• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن ادب و هنر > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
ادب و هنر (بازدید: 385)
سه شنبه 11/5/1390 - 13:13 -0 تشکر 346850
هر هنری اصیل باشد ماندگار است

هنر اصیل در تاریخ ماندگار می‌شود
نمایشگاه نقاشی‌های آبستره مصطفی دشتی چندی پیش در نگارخانه حنا گشایش یافت.

با این كه به اعتقاد كارشناسان، دشتی یكی از پیشرو‌ترین نقاشان آبستره ایران است، ولی او خود را یك نقاش طبیعت‌گرای محض می‌داند. دشتی متولد سال 1339 در شهر خاش است. او كه نقاشی را از دهه 60 به‌ صورت حرفه‌ای آغاز كرده، از نقاشان پیشتاز و معتبر این سال‌هاست كه به سبك شخصی و دیدگاه خاص خود در نقاشی رسیده است.

دشتی تحصیلات دانشگاهی ندارد، اما شاگردی زنده‌یاد سیداحمد ابطحی، زنده‌یاد عبدالله فرهادی، آیدین آغداشلو و كارل اشلانیگر را كرده است. او سال‌هاست كه به‌ صورت حرفه‌ای نقاشی می‌كند. نقاشی‌های اولیه‌اش را از بیابان‌های بلوچستان، كویر یزد، كناره جاده‌ها و... آغاز كرد و حالا به شكوه آسمان رسیده است؛ كارهایی كه بسیاری از آنها سیاه و سفید هستند.

او از معدود نقاشانی به ‌شمار می‌رود كه در ابعاد بزرگ نقاشی می‌كند و دلمشغولی عمده در آثارش، پرداختن به طبیعت است. دشتی كه همیشه از تونالیته (طیف‌های متفاوت) سیاه و سفید به عنوان پایه در كنار رنگ‌های دیگر بهره می‌گیرد، در این نمایشگاه قرمز و قرمز هندی را مهمان بوم‌هایش كرده است. با او در مورد آخرین آثارش در این نگارخانه به گفت‌وگو نشسته‌ایم.

در 3 دهه گذشته، دوره‌های مختلف كاری را در عرصه نقاشی آبستره پشت سر گذاشته‌اید كه گاه تغییر جهت‌های شدیدی در آن دیده می‌شود. در این‌باره بگویید.

دوره‌های كاری متفاوت فی نفسه نه خوب است و نه بد. یعنی الزامی نیست كه حتما نقاش برای خودش دوره‌های كاری تعریف كند. اگر هنرمند در حیطه تجربه و نیز استمرار در كار و اندیشه‌اش حركت كند،‌ خود به خود هر چند سال یكبار كه به پشت سرش نگاهی می‌اندازد، تغییراتی ناخودآگاه در آثارش می‌یابد. در ضمن من خودم را نقاش آبستره نمی‌دانم، من یك نقاش طبیعت‌گرا هستم.

اما همه نشانه‌های نقاشی آبستره در آثار شما دیده می‌شود؟

ریشه همه نقاشی‌های من در طبیعت است؛ آسمان،‌ زمین،‌ ابر و حتی شهاب‌سنگ‌ها. ‌هر بار هر موضوعی را كه نقاشی كرده‌ام،‌ تك‌تك نشانه‌هایی كه در آن به كار برده‌ام، در طبیعت قابل ردیابی است. حضور این شمایل‌ها و شكل‌های طبیعی ثابت می‌كند كه من نقاش آبستره نیستم.

اما رنگ‌آمیزی در آثار شما به گونه‌ای است كه فیگورهایی كه از آنها صحبت می‌كنید، دیده نمی‌شوند.

قبول دارم در آن دسته از آثارم همه چیز از جمله فرم‌ها و فیگورها خلاصه‌تر و موجزتر می‌شود،‌ شمایی از نقاشی آبستره محض و نقاشی انتزاعی خالص تبلور می‌یابد، اما نقاشی من در یك نگاه كلی سمت و سوی منظره و طبیعت دارد.

