• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
سينما و تلویزیون (بازدید: 2819)
سه شنبه 28/4/1390 - 11:1 -0 تشکر 341414
بیایین میخواییم فیلمنامه بسازیم

سلام به همه ی عزیزان و همراهان همیشگی ما

دوستان این بار میخواییم با هم یه فیلمنامه بسازیم البته میدونم این کار ما نیست و کمی سخته ولی اگر اسمش رو عوض کنیم و بگیم بیاییم با هم یه داستان بگیم و شما ادامه بدین کار راحت تر میشه...از اونجا که همه ی ما یهو یه جای داستان گیر میکنیم شماها خیلی میتونید به ما کمک کنید

پس این خلاقیتتون رو از ما دریغ نکنید و هرچقدر که میتونید به ما کمک کنید

به این شکل که هر کسی تا هر جایی که دوست داره داستان فیلم رو ادامه میده..حتی اگه یه جمله باشه

 

امیدوارم لحظات خوبی رو با هم داشته باشیم

من شروع میکنم 

شما هم بسم الله 

من از اين كوه بالا خواهم رفت.ميگويند ارتفاعش زياد است.راهش طولاني و شيب دار است,پر از صخره و صعود به آن بيش از حد دشوار است.كارخودم است.از آن بالا خواهم رفت.به زودي مرا خواهي ديد كه از قله برايتان دست تكان ميدهم يا از فرط تلاش بر دامنه جان ميسپارم

سه شنبه 28/4/1390 - 11:3 - 0 تشکر 341415

سلام
به نظر من فیلمنامه ی کلی و داستان اصلی ما ترسناک باشه جذابیتش بیشتره
همینطور خوشبختانه با قوه ی تخیل قوی شما بهتر هم میشه

ولی همیشه نمک داستان رو همراهتون داشته باشین هر از چند گاهی طنز هم دستمایه بشه
داستان کلی ترسناک

کی شروع میکنه؟

من از اين كوه بالا خواهم رفت.ميگويند ارتفاعش زياد است.راهش طولاني و شيب دار است,پر از صخره و صعود به آن بيش از حد دشوار است.كارخودم است.از آن بالا خواهم رفت.به زودي مرا خواهي ديد كه از قله برايتان دست تكان ميدهم يا از فرط تلاش بر دامنه جان ميسپارم

سه شنبه 28/4/1390 - 11:6 - 0 تشکر 341417

راستی هر چند وقت بعد از جمع شدن قسمت خوبی از فیلمنامه خودم با کمک شما دوستان اون رو کامل ویرایش میکنم و به صورت کامل بشه اون رو خوند و دوباره ادامه داد

من از اين كوه بالا خواهم رفت.ميگويند ارتفاعش زياد است.راهش طولاني و شيب دار است,پر از صخره و صعود به آن بيش از حد دشوار است.كارخودم است.از آن بالا خواهم رفت.به زودي مرا خواهي ديد كه از قله برايتان دست تكان ميدهم يا از فرط تلاش بر دامنه جان ميسپارم

سه شنبه 28/4/1390 - 11:19 - 0 تشکر 341418

سلام به دوست عزیزم ...
کار جالبیه ، امیدوارم همه دوستان عزیز شرکت کنند ...
منتظر همه هستیم .

 

thank you for attention

سه شنبه 28/4/1390 - 12:27 - 0 تشکر 341437

سلام جناب اتاق عمل عزیز
ممنون از همراهیت


خوب دوستان من شروع میکنم:
داستان باید ترسناک باشه

پدر و مادر یکی میرن مسافرت و پسره هم واسه اینکه تو اون هفته هایی که پدر و مادرش نیستن با دوستش میرن تو کلبه یا ویلای جنگلیشون
تو راه رفتن وسایل لازم رو با خودشون جمع کردن و اومدن راه بیفتن...یکیشون همش اضطراب داشت و دل شوره ولی فکر میکرد به خاطر اینه که دیشب غذا زیاد خورده و حالش خوب نیست و چیزی نگفت و با دوستش راه افتاد به سمت خونه ی جنگلی

من از اين كوه بالا خواهم رفت.ميگويند ارتفاعش زياد است.راهش طولاني و شيب دار است,پر از صخره و صعود به آن بيش از حد دشوار است.كارخودم است.از آن بالا خواهم رفت.به زودي مرا خواهي ديد كه از قله برايتان دست تكان ميدهم يا از فرط تلاش بر دامنه جان ميسپارم

سه شنبه 28/4/1390 - 12:36 - 0 تشکر 341442

soltan_azdad عزیز واسه شخصیت های فیلمنامه اسم انتخاب نمی کنید ؟ فکر کنم اسم داشته باشه راحت تر بتونیم پیش ببریم ...

