تبیان، دستیار زندگی

سلام

من این تاپیک را این جا زدم چون حس کردم کاربر های بیشتری می آن سر میزنن

من قراره تاین جا شعر هامو بنویسم

دوس دارم نظر بدید

h.a.ch 

اولین شعر:
خندید
پسر بچه ای شیطون
ته کلاس
معلم
سرخ شد
پشت به بچه ها
از خجالت این که
او هم روزی
بچه بوده است

دومین شعر:
بخند تا دنیا هم
به تو بخندد
دیوانگی هم عالمی دارد

سومین شعر:
بگذار بنالم و بگریم ازاین درد
که تنها
منم و
منم و
من....

سلام

به به.. کم ک شاعرای تبیانی دارن خودشونو نشون می دنا....

آفرین... حالا اگه بخوای من نظرم رو رک و راست بگم.... سه تا شعرت خیلی خوبه ولی اولیش به دلم خیلی نشست... چون پشتش یه حقیقت جالبی بود.. آفرین به این نگاهت... همین طوری بمونی:)

بازم شعر بگو....
موفق باشی
و در پناه حق

خوب به همه هم بگو بیان دیگه

چهارمین شعر:
بیا دستت را بده
به دستان سردم
گرمای وجودت
تنفرم را
آب کرد

برایت توفیق ارزو می کنم

آزادش نکن
که حبس شود
گنجشکی کوچک
در معده ی
گربه ای
..

باز بگو و بهتر بگو

میدانم که میخندی
به گرمای اشکانم
میدانم که رهایم
در آغوشه دستانت
میدانم که نیستم
در قاب شیشه ای چشمانت
می دانم..
که تنهایم......
تنها...