آثار شما طوری است كه هركس با دیدن آنها،‌ بسته به تجربه شخصی‌اش،‌ تحلیل و تفسیرشان می‌كند نظرتان در این‌باره چیست؟

این كه كجای اثرم یا كدامین اثرم به نقاشی انتزاعی نزدیك می‌شود، كاملا به بیننده و دنیای درونی او بستگی دارد، ولی در مجموعه آثارم كماكان دلبسته بیابان‌هایی هستم كه سال‌هاست آنها را بر بوم آورده‌ام. ممكن است در این سالیان تك‌رنگ‌تر شده باشند و در دوران‌هایی تنها با یك رنگ سیاه به تصویر درآمده باشند، اما فیگورها و نشانه‌های بیابان در آنها قابل بازشناسی است، در حالی كه در نقاشی آبستره هر نوع فرم و فیگوری نفی می‌شود و بار معنایی هم از آن زدوده می‌گردد. حال آن كه آثارم با این رویه سنخیتی ندارد. هرچند باز هم یادآوری می‌كنم كه در برخی آثارم،‌ نقاشی‌ام خلاصه‌تر، ‌كم‌گوتر و حتی تك‌رنگ شده است و ممكن است این دسته از آثارم به ذهنیت شما نزدیك باشد.

در نقاشی‌های شما، ‌چنان كه از همین آثار در گالری حنا برمی‌آید،‌ رنگ‌ها جلوه‌گری می‌كنند نه سوژه‌ها. یكی از اتهام‌هایی كه به این‌گونه نقاشی می‌زنند، این است كه احتمالا نسبت به تغییرات محیطی، تحولات اجتماعی بی‌توجهند.

دروغ بزرگی است اگر هنرمند بگوید «من تحت تاثیر جامعه قرار نمی‌گیرم و ماست خودم را می‌خورم.» اما واقعیت دیگری هم هست. هیچ نقاشی تعهدی هم ندارد كه الزاما جهان بیرون خودش را روی بوم آورد و به اصطلاح درباره آن موضع‌گیری كند. نقاشی ورای این داستان‌هاست. 25 سال پیش هم در مصاحبه‌ای همین سوال را از من پرسیده بودند و آن روز هم همین حرف را گفتم كه «نقاشی می‌ماند و همه امور روزمره، اعم از بد و خوب‌ می‌گذرند، هنر اصیل در تاریخ ماندگار است» نمونه زوال هنر واكنشی،‌ هنر موضع‌گیری‌كننده،‌ هنر سفارشی همین هنر كمونیستی است كه در نزدیكی ما فرو پاشید و امروز دیگر اثری از آن نیست.

چند سال پیش در نمایشگاهی كه در فرهنگسرای نیاوران داشتید،‌ كنار سیاه و سفید همیشگی‌تان «آبی» و «آبی نفتی» گذاشته بودید و امروز كه در «حنا» با قرمز و قرمز هندی كار می‌كنید، این تغییر رنگ‌ها به چه معناست؟

نه، واقعا نه. من اینجوری دست به انتخاب رنگ‌ها نمی‌زنم. بگذارید نكته‌ای را به شوخی به شما بگویم كه البته حدود 15 سال پیش برای من یك امر واقعی بود؛ گاه محدودیت خرید رنگ برای من موجب می‌شد تا به اجبار از فلان رنگ بهره ببرم. واقعا 15 سال پیش روزگاری داشتم كه خریدن یكسری از رنگ‌ها برایم دشوار بود و به ناچار از تونالیته‌های رنگ‌های دیگر استفاده می‌كردم. خوبی نقاشی این است كه می‌توان با یك زغال هم آن را ساخت.

پس تاثیرات جهان پیرامون هنرمند چه می‌شود؟

‌من نقاشی نیستم كه در آتلیه‌ام را ببندم و در یك عزلت و خلوت نقاشی بسازم. من به میان مردم می‌روم،‌ در همین جامعه و جهان زندگی می‌كنم و از آنچه در بیرون رخ می‌دهد، تاثیر می‌گیرم حتی از دیدن آثار همكارانم. توجه من به آسمان، زمین، كوه و بازی‌های دلفریبی كه طبیعت دارد،‌ فرار از مسائل اجتماعی نیست چون از این تاثیرات بدیهی راه گریزی نیست. من می‌گویم اگر شش، هفت سال پیش شهاب‌سنگ‌ها را كشیدم، مقصودم اعلان یك خبر بد به كره خاكی نبود. من در آن سقوط شهاب‌سنگ‌ها، نمی‌خواستم آینده بدی را به كره خاكی هشدار دهم. من فقط نقاشی كرده بودم. می‌بینید كه نقاشی‌هایم شكل خاصی است، زیرا دنیا را آنقدر زیبا نمی‌بینم كه گل و مرغ هم نقاشی كنم.

