سلام خدمت همه ی دوستان
با سری هفتم دهگانه در خدمتتون هستیم.
پاسخ ها رو به ایمیل انجمن به نشانی anjoman.ketab@tebyan.com ارسال کنید لطفا، و در قسمت عنوانش حتما نام مسابقه و شماره مسابقه رو ذکر کنید (سری هفتم دهگانه) و در ابتدا یا پایان متن ایمیل ارسالی هم نام کاربری خود رو ذکر کنید.
و یا از طریق شبکه پاسخها رو ارسال کنید فقط در اینجا ذکر کنید که من گیج نشم:)
تا ساعت 24 روزر یکشنبه مهلت دارید. در این تاپیک هم ذکر کنید که پاسخ ها ارسال شده.
لطفا اینجا پاسخ ندید. هرکس پاسخ رو در این تاپیک قرار بده از کل مسابقه حذف میشه.
میتونید در ایــــــــــــــــــــــــن تاپیک وضعیت نتایج رو پیگیری کنید.
بسم الله الرحمن الرحیم
إِنَّ اللَّهَ لا یَستَحْىِ أَن یَضرِب مَثَلاً مَّا بَعُوضةً فَمَا فَوْقَهَافَأَمَّا الَّذِینَ ءَامَنُوا فَیَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّهِمْوَ أَمَّا الَّذِینَ كفَرُوا فَیَقُولُونَ مَا ذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهَذَا مَثَلاًیُضِلُّ بِهِ كثِیراً وَ یَهْدِى بِهِ كَثِیراًوَ مَا یُضِلُّ بِهِ إِلا الْفَسِقِینَ(26)
26 -خداوند از اینكه مثال ( به موجودات ظاهرا كوچكى مانند ) پشه و حتى بالاتر از آن بزند شرم نمىكند ( در این میان ) آنها كه ایمان آوردهاند مىدانند حقیقتى است از طرف پروردگارشان ، و اما آنها كه راه كفر را پیمودهاند ( این موضوع را بهانه كرده ) و مىگویند منظور خداوند از این مثل چه بوده است ؟ ! ( آرى ) خدا جمع زیادى را با آن گمراه و عده كثیرى را هدایت مىكند ولى تنها فاسقان را با آن گمراه مىسازد .
شان نزول:
جمعى از مفسران از ابن عباس در شان نزول نخستین آیه فوق چنین نقل كردهاند : هنگامى كه خداوند در آیات گذشته پیرامون منافقین ، دو مثال براى آنها بیان كرد ( مثلهم كمثل الذى استوقد نارا ... - و - او كصیب من السماء ... ) منافقین گفتند خداوند برتر و بالاتر از این است كه چنین مثالهائى بزند ، و از این راه در وحى بودن قرآن اظهار تردید كردند ، در این موقع آیه فوق نازل شد و به آنها پاسخ گفت .
بعضى دیگر گفتهاند : هنگامى كه در آیات قرآن ، مثلهائى به ذباب ( مگس ) و عنكبوت نازل گردید ، جمعى از مشركان این موضوع را بهانه قرار داده زبان به انتقاد گشودند و مسخره كردند كه این چگونه وحى آسمانى است كه سخن از عنكبوت و مگس مىگوید ؟ آیه فوق نازل شد و با تعبیراتى زنده به آنها جواب داد.
تفسیر : آیا خدا هم مثال مىزند ؟ !
نخستین آیه مىگوید : خداوند از اینكه به موجودات ظاهرا كوچكى مانند پشه و یا بالاتر از آن مثال بزند هرگز شرم نمىكند ( ان الله لا یستحیى ان یضرب مثلا ما بعوضة فما فوقها ) .
چرا كه مثال باید موافق مقصود باشد ، و به تعبیر دیگر ، مثال وسیلهاى است براى تجسم حقیقت ، گاهى كه گوینده در مقام تحقیر و بیان ضعف مدعیان است بلاغت سخن ایجاب مىكند كه براى نشان دادن ضعف آنها ، موجود ضعیفى را براى مثال انتخاب كند.
