نقاشی قهوهخانهای، مردمیترین هنر ایرانیهفته گذشته نمایشگاه منتخب هنرمندان نقاشی قهوهخانهای در موزه هنرهای دینی امام علی(ع) گشایش یافت. در این نمایشگاه، 100 تابلو از هنرمندان بزرگ نقاشی قهوهخانهای همراه آثار متاخرین این رشته به تماشا گذاشته شد. برگزاری این نمایشگاه از آن رو مهم است كه علاقهمندان به این رشته هنری میتوانند سیر تكامل نقاشی قهوهخانهای و البته سبكهای متفاوت و رایج در آن را به تماشا بنشینند.بیشتر آثار این نمایشگاه، روایتگر داستانهای شاهنامه است كه در طول تاریخ ایران همواره نقشی اساسی در فرهنگ عامه داشته و ما میتوانیم نمود آن را در آثار هنری دیروز و امروز هنرمندان این مرز و بوم ببینیم.زادگاه این سبك هنریعبدالمجید حسینیراد، نقاش، پژوهشگر و مدرس دانشكدههای هنری میگوید: در طول تاریخ، فرهنگ شاهنامهخوانی در دربار شاهان ایرانی و البته مكانهای عمومی و مردمی رسمی رایج بوده است كه نشان میدهد شاهنامه چه نقش پررنگی در فرهنگ و هنر كشور و بویژه نقاشی قهوهخانهای داشته است.اما از دیگر سو غلامعلی طاهری، نقاش و استاد دانشگاه نیز حرفهایش در این زمینه شنیدنی است. او در این باره معتقد است: یكی از مهمترین و آشكارترین انگیزههای پدیدآمدن تابلوهای حماسی و مذهبی، رواج روزافزون نقالی و شاهنامهخوانی در قهوهخانههای تهران در دوره قاجار بوده است. قهوهخانه مكانی بود كه از هر طبقه و صنفی به آنجا میرفتند و چای مینوشیدند و به آنچه نقال نقل میكرد، گوش میدادند. در آن روزگار، قهوهخانه نبض زندگی اغلب ایرانیهای شهرنشین در بیرون از خانه بود. او صحبتهایش را این گونه ادامه میدهد: در بیشتر قهوهخانههایی كه برو بیایی داشتند، نقالی خوشبیان با صدایی بم و زنگدار، داستانهایی از شاهنامه را با شاخ و برگ نقل میكرد. نقاشان كه قهوهخانهای پاتوق روز و شبهایشان بود، از مشتریان و نقالها و داستانهایی كه میشنیدند تابلوهایی به وجود میآوردند و بدینسان دیوار قهوهخانهها را از تابلوهای مذهبی، رزمی و بزمی میپوشاندند. طاهری میافزاید: قهوهچیها اولین سفارشدهندگان تابلوهای قهوهخانهای بودند و از میان آنان چند نفری نیز كه علاقهمندتر بودند و اقبال روزافزون مردم به این جور تابلوها به وجدشان آورده بود، به نقاشان تابلوهایی را با اجرت ناچیز سفارش میدادند و بهترین آنها را خود برمیداشتند و باقی را به قیمت نسبتا خوبی میفروختند. بجز قهوهچیها، دلالان هم پیدا شدند كه كارشان خرید و فروش تابلوهای قهوهخانهای بود. این شیوه آخر، كم و بیش تاكنون نیز ادامه دارد.هنر مردمیدر تعاریف رسمی، از هنر نقاشی قهوهخانهای به عنوان بخشی از زیرشاخه هنرهای تجسمی به شبیهسازی عامیانه (Image populaire) یاد میشود. در هنر نقاشی قهوهخانهای هنرمند تنها با اتكا به تكنیكها و روشهای رایج در هنر نقاشی به خلق یك اثر هنری نمیپردازد و در این میان برای نتیجهگرفتن از موضوعی كه در ذهن دارد و شاید نمیتواند آن را به زبان ساده جاری كند، به نقشزدن آن میپردازد. شاید همین موضوع مشخصكننده زمینه تمایز این هنر با دیگر هنرهای تجسمی باشد. این هنر در ابتدای شكلگیری خود امری نوظهور در كشور به شمار میرفت، اما برخلاف بسیاری از نمادهای نوظهور، نقاشی قهوهخانهای در میان مخاطبان خویش پذیرفته شد.حسینیراد در این زمینه میگوید: با اسناد تاریخی كه وجود دارد در همین دوران صفویه و با شكلگیری قهوهخانهها، هنر نقاشی مسیری جدا از نقاشی درباری را طی كرد و نوعی نقاشی مردمی را پایهگذاری كرد كه محل ارائه آن قهوهخانهها بوده است. وی میافزاید: علاوه بر اسنادی كه از مستشرقان غربی همچون شاردن فرانسوی موجود است، سندی از اعتضادالسلطنه، پیشكار ناصرالدینشاه وجود دارد كه در آن آمده وقتی شاه از بازار گذر میكرده است، نقاشیهایی در قهوهخانهای وجود داشته كه شاه از مضامین آنها خوشش نیامده و دستور به جمعآوری آنها میدهد. این نكته بیانگر آن است كه قهوهخانه محلی برای ارائه نقاشی هم بوده و قهوهخانهها در آن دوران در حد نگارخانههای امروزی كار میكردند.