درمورد انتخاب رنگ در هر دوره كاری‌تان بگویید؟

رنگ‌های من نه‌‌تنها در این نمایشگاه بلكه در تمام این سالیان محدود بوده است. پایه اصلی بوم‌هایم روی سیاه و سفید می‌چرخد و هر از گاهی به فراخور تم موضوعی،‌ رنگ دیگری هم روی بوم می‌دود. این بار قرمز هندی مجال بیشتری یافته است. ضمن این‌كه اگر با دقت به آثارم نگاه كنید، ریسمان‌های مختلفی از سیاه در آن خواهید دید. خاكستری‌های متعدد در آن به كار رفته، از قرمز هندی تا قهوه‌ای‌ها گرفته تا ردی از نارنجی‌ها، ‌سیاه روشن‌های گوناگون و سفیدی مطلق كه گاهی از دل بوم می‌آید. این همه نور، رنگ و انرژی در تابلویی است كه به ظاهر چندان رنگ ندارند، حال آن كه بوم‌هایم را از بسیاری آثار كه داعیه‌وار پالت‌های مختلف رنگی‌اند و اصالت مفهومشان را در رنگ می‌خوانند، رنگی‌تر می‌دانم.

تابلو‌های شما به گونه‌ای است كه انگار از این مثل الهام می‌گیرد كه «بالاتر از سیاهی رنگی نیست».این به خلق و خوی من برمی‌گردد. اگر همین الان از اینجا به آتلیه‌ام بروم، اولین كاری كه می‌كنم به سوی رنگ سیاه می‌دوم، آن را برمی‌دارم و روی بوم سفید می‌كشم،‌ تا آنجا كه نقاشی و ایده‌ام اجازه دهد با همین دو رنگ كار می‌كنم تا احساس كنم بوم، ‌رنگ دیگر می‌طلبد.

در ضمن بگذارید این نكته را نیز تاكید كنم كه اگر می‌بینید یك نقاش آلمانی،‌ از رنگ‌های گرم، جیغ و تند استفاده می‌كند و آن نقاشی كه در تهران دود‌آلود نشسته و خاكستری می‌كشد،‌ باید حق بدهید. شما تهران را از بالا دیده‌اید؟‌ 20 سال پیش، در تابلوهایی بیش از 3 متر تهران را از بالكن خانه‌ام كشیده‌ام و آنها را در گالری منصوره حسینی به تماشا گذاشتم. تهران را فقط با یك رنگ خاكستری،‌ فقط با یك رنگ خاكستری می‌توان تصویر كرد.چرا همیشه در آثارتان سیاه و سفید را روبه‌روی هم قرار می‌دهید؟

در دنیای نقاشانه مفاهیم هر رنگ می‌تواند تغییر كند. در این دنیای واقعی سیاه و سفید مثل هر رنگ دیگری‌اند و اتفاقا در رنگ‌شناسی سیاه و سفید لازم و ملزوم یكدیگرند. در نبود یكی،‌ آن دیگری معنایی ندارد. من در بوم‌هایم از نقاشی می‌گویم و در این ساحت وقتی رنگ سیاه را كنار رنگ سفید می‌گذاری، به پرقدرت‌ترین و بزرگ‌ترین كنتراست رنگی دست می‌یابی.

‌چگونه می‌توان سیاه و سفید را در كنار هم جای داد، ولی در ذهن مخاطب معنای خاصی را تداعی نكرد؟این درست است كه رنگ‌ها الفبای نقاشی‌اند و مثل كلمه در شعر،‌ مفهوم می‌سازند. بسیار بدیهی است كه این اتفاق با دیدن آثار من هم در ذهن مخاطب پدید آید، بخصوص این كه بوم‌های من بزرگ و وسیع‌اند و با این كنتراست‌های سیاه و سفید به بیننده نهیب می‌زنند كه در من غور كن. اما آنجا كه ما با هم اختلاف‌نظر داریم، این است كه من در نقاشی‌هایم نه خبر خوب می‌دهم نه خبر بد. در این مجموعه من از زمین و آسمان حرف زده‌ام. من زمین تف دیده سوخته‌ای را دارم،‌ ته مانده‌ای از آتش، شاید دهانه آتشفشان كه آسمان را از دود و سیاهی لبریز كرده است. یكی از این آثارم تپه‌های اطراف لواسان را نشان می‌دهد. روی این تپه غروب‌ها،‌ علف‌ها را آتش می‌زنند،‌ ظاهرا برای حاصلخیزی بیشتر خاك یا از بین بردن آفات،‌ نمی‌دانم. اما وقتی از آنجا می‌گذری، ‌زمین را سراسر در آتش، قرمز و سوزان می‌بینی و آسمان را دوداندود و تاریك. من همین‌ها را می‌بینم و بس.

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.