در گاهشماری باستانی تبری، ماه اسفند(ماه پایانی=تیرماه خورشیدی) را «نورزما» مینامند؛ ماهی كه نوروز باستانی و لحظه تحویل سال نو از پی آن میآمد، ماهی كه فریدون بر ضحاك پیروز شد. این روز در مازندران «
نورز ماه بیسّ شش/بیس شیش/بیس شیش عیدی ما» نامیده میشود و مردم پایبند باورها و رعایت آداب ویژهای در این روز هستند. باور بر این است كه بیستوششم نورزما(28تیرماه شمسی) روز پیروزی است و یا روزی است كه فریدون شانزدهساله، برای شكست ضحاك به طرف قلمرو حكومت، او كه امروزه واقع در كوهی روبهروی امامزاده هاشم در جاده هراز است، حركت كرد.
داستان از این قرار است كه مادر فریدون، «فرانك» پس از كشته شدن همسرش «آبتین» به دست جلادان ضحاك، فریدون را، كه نوزادی بیش نبوده است، به مرتعی در دامنه امیدواركوه (واقع در «لفور»سوادکوه) میبرد و به دست گالشی (چوپانی) میسپارد. دژ امیدواركوه در طول تاریخ محل مناسبی برای اختفا و محل امنی برای شاهان شكست خورده بوده است، زیرا از هر سو در محاصره كوههای مرتفع بوده است. سه سال از اختفای «فریدون» در پناه یك چوپان لفوری میگذرد كه ضحاك مكان اختفای او را كشف میكند. به همین دلیل، «فرانك»، كه هر لحظه نگران و مراقب فریدون بود، او را به سرعت به محل اختفای جدیدی میبرد كه آنجا البرزكوه است. در آنجا «فریدون» تا شانزدهسالگی در نزد مردی پاك سرشت و فرزانه میماند و بزرگ میشود.
فردوسی در شاهنامه در وصف سالها میگوید: «سه سالش پدروار از آن گاو شیر/ همیداد «هشیوار» زنهار گیر/ نشد سیر ضحاك از آن جست و جوی/ شد از گاو گیتی پر از گفت و گوی/ دوان مادر آمد سوی مرغزار/ چنین گفت با مرد زنهار دار/ شوم ناپدید از میان گروه/ مر این را برم تا به البرز كوه/یكی مرد دینی بدان كوه بود/ كه از كار گیتی بی اندوه بود»