كسانی را كه در جامعه فساد میكنند تحمل نمیكنیم
آنچه در پی میآید گفتوگوی تاریخی اوریانا فالاچی، خبرنگار ایتالیایی با حضرت امامخمینی (ره) است كه در شهریورماه 1358 و در قم انجام پذیرفت. ویژگی بارز این گفت و شنود آن است كه فالاچی در آن برهه بر نكاتی انگشت نهاد كه تا هماینك نیز از دستاویزهای دستگاههای خبری استكبار جهانی علیه نظام اسلامی است. این یعنی دشمنان نظام پس از سه دهه هنوز گامی به پیش ننهادهاند و در منزلگاه آغازین خویش به سر میبرند! پاسخهای هوشمندانه حضرت امام(ره) و نیز شیوه مواجهه آن بزرگ با شانتاژهای خبری مخالفان اندیشه و عمل اسلامی نیز در جای خویش عبرتآموز و الهامبخش تواند بود. یاد معمار كبیر انقلاب اسلامی، بزرگ و گرامی باد.
قبل از هر چیز، مرگ مرحوم طالقانی را به شما تسلیت عرض میكنم.
انشاءالله موفق باشند. تشكر میكنم از تسلیت ایشان.
امیدوارم حضرت امام به سؤالاتی كه من میكنم و شاید بعضیها به ظاهر مسخره بیایند و بعضیها ناراحتكننده باشند، با صبر و حوصلهای كه من در ایشان میبینم بهسادگی جواب بدهند.
بگویید كه اگر سؤالها بخواهد زیاد باشد من وقت ندارم و محدود باشد. یك چند سؤالی باشد عیب ندارد. سؤالها را انتخاب كنید و آن سؤالی كه مهم است بكنید. برای اینكه زیاد طول میكشد.
حضرت امام خمینی(ره)! ایران در دست شماست و حرفهای شما كاملاً مورد قبول است و حرفهای شما قانون میشود در این كشور و حالت اجرایی پیدا میكند. در مملكت بعضیها هستند كه فكر میكنند در این كشور آزادی نیست. حضرتتان چه میفرمایید؟
بگویید كه ایران در دست من نیست، در دست ملت است و ملت هم كسی را كه خدمتگزار باشد و مصالحشان را بخواهد، با آزادی مطلق، به او ممكن است رو بیاورد. شما ملاحظه كردید در فوت مرحوم آقای طالقانی سرنیزهای نبود، زوری نبود، مردم با آزادی ریختند در خیابانها و همه ایران منقلب شد. این نه این است كه آزادی بدون قانون وجود داشته باشد، آن آزادی نیست، منتها آزادی است كه مردم روی محبت و عشقشان و روی مبادی الهی به بعضی اشخاص كه اینها را میشناختند به اینكه الهی هستند روی میآورند و این آزادگی است.
آنطوری كه در بیاناتتان در قم- در گذشته نه نزدیك، بلكه خیلی دور- فرمودهاید و حقیقتی بوده، آن است كه مدرن شدن یك انسان این است كه بتواند آزاد بیندیشد و آزاد تصمیم بگیرد و آزاد انتخاب كند. چطور امكان دارد؟ الان در كشور، كمونیستها و سایر اقلیتها ـچه سیاسی و چه مذهبی و چه ملیـ نمیتوانند آزادانه اظهار بیان و اندیشه كنند.
بگویید شما اول مسئلهای را خیال كردید، بعد علتش را میپرسید. در مملكت ما آزادی اندیشه هست، آزادی قلم هست، آزادی بیان هست، ولی آزادی توطئه و آزادی فسادكاری نیست. شما اگر توقع دارید كه ما بگذاریم علیه ما توطئه كنند و مملكت ما را به هرج و مرج و فساد بكشانند و مقصودشان از آزادی این است، در هیچ جای دنیا همچو آزادی نیست. اگر آزادی اندیشه است، آزادی بیان است، این آقای بنیصدر مطلعند و ما مطلعیم كه ایشان همین كمونیستها را و همان اشخاصی كه غیر ما فكر میكردند، دعوت میكنند كه بیایید صحبتهایتان را بكنید. ما پنج ماه، بلكه بیشتر بهطور مطلق به اینها آزادی دادیم، یعنی آزاد بودند كه هر چه میخواهند بگویند و بكنند. حتی الان هم هر كاری میخواهند میكنند، لكن اخیراً مطلع شدیم كه با الهام از رژیم سابق و اجانب و كسانی كه میخواهند كشور را به تباهی بكشند، توطئه و خرابكاری كرده، خرمنها و صندوقهای آرا را آتش زده و با اسلحه، آن رفتارها را كردهاند. قضایای اطراف كردستان را همانها پیش آوردند و اگر ما سستی كنیم، سایر قضایا را هم پیش میآورند.