مسلما اگر در این گونه موارد بجاى این مثالهاى كوچك ، مثلهاى بزرگى از آفرینش كواكب و آسمانهاى پهناور قرار داده شود ، بسیار نامناسب خواهد بود ، و هرگز با اصول فصاحت و بلاغت سازگار نیست.
اینجا است كه خداوند مىفرماید : ما ابا نداریم از اینكه مثال به پشه بزنیم و یا بالاتر از آن ، تا حقایق عقلانى را در لباس مثالهاى حسى بریزیم و در اختیار بندگان قرار دهیم .
خلاصه اینكه هدف رساندن مطلب است ، مثالها نیز باید قبائى باشد درست متناسب قامت مطالب.
در اینكه منظور از فما فوقها ( پشه یا بالاتر از آن ) چیست ؟ مفسران دو گونه تفسیر كردهاند : گروهى گفتهاند منظور بالاتر از آن در كوچكى است ، زیرا مقام ، مقام بیان كوچكى مثال است ، و برترى نیز از این نظر مىباشد ، این درست به آن میماند كه گاه به كسى بگوئیم تو چرا براى یك تومان اینهمه زحمت مىكشید ، شرم نمىكنى او مىگوید شرمى ندارد من براى بالاتر از آن هم زحمت مىكشى ، حتى براى یك ریال ! بعضى دیگر گفتهاند : مراد بالاتر از نظر بزرگى است ، یعنى خداوند هم مثالهاى كوچك را مطرح مىكند و هم مثالهاى بزرگ را ، درست مطابق مقتضاى حال.
ولى تفسیر اول مناسبتر به نظر مىرسد.
سپس در دنبال این سخن مىفرماید : اما كسانى كه ایمان آوردهاند مىدانند كه آن مطلب حقى است از سوى پروردگارشان ( فاما الذین آمنوا فیعلمون انه الحق من ربهم).
آنها در پرتو ایمان و تقوا از لجاجت و عناد و كینهتوزى با حق دورند.
و مىتوانند چهره حق را به خوبى ببینند ، و منطق مثلهاى خدا را درك كنند.
ولى آنها كه كافرند مىگویند خدا چه منظورى از این مثال داشته كه مایه تفرقه و اختلاف شده ، گروهى را به وسیله آن هدایت كرده ، و گروهى را گمراه ؟ ! ( و اما الذین كفروا فیقولون ما ذا اراد الله بهذا مثلا یضل به كثیرا و یهدى به كثیرا).
این خود دلیل بر آن است كه این مثلها از ناحیه خدا نیست ، چرا كه اگر از ناحیه او بود همه آن را پذیرا مىشدند ! ! ولى خداوند در یك جواب كوتاه و قاطع به آنها پاسخ مىگوید كه تنها فاسقان و گنهكارانى را كه دشمن حقند به وسیله آن گمراه مىسازد ( و ما یضل الا الفاسقین).
بنابر این تمام این سخنان ، سخنان خدا است و نور و هدایت است ، چشم بینا مىخواهد كه از آن استفاده كند ، و اگر این كوردلان به مخالفت و لجاج بر مىخیزند بر اثر نقصان و كمبود خودشان است ، و گرنه در این آیات الهى نقصى وجود ندارد .
نكتهها:
1-اهمیت مثال در بیان حقایق
مثالهاى مناسب ، نقش فوق العاده حساس و غیر قابل انكارى براى روشن.
ساختن حقایق و دلنشین كردن مطالب مختلف دارد : گاه مىشود ذكر یك مثال مناسب آنچنان راه را نزدیك و میان بر مىكند كه زحمت استدلالات فلسفى زیادىرا از دوش گوینده و شنونده بر مىدارد.
و مهمتر اینكه : براى تعمیم و گسترش مطالب پیچیده علمى در سطح عموم راهى جز استفاده از مثالهاى مناسب نیست.
نقش مثال را در خاموش كردن افراد لجوج و بهانهگیر نیز نمىتوان انكار كرد.
