصد.

 

مادر اینجا تهران است میدان گرگان؛ تو با عکس فرزندانت نفس می کشی. تو ایستاده ای همچون آفتاب. هر چند گلویت و حافظه ات را در زیر باران موشک ها و خمپاره ها جای گذاشتی اما مشامت را نه.مادر تو به یاد داری که زنان این شهر را آواره بیایان ها کردند و مردانش را خاکستر. گهواره علی محمد و محسنت را سوزاندند و تو را ؛ با نوای مادرانه ات تنها گذاشتند.

دیدم امروز عکس نخلی را بر دیوار. همان نخل های قطعه قطعه؛ راستی مادر آن پوتین کدام جگر گوشه ات بود که بر دیوار آویخته بودی و نگاه خیره ات را مهمان آن کردی! پوتین محمد جهان آرا؛ محسن جهان آرا یا علی جهان آرا.

 

راستی ببخشید مادر؛ فاطمه ات گفت که علی زیر شکنجه ساواک تنها در 22 سالگی جانش را فدا کرد و کمر تو را خم. از او حتی سنگ قبر هم نداری. سنگ قبر تو تنها نشان آن پیرمرد گورکنی است که شاید برای آرامش دلت گفت، پسرت اینجاست.

 

مادربه دلیل فراموشی هر چند ماه یکبار خاطراتی را یادش می آید که بسیار آزارش می دهد. می گوید: صدای موشک ها را می شنوی. خانه امان بدون سقف شد و صدای فریاد دردش از ترکش بلند می شود. او دوست دارد به خرمشهر برود اما تن بیمارش این توان را از ما گرفته است.
وقتی تلویزیون آهنگ ممد نبودی ببینی را پخش می کند؛ او آرام آرام می گرید.

 

 به مادر نگاه می کنم و تنها می گوید: بفرمایید! مادر می خواهی بگویی فراموش کرده ای خرمشهر را! مادر یادت می آید که کدامین شب، شب بوها را به رایحه رایج مهربانی ات دعوت کرده ای.

مادر قلم توانای وصف تو را ندارد پس سلام به تو ای مادر خرمشهر! هنوز که هنوز است، چهره آفتاب خورده و گرده زخم خورده تو، یادآور لهجه غلیظ غیرت و غربت تو و بلندی همت هفت آسمانی توست.

سلام بر تو ای مادر! ای حضور جاودانه فریاد! ای تجلی تماشایی عشق و شعور! مادر فراموشن کرده ای. آن روزهایی که امواج با شکوه شانه هایت به شدت تکان می خورد و هر آشوبی را همچون خسی به میقات دوردست ترین حادثه ها می برد.

مادر! نامت، هنوزکه هنوز است پر از ترکش است و یادت هنوز که هنوز است پر از حماسه است. آن شب چه شبی بود که در آن آتشبارهای سنگین و منورهای رنگین از هر آتشی گدازنده تر و از هر منوری، روشن دل تر بودی و دل آشوب تر، که قرن هاست همسایه حماسه حسینی و همنشین عشق.

مادر! می گویند هر شهیدی که به خاک بیفتد، کبوتری از آن نقطه به هوا بر خواهد خاست که مقصدش کربلاست و آن کبوتر خونین بال قاصدی از جانب سیدالشهداء علیه السلام است تا با پرواز روح مطهر شهید به سوی آسمان ها همراه شود.اما من می دانم در آن وقت مبارک که پیشانی محمد؛ محسن و علی بر خاک افتاد و خطوط شهادت بر آنها نقش بست، هزاران کبوتر از مقتلشان به آسمان پر کشیدند که هر یک حامل دعایی از تو بودند.

 

می دانم مادر. آغوش مهربانت زخم خنجر دشمن است، اما تو آن رودی که اقیانوس ها را نیز تاب برآشفتنت نیست؟ مادر، چشم بگردان و گوش بخوابان بر دروازه های شهر بشنو آواز خوش پیروزی را، بشنو فریادهای مسجد جامع را و هم نوا شو با لحظه های آبی آزادی. امروز بشنو شهر خون و قیام آزاد شد.

