خود یا خدا
از فرماندهی لشکر،حکم فرماندهی تیپ را برایش آورده بودند.سریع با فرمانده لشکر
تماس گرفت و گفت:"من باید فکر کنم.همین طوری که نمی شود!"فردا که دوباره
آمدند،حاجی جواب مثبت را داد.من که از این قضیه تعجب کرده بوم،به حاجی گفتم:
"چرا همان دیروز جواب مثبت ندادید؟"
ایشان گفت:"دیروز در آن حالت نمی توانستم فکر کنم و تصمیم بگیرم.راستش رفتم و
باخودم فکر کردم امروز که مرا به فرماندهی تیپ منصوب کردند،اگر چند روز دیگر
بخواهند این مسئولیت را از من بگیرند و بگویند از این پس باید به عنوان یک رزمنده
ساده در جبهه خدمت کنی،من چه عکس العملی نشان خواهم داد؛اگر ناراحت و غمگین
شوم،پس معلوم می شود برای رضای خدا این مسئولیت را قبول نکرده ام،ولی اگر برایم
فرقی نداشت پس مشخص می شود که این مسئولیت را برای رضای خدا و به دور از
هوای نفس قبول کرده ام و فرقی ندارد که در کجا خدمت کنم.بعد دیدم اگر بخواهند
مسئولیت فرماندهی تیپ را از من بگیرند،برایم فرقی ندارد؛لذا قبول کردم."
سردارشهید حاج حسین بصیر/قائم مقام فرمانده لشکرویژه 25 کربلا/
پابه پای باران،ص58/گلزارشهدای فریدون کنار مازندران