اگر آزادی، آزادی بیان و عقیده و اندیشه است، آزادی هست و بوده است. این چیزی كه جلویش گرفته شده است، این است كه در ممالك دیگر كه در آنها انقلاب شد و در آنجاها كه صددرصد ادعای آزادی میكردند، بعد از انقلاب، مطلقاً از اعمال كسانی كه توطئه میكردند، جلوگیری كردند. ما پنج ماه و بیشتر به آنها مهلت دادیم تا اینكه بر مردم و بر دنیا ثابت شد كه قضیه، قضیه آزادی بیان نیست. قضیه، قضیه آزادی توطئه است. این آزادی توطئه را هیچكس در هیچ جا و به هیچكس نمیتواند بدهد.
حضرت امام! اینهایی كه الان دم از مخالفت میزنند، عدهای هستند كه اكثرشان مبارزه كرده و زجر كشیده و ضد رژیم گذشته بودهاند. چطور امكان دارد كه فضا و حق وجود به چپی كه این همه مبارزه كرده و رنج كشیده، نداد؟
امكان ندارد. حتی یكیشان نه مبارزه كرده، نه رنج كشیدهاند. همه از دولت و از رنجهای این ملت ما استفاده برده و بر ضد ملت ما قلمفرسایی كردهاند.
منظورم گروههای سیاسیاند، مثلاً احزاب توده، فداییان، مجاهدین.
و احزاب هم همینطور، آنها هم ـخلاف آزادیشانـ اگر توطئهگر نباشند. حالا عملی كه برخلاف آزادی باشد، نكردهاند و نشده است و اما اینكه میگویید آنها رنج كشیده و در این باره فعالیت كردهاند، این معلوم میشود كه درست از اوضاع ما مطلع نیستید. آنهایی كه رنج كشیدهاند این توده مردمند. آنها یك عدهایشان در خارج بودهاند و حالا آمدهاند در داخل و میخواهند بدون رنج استفاده بكنند. یك دسته هم اینجا بودند و در پناهگاهها یا در خانهها بودند و بعد از اینكه ملت، رنجها را كشید و خون داد و همه كارها را كرد، اینها آمدند و دارند استفاده میبرند؛ معذلك كسی جلوی اینها را نگرفته است و آزادی دارند.
منظور من بیشتر روی چپیهایی است كه در زندان هم بوده یا به دست شاه شكنجه شدهاند.
در این نهضت ما دخالت نداشتند. در نهضت ما هیچیك از اینها، نهتنها دخالت نداشتند، بلكه مخالف بودند. همین چهار تا هم كه الان برخلاف ما دارند فعالیت میكنند، روی مسلك خاصشان هستند. نهضت ما یك نهضت اسلامی بود كه چپی با آن مخالف است و مخالفت او هم با ما بیشتر است از مخالفت با شاه. آنها هم توطئهگرند و میخواهند همان مسائل را برگردانند. من نظرم این است كه چپیهای ساختگیاند، نه چپیهای واقعی و ساخت امریكا هم هستند، بنابراین این طور نیست كه شما خیال كردید كه چپیها یك دستهای هستند كه در نهضت ما دخالت داشتند. هیچ دخالتی نداشتند، البته آنها برای مقصد خودشان هر چه بوده، یك كارهایی انجام دادهاند كه هیچ ربطی به نهضت ما ندارد. نهضت ما هیچ ارتباطی با چپیها ندارد و چپیها هم هیچ خدمتی به نهضت ما نكردهاند. هر چه كردهاند كارشكنی و خلاف بوده است. حالا هم توطئهگری از چپیهاست كه چپیهای ساختگیاند، نه چپیهای واقعی.
حضرت امام(ره)! میشود بیان كنید كه این ملت برای آزادی مبارزه كرده یا برای اسلام؟
برای اسلام جنگیده، لكن محتوای اسلام همه آن معانی است كه در عالم به خیال خودشان بوده كه میگویند دموكراسی. اسلام همه این واقعیتها را دارد و ملت هم برای همه این واقعیات جنگیده، لكن در رأسش خود اسلام است و اسلام همه اینها را دارد.
یك تعریف ساده از آزادی، بیان كنید.
آزادی یك مسئلهای نیست كه تعریف داشته باشد. مردم عقیدهشان آزاد است. كسی الزامشان نمیكند كه شما باید حتماً این عقیده را داشته باشید. كسی الزام به شما نمیكند كه حتماً باید این راه را بروید. كسی الزام به شما نمیكند كه باید این را انتخاب كنید. كسی الزامتان نمیكند كه در كجا مسكن داشته باشید، یا در آنجا چه شغلی را انتخاب كنید. آزادی یك چیز واضحی است.