راستی خدایا.. جایی بهتر از بهشت هم سراغ داری؟ برای زیر پای این مادر می خواهم.

 

"روح مادر نازنین شهیدان جهان آرا شاد و یادش گرامی"

 

فردا در بهشت زهرا تشییع می شوند و در قطعه 25

به خاک سپرده می شوند.

 

 

 

          کربلای جبهه ها یادش به خیر       سرزمین نینوا یادش به خیر               

 

       "شادی روح امام و شهدا صلوات"          

 

                                               

 
 
يکشنبه 20/6/1390 - 22:44 - 0 تشکر 364692

خدا با شهدا قرین رحمتشون کنه

وَأُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ

 
دوشنبه 21/6/1390 - 12:5 - 0 تشکر 364837

بهشت زیر پای مادران است

خوشا شهیدان و خوشا آنان که با یاد شهیدان زنده اند

سه شنبه 22/6/1390 - 12:24 - 0 تشکر 365286

emtedad64 گفته است :
[quote=emtedad64;311429;364837]بهشت زیر پای مادران است


واقعا درست است

چهارشنبه 23/6/1390 - 19:33 - 0 تشکر 365878

تقدیم به مادرشهیدان جهان آرا

ما مانده ایم این سوی هستی، اما تو بگو که قصه چیست آن سوی هستی؟! دل چادر نماز برایت تنگ شده است که گل هایش همه لاله بود. دل مسجد جامع، دل خونین شهر، دل «خرمشهر را خدا آزاد کرد»، دل «این شهر به خون شهدا آغشته است؛ لطفا با وضو وارد شوید»، دل شاعر، دل «ممد نبودی ببینی»… دل همه ما، حتی دل «دا». حالا که رفته ای آن سوی هستی، بگو ببینم مادرم، دیدی محمد را یا نه؟! چه سوالی می کنم! حتما دیده ای جهان آرا را. جهان آراها را. خوش به حالت مادرم. مادر مقاومت. مادر شهادت. مادر ۳ شهید. مادر سوم خرداد. حالا که رفته ای از قاب چشمان ما، باید مزارت را با اشک دیده بشوییم. باز هم جدایی شد سهم ما، اما عادت نکن به زندگی در کنار از ما بهتران. دریاب ما را، شده با یک گوشه چشمی. به محمد بگو، باز هم با همان لباس خاکی برای ما دعا کند. بگو بدهد سهم ما را. ما توقع داریم از شما. از شهدای شما. مبادا ما را فراموش کنی. مایی که حالا دست مان فقط به خاطرات بند است و به تورق یک دل زخم خورده. یادت هست سوم خرداد یکی از همین سال ها، گفتی؛ در فراق بچه هایم زیاد اشک ریخته ام، اما فقط سر سجاده؟! آه کشیدی و گفتی؛ خیلی دلم هوای بچه ها را کرده، ولی نمی گذارم یکی از این قطرات را، فقط یک قطره را دشمن ببیند؟! آه کشیدی و گفتی؛ ما که کاری نکرده ایم برای این انقلاب. حتی گفتی؛ این بچه ها حالا که به شهادت رسیده اند، مال من نیستند؛ صاحب این خون، ولی فقیه است. یادم هست که گفتی؛ مگر اینها به امر من رفتند جبهه؟! به عشق ولی فقیه بود که رفتند… و باز هم تاکید کردی که ما اصلا حقی نداریم؛ شهدای ما در اصل، شهدای راه ولی فقیه اند. مدام می گفتی؛ ما فقط شرمنده ایم که بیش از این نتوانستیم چیزی تقدیم انقلاب اسلامی کنیم. حرف هایت خیلی شعاری بود، اما به هر شعاری که دادی، عمل کردی. زنده باد تو، که دشمن ندید اشک چشمت را. همه اش می گفتی؛ ما نباید دشمن شاد شویم. عجب جمله ای گفتی؛ خنده دشمن، خط قرمز ملت ماست. بعد هم گفتی؛ حالا مگر چند صباحی نبینم محمد را چه می شود؟! آن