آموزش استاد ـ شاگردیبسیاری از هنرمندان پیشكسوت این رشته هنری، آن را به شیوه استاد و شاگرد آموختهاند. شاید شنیدن چگونگی پیدایش این هنر از زبان هنرمندی كه سالها خود در این زمینه به نقاشی پرداخته است، شنیدنیتر باشد. استاد عباس بلوكیفر، نقاش قدیمی این هنر پیدایش نقاشی قهوهخانهای را اینگونه ارزیابی میكند: در اواخر دوره قاجاریه، شخصی به نام علیرضا قوللر آغاسی برای اولین بار هنر نقاشی را از صورت درباری و هنری كه تنها در اختیار افراد مرفه جامعه بود، درآورد و آن را با پیادهكردن روی بوم به محیطهایی چون قهوهخانه و حسینیهها، یعنی جایی كه آدمها با سادگی و صفا به این اماكن میآیند، وارد كرد. او تاكید میكند: این نقاشیها ویژگیهای كاملا ایرانی دارند و مستقیما از ذهن نقاش، بدون استفاده از مضامین خارجی و با تكنیك خاص خود كه عدم پرداخت و توجه دقیق به آناتومی و پرسپكتیو است، شكل میگیرد.بسیاری از منتقدان هنری معتقدند سبك نقاشی قهوهخانهای نزدیك به 2 دهه است كه به پایان راه خود رسیده است. درست از همان زمانی كه قهوهخانهها رونق گذشته را از دست دادند و البته هنرمندان این رشته نیز یك به یك از دنیا رفتند. از آغاز شكلگیری نقاشی قهوهخانهای، یكی از نقاط ضعف این هنر در راه مانایی بیشتر و البته ترویج و آموزش این هنر بوده است. شیوه استاد ـ شاگردی كه تنها راه اشاعه این هنر نیز به شمار میرود در بسیاری موارد تنها محدود به یك یا 2 هنرجو میشد كه نمیتوانست راه را برای توسعه بیشتر این هنر باز كند.این مساله از سوی نقاشان خودساخته این نوع سبك خاص نقاشی، به عنوان موضوعی شخصی به شمار میآمد تا جایی كه در احوالات برخی بزرگان نقاشی قهوهخانهای نیز میتوان بخوبی مشاهده كرد كه برخی از ایشان حتی از داشتن یك شاگرد بیشتر اكراه داشتند و سبك و سیاق خود را منحصرا برای خویش میدانستند.اوج و افولاوج و افول نقاشی قهوهخانهای نكته دیگری است كه سالهاست مورد توجه منتقدان هنری و هنرشناسان قرار گرفته است. چه آنان كه به این سبك و سیاق نقاشی كشیدن به دیده یك هنر نوگرا مینگریستند و چه آنان كه حتی با نگاهی منفی، این شیوه نقاشی كشیدن را حتی سبكی در هنر نمیپنداشتند. حسینیراد در این باره معتقد است كه عمر مشخص نقاشی قهوهخانهای از دوران قاجار تا پهلوی دوم است و پس از این زمان به دلیل حضور روحیه تجددخواهی در ایران نقاشی قهوهخانهای به حاشیه رانده و دچار افول میشود. به عقیده این نقاش كه سالهاست در حوزه پژوهش در نقاشی قهوهخانهای به فعالیت پرداخته، جنبش هنر نوگرای ایران مبتنی بر هنر نقاشی قهوهخانهای است؛ موضوعی كه شاید بتوان آن را نگاهی متفاوت به روند شكلگیری جنبش هنر نوگرایی ایران دانست. او در این زمینه معتقد است كه در دهه 40 خورشیدی دوباره نگاه برخی از هنرمندان نوگرای ایران به نقاشی قهوهخانهای جلب و باعث دمیده شدن جانی دوباره به این هنر شد. در این دهه هنرمندان مكتب سقاخانه با نگاه به نقاشی قهوهخانهای و نگارگریها و شیوههای بافتهای سنتی نقاشی ایرانی راه را برای مطرح كردن نقاشی قهوهخانهای باز كردند و در نتیجه بسیاری از آثار نقاشان قهوهخانهای به شكل مجموعههای خصوصی جمعآوری شد كه یكی از خصوصیترین این مجموعه آثار متعلق به ماركو گریگوریان است. البته بسیاری از منتقدان میدانند كه این نگاه در دهه 40 در جهت احیای نقاشی قهوهخانهای نبود، بلكه در راستای كمال بخشیدن به هنر نقاشی بود، به عبارت دیگر میتوان گفت نقاشی قهوهخانهای و میراث كهن آن، در دورهای نجات بخش هنر معاصر ایران بوده است. اینك باید دید، سبك بومی در نقاشی ایران كه حق بزرگی بر گردن هنر كشور دارد، خود میتواند در گذر زمان از هجوم فرهنگی جان سالم به در برده و به حیاتش ادامه دهد؛ پرسشی كه برای یافتن پاسخش باید به انتظار نشست و امیدوار بود تا هنرجویان جوانتر به سراغ آن رفته و جانی دوباره در كالبدش بدمند. منبع جام جم