آیا آزادی برای مردم در حدی هست كه بتوانند سیستم دولت خودشان را تعیین كنند، آیا این آزادی هم برای ملت هست؟
به همان ترتیبی كه در همه جای دنیا هست آنها میتوانند وكیل انتخاب كنند. وكیل میتواند به حسب آن چیزی كه ملت به او اعطا كرده، دولت را تصویب یا رد كند. رئیسجمهور را خود مردم تعیین كنند. همه اینها با دست خود مردم هست و خودشان میتوانند انجام بدهند.
حضرت امام! شما چرا از اول روی كلمه دموكراتیك خط كشیدید و فرمودید «جمهوری اسلامی» نه یك كلمه بیشتر و نه یك كلمه كمتر؟ این كلمه را كه اینقدر برای ما عزیز است، خط زدید. در كشور الان در این باره صحبت میكنند.
بله این مسائلی دارد. یك مسئله این است كه این توهم، این را در ذهن میآورد كه اسلام محتوایش خالی است از این، لذا احتیاج به این است كه یك قیدی پهلویش بیاورند و این برای ما بسیار حزنانگیز است كه در محتوای یك چیزی كه همه چیزها به طریق بالاترش و مهمترش در آن هست، حالا ما بیاییم بگوییم كه ما اسلام میخواهیم و اما با اسلاممان دموكراسی باشد، اسلام همه چیز است. مثل این است كه شما بگویید كه ما اسلام را میخواهیم، ولی به شرط اینكه به خدا هم معتقد باشیم. این برای ما خیلی ناراحتكننده است كه كسی یك همچو خیالی داشته باشد. اولاً و ثانیاً این كلمه دموكراسی كه پیش شما این قدر عزیز است یك مفهوم مُبَینی ندارد. ارسطو یكجور معنی كرده، شوروی یكجور معنی كرده است، سرمایهدارها یكجور معنی كردهاند. ما در قانون اساسیمان نمیتوانیم یك لفظ مبهمی را كه هر كس برای خودش یك معنی كرده است، بگذاریم. بهجای آن اسلام را گذاشتیم كه اسلام مُبین میكند حد وسط چیست. این مخالفت با چیزی نیست، ولی آنهایی كه نفهمیدهاند اسلام را، خارجیها كه با اسلام كار ندارند، آنها كه در داخل هستند و اسلام را نمیدانند چه رژیمی است، به خیالشان یك امكان دارد.
من حالا برای شما از این آزادی و دموكراسی مثالی میزنم. یك چیزی كه تاریخ میگوید و آن قضیه حضرت امیر(س) است كه در وقتی كه رئیس و خلیفه رسولالله بود و دامنه این ریاست عملیاش و سیاستش از حجاز تا مصر و بسیاری از آسیا و حتی یك مقداری از اروپا گسترش داشت، همین شخص كه رئیس یك همچو مملكت وسیعی بود و دارای همچو قدرتی بود و قاضی را هم خودِ خلیفه رسولالله تعیین میكرد، وقتی یك اختلافی بین آن رئیس و یك یهودی حاصل شد، قاضی او را دعوت كرد به اینكه بیاید جواب بدهد. او هم رفت و در محضر قاضی نشست. وقتی قاضی خواست به او احترام كند، گفت: «نه، یك نفر قاضی باید احترام از هیچكس نكند و باید علیالسوا باشیم» و بعد هم كه قاضی حكم بر خلاف او كرد، او تصدیق و قبول كرد.
من میل دارم شما كه اطلاع دارید از همه حكومتها و از همه جاها، یك نمونه این طوری هم شما نشان بدهید. در تمام این حكومتهایی كه از اول دنیا تا حالا بودهاند و شما لابد مطلع هستید، یك نمونه اینطوری به ما نشان بدهید كه از این اولی باشد.
