سلام
از مطروحه ی آقا که خبر دارید؟
ادامه اش دادم.
البته من خیلی کوچیک تر از اونم که شعر آقا رو ادامه بدم ولی در حد یه نوجوون بد نیست.
اشکالاشو بهم بگید ممنون میشم.
در ضمن اگر کسی مطروحه رو ادامه داده میتونه اینجا بنویسه تا همه استفاده کنن.
منتظر نظرای خوبتون هستم.
"رندانه آخر ربودی جامی ز خمخانه ی دل
خونین چو برگ شقایق، رنگین چو افسانه ی دل"
با هر نفس قطره های می به روی خاک می ریخت
بال ملائک چه سرخ است از رنگ میخانه ی دل
پر گشودی رو به معبود، بی تاب از روی معشوق
دم خورانت بی تو گشتند عضوی از غم خانه ی دل
گرگ شب خوشحال و خندان می به کام خویش می ریخت
دوستان وداع کردند اما با تو بر شانه ی دل
در دل میخانه ی دل، دل برای دل تپید و
بر گونه ی یار غلتید درّی از غم خانه ی دل
در قنوتت، در رکوعت، در سجودی عاشقانه
ناگاه درید گرگی تسبیح صد دانه ی دل
در عزای لاله ی سرخ، در دل دریایی یار
آنگاه بود که خروشید دریای دیوانه ی دل
چون برفتی دل برفت و چشم ها خیس اشکند
لب گشود ست برای یاری صاحب خانه ی دل
"رندانه آخر ربودی جامی ز خمخانه ی دل
خونین چو برگ شقایق، رنگین چو افسانه ی دل"