چند صباح تمام شد و تو از امتحان صبر، از آزمون جدایی، سربلند بیرون آمدی. باری از تو پرسیدم؛ وقت پخش سرود «ممد نبودی…» دلت کجا پر می کشد؟! تو اما اشاره کردی به ساعت روی دیوار، و گفتی؛ الان وقت صلاه ظهر است. نمازم را که بخوانم، به سوالت جواب می دهم. درس بود همه رفتارت برای ما. عبرت بود لحظه لحظه زندگی ات. نمازت را خواندی و برگشتی و گفتی؛ محمد فتح خرمشهر را دید. زنده است شهید. محمد الان دارد من و شما را نگاه می کند. حس می کنم حضورش را. مادر نیستید شما که بفهمید دارم چه می گویم. بعد هم زدی زیر گریه، و من مانده بودم که چگونه گریه های قشنگت را بنویسم. یادت هست که با گوشه چادر، خیلی زود پاک کردی، قطرات اشکت را؟! گفتی؛ این گریه ها همان به که سر سجاده.
مادرم! اگر می بینی ما را، اگر خبر داری از دل ما، می شود لطف کنی و سلام ما را به شهدا برسانی؟! قول می دهیم و از خدا می خواهیم خنده دشمن، خط قرمزمان باشد. قول می دهیم نبیند دشمن اشک های مان را. قول می دهیم مرزبندی کنیم با کسانی که دشمن را شاد می کنند، اما تو هم یادت هست که در همان گفت وگو، قول دادی اگر رفتی آن سوی هستی، برسانی سلام ما را به شهدا. الوعده وفا! آرزو داریم لااقل سلام ما را جوابی دهند مردان بی ادعا. خوش به حالت مادرم! خوشا به حال تان شهدا! لابد باید قشنگ باشد دیدار یک مادر، با شهدایش. برای ما که تصورش هم قشنگ است. ما جاماندگان. ما دورافتادگان از کاروان عشق. ما زخم خوردگان. دوست دارم درد دل کنم با تو مادرم! مادر تابوت های بارانی. مادر مردان آسمانی. مادری که حالا کنار بچه های شهیدش، ماوی گرفته. دنیا سجن ماست مادرم! هر کنج دنجی که نشسته ای، که نشسته اید، ما را هم به یاد داشته باشید. ما سهم داریم از شما… ولو در حد یک «علیکم السلام» از آن سوی هستی! هر چه از دوست رسد، نیکوست. مادرم! راستش را بخواهی دل ما برای شهدا خیلی تنگ شده. اگر بگوییم به تو حسادت می کنیم، راست گفته ایم. کار ما از غبطه خوردن گذشته است. ای شهدا! ای مادران به وصال رسیده! ای مادر روزهای مقاومت! ام البنین بسیجیان! حال که در قطعه ای از بهشت، سفره پهن کرده اید، حالا که سفر کرده اید از دیار ما، گاه گاهی، نیم نگاهی به پایین دست، راه دوری نمی رود. اگر ما بدیم، دو کوهه که جای خوبی بود. به دو کوهه و فکه و شلمچه و طلائیه بنگرید، شاید که دل تان برای ما هم سوخت. ما هنوز ساکن معراج شماییم. مهربان تر باشید با ما. باور کنید داریم گدایی می کنیم… باور کن مادر جنوب!
من که باور کردم، وقتی آن روز بعد از نماز، به ما گفتی؛«
با شهیدان، کارها دشوار نیست».

حسین قدیانی

خوشا شهیدان و خوشا آنان که با یاد شهیدان زنده اند

شنبه 26/6/1390 - 7:57 - 0 تشکر 366672

سلام

آخی.. خدا رحمتش کنه... خدا خیرش بده با این بچه هایی که تربیت کرده

 السلام علیــــــــــک یا ابا عبدالله

 

ای شیـــــعه تو را چه غــم ز طوفـــان بلا

آن جا که سفینة النجـــــــاة است حسیـــــن (ع)

 

یابن الحســـــن روحـــــــــی فداک

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.