و به هر حال تشبیه معقول به محسوس یكى از طرق مؤثر تفهیم مسائل عقلى است.
(البته همانگونه كه گفتیم مثال باید مناسب باشد و گرنه گمراه كننده و به همان اندازه خطرناك و دور كننده از مقصد خواهد بود).
روى همین جهات در قرآن به مثالهاى زیادى برخورد مىكنیم كه هر یك از دیگرى جالبتر و شیرینتر و مؤثرتر است ، چرا كه قرآن كتابى است براى همه انسانها در هر سطح و هر پایهاى از تفكر و معلومات ، كتابى است در نهایت فصاحت و بلاغت .
2- چرا مثال به پشه ؟
گر چه بهانهجویان ، خردى و كوچكى پشه یا مگس را وسیله استهزاء و ایراد به آیات قرآن قرار داده بودند ، اما اگر آنها كمى انصاف و درك و شعور مىداشتند و در ساختمان این حیوان بسیار كوچك مىاندیشیدند مىفهمیدند كه یك دنیا دقت و ظرافت در ساختمان آن به كار رفته كه عقل در آن حیران مىماند.
امام صادق (علیهالسلام) در باره آفرینش این حیوان كوچك مىفرماید : خداوند به پشه مثال زده است با اینكه از نظر جسم بسیار كوچك است ، ولى از نظر ساختمان همان دستگاههائى را دارد كه بزرگترین حیوانات ( خشكى ) یعنى فیل دارا است و علاوه بر آن دو عضو دیگر ( شاخكها و بالها ) در پشه است كه فیل فاقد آن است خداوند مىخواهد با این مثال ظرافت آفرینش را براى مؤمنان بیان كند ، تفكر در باره این موجود ظاهرا ضعیف كه خدا آن را شبیه فیل آفریده است انسان را متوجه عظمت آفریدگار مىسازد .
مخصوصا خرطومش همانند خرطوم فیل ، تو خالى است و با نیروى مخصوصى خون را به خود جذب مىكند ، این لوله ظریفترین سرنگهاى دنیا است و سوراخ درون آن فوق العاده باریك است .
خدا نیروى جذب و دفع و هضم و همچنین دست و پا و گوش مناسب به او داده بالهائى به او مرحمت كرده تا در طلب غذا پرواز كند ، این بالها آنچنان به سرعت بالا و پائین مىشود كه حركت آن با چشم قابل رؤیت نیست ، این حشره به قدرى حساس است كه به مجرد تكان خوردن چیزى احساس خطر مىكند و به سرعت خود را از منطقه خطر دور مىسازد و عجب این است كه در عین ناتوانى بزرگترین حیوانات را عاجز مىكند.
امیر مؤمنان على (علیهالسلام) در نهج البلاغه بیان عجیبى در این زمینه دارد : اگر همه موجودات زنده جهان ... جمع شوند و دست به دست هم بدهند هرگز توانائى بر ایجاد پشهاى ندارند ، بلكه عقول آنها در راه یافتن به اسرار آفرینش این حیوان متحیر مىماند ، و نیروىهاشان ناتوان و خسته مىشود و پایان مىگیرد ، و سرانجام پس از تلاش ، شكستخورده ، اعتراف مىنمایند كه در برابر آفرینش پشهاى درماندهاند و به عجز خود اقرار مىنمایند و حتى به ناتوانیشان از نابود ساختن آن .
3- هدایت و اضلال الهى
ظاهر تعبیر آیه فوق ، ممكن است این توهم را بوجود آورد كه هدایت و گمراهى جنبه اجبارى دارد و تنها منوط به خواست خدا است ، در حالى كه آخرین جمله این آیه حقیقت را آشكار كرده و سرچشمه هدایت و ضلالت را اعمال خود انسان مىشمارد .
توضیح اینكه : همیشه اعمال و كردار انسان ، نتائج و ثمرات و بازتاب خاصى دارد ، از جمله اینكه اگر عمل نیك باشد ، نتیجه آن ، روشنبینى و توفیق و هدایت بیشتر به سوى خدا و انجام اعمال بهتر است.
