• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
فرهنگ پایداری (بازدید: 11642)
شنبه 15/5/1390 - 18:43 -0 تشکر 348687
*** اینک شوکران ***

 
سلام دوستان خوبم 
 
انشالله میخوام در این تاپیک کتاب اینک شوکران مربوط به شهید مدق رو ثبت کنم. این کتاب فوق العاده است و اونطوری که من اطلاع دارم پرفروشترین کتاب روایت فتح تاکنون بوده.
 
 
خب دوستان حتما همراهی کنید. چیزی از دست نمیدید. من سعی میکنم مطالب رو کم کم ثبت کنم تا بتونید بخونید و لذت ببرید و درس بیاموزید. 
 
انشالله که بتوانیم در راه شهدای عزیزمون حرکت کنیم و  انشالله مرگ ما شهادت در راه حق باشه.
 
ما را از دعای خیر خودتون محروم نکنید. 
 
 
 
 
 

خدا در همین نزدیکی است
شنبه 15/5/1390 - 18:46 - 0 تشکر 348689

اینک شوکران 1 
منوچهر مدق به روایت همسر شهید 
روایت فتح 

خدا در همین نزدیکی است
شنبه 15/5/1390 - 18:48 - 0 تشکر 348690

هرچه یک دختر به سن و سال او دلش میخواست داشته باشد او داشت.هر جا می خواست میرفت و هر کار می خواست میکرد .

می ماند یک آرزو: این که یک سینی بامیه متری بگذارد روی سرش و ببرد بفروشد.تنها کاری که پدرش مخالف بود
فرشته انجام بدهد.و او گاهی غرو لند میکرد چه طور می توانند او را از این لذت محروم کنند.

آخر،یک شب پدر یک سینی بامیه خرید و به
فرشته گفت توی خانه به خودمان بفروش.حالا دیگر آرزویی نداشت که بر آورده نشده باشد.

پدر همیشه هوای ما را داشت.لب تر می کردیم همه چیز آماده بود.ما چهارتا خواهر بودیم و دوتا برادر.فریبا که سال بعد ازمن با جمشید -برادرمنوچهر ازدواج کرد،فرانک، فهیمه ومن، محسن و فریبرز.

توی خانه ما برای همه آزادی به یک اندازه
بود.پدرم می گفت:هر کاری میخواهید،بکنید فقط سالم زندگی کنید.

خدا در همین نزدیکی است
شنبه 15/5/1390 - 18:50 - 0 تشکر 348692

چهارده پانزده سالم بود که شروع کردم به کتاب خواندن.همان سالهای پنجاه و شش وپنجاه و هفت.

هزار ویک فرقه باب بود و
می خواستم ببینم این چیز ها که این چیزها که می شنوم ومی بینم یعنی چه
.

از کتابهای توده ای خوشم نیامد.من با همه
وجود خدا را حس می کردم و دوستش داشتم
.نمی توانستم باور کنم که نیست.نمی توانستم با قلبم و با خودم بجنگم.

گذاشتمشان کنار.دیگر کتابهاشان را نخواندم.کتابهای مجاهدین از شکنجه هایی که می شدند می نوشتند.از این کارشان بدم آمد.

با خودم قرار گذاشتم اول اسلام را بشناسم بعد بروم دنبال فرقه ها.  به هوای درس خواندن با دوستان می نشستیم کتابهای دکتر شریعتی را می خواندیم .

خدا در همین نزدیکی است
شنبه 15/5/1390 - 18:55 - 0 تشکر 348695

سلام
ممنون کتاب خوبیه همینطوری کم کم بذاری خیلی خوبه تا ما هم به تدریج بخونیم مرسی

شاید تقدیر قابل تغییرنباشد،اما تغییر قابل تقدیر است.
شنبه 15/5/1390 - 19:32 - 0 تشکر 348705

سلام هیون عزیز
خیلی عالیه با اجازت تو کتابخانه ی کامل انجمن کتابخوانی هم اسمشو ثبت میکنیم
شاد باشی

من از اين كوه بالا خواهم رفت.ميگويند ارتفاعش زياد است.راهش طولاني و شيب دار است,پر از صخره و صعود به آن بيش از حد دشوار است.كارخودم است.از آن بالا خواهم رفت.به زودي مرا خواهي ديد كه از قله برايتان دست تكان ميدهم يا از فرط تلاش بر دامنه جان ميسپارم

شنبه 15/5/1390 - 22:46 - 0 تشکر 348806

سلام مرسی هیون
نمیدونم چن سال پیش فیلمشونو دیدین تعریف میکردن؟
من که خیلی دوسش داشتممممم

وَأُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ

 
يکشنبه 16/5/1390 - 4:39 - 0 تشکر 348892

سلام

به به خیلی خوبه.. من واسه چهار شهید رو داشتم دادم دخترعمه ام... الانم بهش دسترسی ندارم... ولی کتابای خوبین.. چون همسراشون بهتر از بقیه تونستن به زاویه های ناشناخته زندگیشون پی ببرن.

ممنون دوست خوب.. هستیم باهات

یاحق

 السلام علیــــــــــک یا ابا عبدالله

 

ای شیـــــعه تو را چه غــم ز طوفـــان بلا

آن جا که سفینة النجـــــــاة است حسیـــــن (ع)

 

یابن الحســـــن روحـــــــــی فداک

يکشنبه 16/5/1390 - 16:58 - 0 تشکر 349251

از همه شما که تشریف آوردین و ابراز لطف و محبت کردین سپاسگزارم
انشالله همراه باشید
کم کم مطالب رو میزارم تا همه پیگیری کنند




خدا در همین نزدیکی است
يکشنبه 16/5/1390 - 22:0 - 0 تشکر 349422

منم همراهی میکنم. خیلی دوس دارم از اینجور کتابهارو بخونم

          کربلای جبهه ها یادش به خیر       سرزمین نینوا یادش به خیر               

 

       "شادی روح امام و شهدا صلوات"          

 

                                               

 
 
چهارشنبه 19/5/1390 - 14:41 - 0 تشکر 350642

کم کم دوست داشتم حجاب داشته باشم. مادرم از چادر خوشش نمی آمد.گفته بودم برای وقتی که با دوستانم می رویم زیارت چادر بدوزد.هر روز چادر را تا می کردم می گذاشتم ته کیفم و کتابهایم را می چیدم رویش.از خانه که می آمدم بیرون سرم میکردم تا وقتی بر میگشتم.آن سالها چادر یک موضع سیاسی بود.خانواده ام از سیاسی شدن خوششان نمی آمد.پدر می گفت:من ته ماجرا را می بینم شما شر وشورش را. اما من انقلابی
شده بودم،می دانستم این رژیم باید برود.

در پشتی مدرسه مان روبروی دبیرستان پسرانه باز می شد.از آن در با چند تا از پسرها اعلامیه و نوار امام ردو بدل می کردیم.سرایدار مدرسه هم کمکمان می کرد.یادم هست اولین بار که نوار امام را گوش دادم بیشتر محو صداش شدم تا حرفاش.

امام مثل خودمان بود.لهجه امام کلمات عامیانه و حرفهای خودمانیش.می فهمیدم حرف هایش را

به خیال خودم همه
این کارها را پنهانی میکردم.مواظب بودم توی خانه لو نروم.

خدا در همین نزدیکی است
برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.