تبیان، دستیار زندگی

 سلام به همه دوستان

جایتان خالی ، چند روز پیش قسمت شد جهت زیارت ائمه معصومین عراق به این کشور سفر کنم . 

هر کسی که رفته خوب می دونه چه لذتی داره و اونی هم که نرفته نصف عمرش بر فنا است .

به قول عزیزی اونی که نرفته یک غم تو دلش داره و اونی که رفته هزار تا .

اگر دوست داشتید همراه من بشوید و سفرنامه این سفر نورانی رو تو وبلا گ شخصی من به آدرس http://hampaye-khorshid.blogfa.com/ مطالعه کنید . 

خدا ان شاء الله نصیبتان کند .

زیارتتون قبول. داغمون تازه شد . ایشاالله یه روز قسمت ما هم بشه

سلام
برخلاف دوست عزیز زهرا من خوشحالم كه روزشماری میكنم برم:))
زیارتتون قبول

سفرنامه عتبات عالیات - قسمت دوم

با سلام

از لطف همه دوستان تشکر می کنم . ان شاء الله قسمت همه آرزومندان بشه 

قسمت دوم سفرنامه آمده است . می تونید به وبلاگ همپای خورشید به آدرس http://hampaye-khorshid.blogfa.com/ مراجعه کنید.

موفق باشید

یوسفی 

سلام

زیارتتون قبول باشه.... انشاءالله بازم برید... و قسمت همه بشه

سفرنامه عتبات عالیات قسمت سوم

این هم قسمت سوم سفرنامه که مربوط به مسجد کوفه و بارگاه حضرت مسلم بن عقیل هست . 

برای دیدن به وبلاگ همپای خورشید  http://hampaye-khorshid.blogfa.com/ سری بزنید.

یا حق

با سلام

قسمت چهارم سفرنامه و پایان اقامت در نجف اشرف در وبلاگ من http://hampaye-khorshid.blogfa.com/ قرار گرفت . دوستان می توانند تشریف ببرند و مطالعه کنند. البته به درخواست مدیر محترم انجمن بخشی از قسمت اول سفرنامه رو برای استفاده اعضای محترم انجمن در این محل قرار می دهم که علاقه مندان بقیه سفرنامه رو در وبلاگ من پیگیری کنند .

موفق باشید 

الی الغریب (قسمت اول)

جایتان خالی بود ...

ساعت 7 بعدازظهر بعد از کلی معطلی در مرز مهران به شهر نجف اشرف رسیدیم .

بعد از اسکان در هتل برای اقامه نماز مغرب از هتل زدیم بیرون. اون سمت خیابان یک گنبد فیروزه ای رنگ بود که بعد از رسیدن به جلوی آن متوجه شدیم مزار صحابی بزرگوار حضرت امیر المومنین ، کمیل ابن زیاد هست .

شب جمعه بود و بعد از نماز و زیارت قبر مطهر ، روبروی ضریح نشستم و دعای کمیل رو خوندم و بعد به هتل برگشتیم . عکس مربوط به روز بعد می باشد

بعد از صرف شام به همراه کاروان به سمت حرم ملجا بی پناهان و درماندگان ، ساقی کوثر ، حضرت ابوالحسن امیر المومنین علی بن ابیطالب روحی له الفدا حرکت کردیم . بعد از ورود به حرم از شدت شوق و هیجان آن چنان دستپاچه شده بودم که نفهمیدم چه طور زیارت نامه خوندم لذا سریع از روضه منوره زدم بیرون .

با حاج علی رضایت تصمیم داشتیم که این شب جمعه رو تا صبح تو حرم بمونیم . لذا از کاروان جدا شدیم و برای اینکه خوابمون نبره به سمت بازار حرکت کردیم و 2 تا استکان چای عربی که معروف به لب سوز(از شدت داغی) لب دوز (از شدت شیرینی) و لبریز (باید توی نعلبکیش بریزه) هست خوردیم .

بعد از تجدید وضو به حرم برگشتیم و روبروی ایوان طلا نشستیم و غرق در تماشای این همه ابهت و جلال شدم

ایوان طلا عجب صفایی دارد                حیدر بنگر چه بارگاهی دارد

بعد از اینکه کمی تو جو حرم قرار گرفتم به داخل روضه منوره رفتم و بعد از زیارت قبر حضرت آدم و حضرت نوح و امیر المومنین ، جایی در بالا سر حضرت پیدا کردم و زیارت جامعه کبیره رو خوندم . 

بعد از زیارت و نماز به صحن برگشتم . دیدم 95 درصد زوار توی صحن دراز به دراز  خوابیده اند . ساعت 3 با شروع پخش قرآن از بلندگوی حرم ، جمعیت گروه گروه به داخل صحن وارد شدند و نماز صبح اقامه شد . 

بعد از نماز به سمت هتل برگشتیم .

ادامه دارد ...