شاهد این سخن آیه 29 سوره انفال است كه مىفرماید : یا ایها الذین آمنوا ان تتقوا الله یجعل لكم فرقانا : ... اگر پرهیزگارى پیشه كنید خداوند حس تشخیص حق از باطل را در شما زنده مىكند و به شما روشنبینى عطا مىفرماید .
و اگر دنبال زشتیها برود ، تاریكى و تیرگى قلبش افزون مىگردد ، و به سوى گناه بیشترى سوق داده مىشود و گاه تا سر حد انكار خداوند مىرسند ، شاهد این گفته ، آیه 10 سوره روم مىباشد كه مىفرماید : ثم كان عاقبة الذین اسائوا السوآى ان كذبوا بایات الله و كانوا بها یستهزئون : عاقبت افرادى كه اعمال بد انجام مىدهند به اینجا منتهى شد كه آیات خدا را تكذیب كردند و مورد استهزاء قرار دادند ! و در آیه دیگر مىخوانیم : فلما زاغوا ازاغ الله قلوبهم : هنگامى كه از حق برگشتند خداوند دلهاى آنها را برگردانید ( سوره صف آیه 5 ) .
در آیه مورد بحث نیز شاهد این گفته آمده است آنجا كه مىفرماید : و ما یضل به الا الفاسقین : خداوند گمراه نمىكند جز افراد فاسق و بد كردار را.
بنابر این انتخاب راه خوب یا بد از اول در اختیار خود ما است ، این حقیقت را وجدان هر انسانى قبول دارد ، سپس باید در انتظار نتیجههاى قهرى آن باشیم.
كوتاه سخن اینكه : هدایت و ضلالت در قرآن به معنى اجبار بر انتخاب راه درست یا غلط نیست ، بلكه بشهادت آیات متعددى از خود قرآن هدایت به معنى فراهم آوردن وسائل سعادت و اضلال به معنى از بین بردن زمینههاى مساعد است ، بدون اینكه جنبه اجبارى به خود بگیرد .
و این فراهم ساختن اسباب ( كه نام آنرا توفیق مىگذاریم ) یا بر هم زدن اسباب ( كه نام آنرا سلب توفیق مىگذاریم ) نتیجه اعمال خود انسانها است كه این امور را در پى دارد ، پس اگر خدا به كسانى توفیق هدایت مىدهد و یا از كسانى توفیق را سلب مىكند نتیجه مستقیم اعمال خود آنها است.
این حقیقت را در ضمن یك مثال ساده مىتوان مشخص ساخت هنگامى كه انسان از كنار یك پرتگاه یایك رودخانه خطرناك مىگذرد هر چه خود را به آن نزدیكتر سازد جاى پاى او لغزندهتر و احتمال سقوطش بیشتر و احتمال نجات كمتر مىشود و هر قدر خود را از آن دور مىسازد جاى پاى او محكمتر و مطمئنتر مىگردد و احتمال سقوطش كمتر مىشود ، این یكى هدایت و آن دیگرى ضلالت نام دارد.
از مجموع این سخن پاسخ گفته كسانى كه به آیات هدایت و ضلالت خرده گرفتهاند به خوبى روشن مىشود.
4- منظور از فاسقین كسانى هستند كه از راه و رسم عبودیت و بندگى پا بیرون نهادهاند زیرا فسق از نظر ریشه لغت به معنى خارج شدن هسته از درون خرما است سپس در این معنى توسعه داده شده و به كسانى كه از جاده بندگى خداوند بیرون مىروند اطلاق شده است .
سوال هفتم
در مورد هدایت و ضلالت کدام(ها) درست است؟
الف) اگر پرهیزگارى پیشه كنید خداوند حس تشخیص حق از باطل را در شما زنده مىكند
ب) هدایت و ضلالت در قرآن به معنى اجبار بر انتخاب راه درست یا غلط نیست
ج) الف و ب
د) هدایت و ضلالت، اجباری از سوی خداست