 

thank you for attention

سه شنبه 28/4/1390 - 12:50 - 0 تشکر 341447

درسته...خوب چه اسمایی بزاریم؟{دوستان لطفا هر دو اسم پسر یا هر دو دختر باشند :)) }
به نظرم سیاوش و فریدون اسمای خوبی هستن...میشه سیا و فری هم گفت...
خوب پس داستان رو یبار دیگه با اسم میگم

پدر و مادر پسری جوون به اسم سیاوش قراره به خاطر کاری دو هفته برن سفر و به سیاوش گفتن واسه اینکه تنها نباشه میتونه آخر هفته رو با دوستش فریدون بره خونه جنگلیشون تو شمال.از اونجا که اونجا اون خونه تنها خونه ی جنگل بزرگ هست دسترسی به غذل و شهر و خیلی چیزای دیگه کمه و به همین دلیل هم به اونا گفتن زیاد نمونین.خلاصه پدر و مادر سیا رفتن
سیاوش هم با ذوق و شوق زنگ زد به دوستش:
گوشی رو برداشت:
الو فریدون؟
الو سلام سیاوش چطوری؟
فری طبق قرارمون امروز بیا بریم شمال
ولی سیاوش قرار بود آخر هفته بریم
آخر هفته بریم چیکار کنیم؟این همه راه رو بریم و بیخود برگردیم؟
خوب پس چیکار کنیم؟
خلاصه راضیش کرد بی هدفو بدون روز شماری برن...فریدون هم اومد وسابل و آذوقه سفر رو همراه سای جمع کنن برن به جایی که بزرگترین تجربه ی زندگیشون میشه
فریدون همش میخواست یه چیزی بگه ولی نمیدونست چی بگه...همش اضطراب داشت..دلش شور میزد..دلش با این سفر نبود آخرش هم حرف دلش رو به زبون نیاورد و راه افتادن به سمت خونه ی جنگلی........

من از اين كوه بالا خواهم رفت.ميگويند ارتفاعش زياد است.راهش طولاني و شيب دار است,پر از صخره و صعود به آن بيش از حد دشوار است.كارخودم است.از آن بالا خواهم رفت.به زودي مرا خواهي ديد كه از قله برايتان دست تكان ميدهم يا از فرط تلاش بر دامنه جان ميسپارم

سه شنبه 28/4/1390 - 14:36 - 0 تشکر 341472

توراه سیاوش همش میخنده:

ههه...ههه....ههه(به سبک دهکده میخنده)

سیاوش:

فریدون چته؟....تو لکی داداااااااااااااش؟

فریدون:

سیاوش اینقدر نخند(فریدون از اضطراب پای چپش را تکان میدهد)

(سیاوش بطری آب معدنی رو به سمت فریدون پرت میکنه)


سیاوش:

برش دار....بخور بچه مثبت....چیه از مامانت اجازه نگرفتی؟.....ههه ههه ههه

(سیاوش با اون خنده های اعصاب خورد کنش رو اعصاب فریدون قدم میزنه)

فریدون:

سیاوش تا کی قرار بمونیم؟

سیاوش:

تا هر وقت که عشقمون بکشه...ههه ...ههه...ههه

(ناگهان فریدون عصبانی میشه و بطری آب معدنی رو پرت میکنه طرف سیاوش)

داااااااااااااااااانگ

فریدون:

اینقدر نخند پسره.....بییییییییییییییییب(حرف بد)

(سیاوش تعادل خودشو از دست میده و ناگهان ماشین به یه چیز برخورد میکنه)

 

 

يه سري به خدا بزنيم

خيلي زود

بي بهانه...

سه شنبه 28/4/1390 - 17:21 - 0 تشکر 341530

سلام

÷ابرهنه میام یه چی بگم وبرم.. شرمنده ها...

1- کار خیلی خوبی میکنی سلطان.. مثل همیشه ایده های بکر داری... دمت گرم:)

2- وحیدخان... خنده ی من اینقده تابلوهه؟..هه.. چرا همه به من گیر میدن؟.. واااا

خب .. از اون جایی که این فیلم قراره تو شبکه ی سراسری پخش بشه اجازه میدم از خنده ی مکن تقلید کنید :).. فقط زیرش هم بنویسید از نوع دهکده :دیییییییییییییی

 السلام علیــــــــــک یا ابا عبدالله

 

ای شیـــــعه تو را چه غــم ز طوفـــان بلا

آن جا که سفینة النجـــــــاة است حسیـــــن (ع)

 

یابن الحســـــن روحـــــــــی فداک

سه شنبه 28/4/1390 - 20:24 - 0 تشکر 341587

خیلی باحال گفتی وحید...هم طنز هم ترسناک و سوسکی:))

ادامه:

بعد یهو ماشین از حرکت می ایسته...
سیاوش هم یکم گیج بود
سیاوش:
معلومه چته؟

فریدون گیج ضربه ای هست که خورده

سیاوش بطری آب رو رو صورتش خالی میکنه و فریدون حواسش میاد سر جاش...
فریدون:چی شده؟
سیاوش:نمیدونم همه جا تاریکه فکر کنم خوردیم به یه درخت

فریدون:من میدونستم نباید بیام

سیاوش:اه تو هم چقدر مامانی هستی...بیا ببینیم کجاییم

فریدون:بیچاره شدیم

سیاوش: نترس ماشین روشن شه میبرمت خونتون

فریدون:ماشین روشن نمیشه؟؟؟؟؟

سیاوش:فعلا ساکت شو ببینم کجاییم به چی خوردیم...اه...

من از اين كوه بالا خواهم رفت.ميگويند ارتفاعش زياد است.راهش طولاني و شيب دار است,پر از صخره و صعود به آن بيش از حد دشوار است.كارخودم است.از آن بالا خواهم رفت.به زودي مرا خواهي ديد كه از قله برايتان دست تكان ميدهم يا از فرط تلاش بر دامنه جان ميسپارم

سه شنبه 28/4/1390 - 20:49 - 0 تشکر 341600

سلام
دیدی گفنتم استعدادشو داری:))
چیزی به فکرم نمیرسه واسه ادامش

شاید تقدیر قابل تغییرنباشد،اما تغییر قابل تقدیر است.
برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.