من در قیافه شما كه نگاه میكنم قیافه آرام و طبیعی و نرمی است، اما دنیا قیافهای از شما درست كرده كه سخت، خشن و ترسناك است. آیا این برای شما رنجآور نیست؟ شما را دیكتاتور جدید ایران میخوانند، این شما را ناراحت نمیكند؟
از یك جهت البته ناراحتی دارد و آن اینكه دشمنهای ما چقدر برخلاف انسانیت عمل میكنند. ما متأسفیم كه یك طایفهای این قدر برخلاف انسانیت و انصاف رفتار میكنند. از این جهت البته ناراحتی دارد. ما به حسب تعالیم اسلام برای عیبهایی كه در بشر هست، باید متأثر باشیم و از جهتی به نظر ما چندان اهمیتی ندارد، برای اینكه ما به راه حق میرویم و البته در راه حقی كه در مقابل ابرقدرتهاست، مقابل با منافع بزرگ كشورهایی است كه میخواهند اینها را بخورند و ببرند، من نمیتوانم متوقع باشم كه آنها بنشینند و نگاه كنند. البته این برای ما خیلی بیسابقه نیست. همچو نیست كه كار بیسابقهای برای ماست. ما میدانستیم كه یك همچو حرفهایی هست. همیشه هست كه یك ضعیفی كه در مقابل قدرتهای بزرگی میخواهد بایستد، این تهمتها برایش هست. كسانی كه اجیر شاه هستند، اجیر قدرتهای بزرگ هستند، از آنها ما توقع نداریم كه به ما هیچ زهرچشمی وارد نكنند. ما میبینیم كه از خارج دارند در مملكت ما آشوب میكنند و میدانیم كه آنها در روزنامههایشان هرچه دلشان بخواهد تهمت میزنند. شما لابد دیدهاید كه در روزنامهها نوشتهاند كه به امر خمینی پستانهای زنها را بریده و با زنها چه كردهاند. البته دشمن است، ولی من متأسفم كه دشمنها این قدر خلاف انصاف و خلاف انسانیت عمل كنند.
آنهایی كه از شما ترس ندارند و من دیدهام كه الان اینجا جلوی منزل شما و در تهران «خمینی، خمینی» میكنند، احساسی كه به انسان دست میدهد این است كه این از یك تعصبی میآید. آیا شما این را برای پیشرفت و رشد انسان، خطرناك نمیبینید؟
این تعصب نیست. این آزادیدوستی است. این به اصطلاح شما دموكراسیدوستی است. اینها احساس كردهاند كه روی مصالح آنها عمل میكنیم. احساس كردهاند كه ما نمیخواهیم به آنها ظلم بكنیم. آنها را نمیخواهیم به زور به یك كاری وادار كنیم. این احساسی است كه آنها از اسلام دارند و احساس میكنند كه ما تبع اسلام هستیم و مطابق احكام اسلام عمل میكنیم. این دو احساس در مردم هست. یكی اینكه اسلام را میدانند كه رژیمی است كه عدالت در آن هست و ما را هم میدانند كه تابع یك رژیمی هستیم كه در آن عدالت هست و ما میخواهیم عدالت را اجرا كنیم. این احساسات از این جهت است، نه یك تعصب خشك بدون منطق و بدون مبنا. من اصلاً هیچ خطری در این احساس نمیكنم.
شما خطر فاشیسم را در ایران امروز میبینید؟
هیچ، ابداً همچو خطری نیست. مادامی كه این ملت به اسلام توجه دارد و تابع اسلام است و ما میخواهیم حكومت اسلامی درست كنیم، هیچ خوفی نیست، هیچ دیكتاتوری نخواهد بود و هیچ خطری برای این مطالب نیست. ما وقتی در معرض خطر هستیم كه كمونیسم بتواند بر ما غلبه كند. آن وقت اول گرفتاری و دیكتاتوری است. یا رژیمی نظیر رژیم شاه پیش بیاید. آن هم همان طور است و اما آن رژیمی كه ما میخواهیم، رژیمی است كه ملت ما دنبالش هست و دیكتاتوری در آن معصیت بزرگی است. فاشیسم پیش ملت ما از معاصی بزرگ است و هیچ همچو خطری پیش ما نیست.
[ در این فاشیسم جنبه مردمی و تودهایاش قوی است.] در ایتالیا ـكه ما در آنجا زندگی كردهایمـ موسولینی و در آلمان هیتلر به این نوع افكار تكیه داشتند. این خطر همیشه هست كه توده مردم بهتدریج نوعی حكومت دیكتاتوری را به وجود بیاورند و آن رژیمی كه به وجود میآید كاملاً متكی به افكار عمومی است، اما در اعمال خودش مثل همان مطلقالعنانها عمل میكند.
توده ما توده مسلمان است. تعلیمات اسلامی همان طوری است كه در روحانیت هست و آنها به مردم تعلیم كردهاند. تمام این مسائل اسلامی كه بر مبنای عدالت و آزادی و اختیار مردم و بر مبنای چیزهای متعالیای است كه در اسلام هست. عقلاً امكان این هست كه این مملكت از اسلام برگردد و بشود كمونیست. اگر چنین شد همه مردم از اسلام برگشتند و كمونیست شدند، البته آن وقت برای اسلام این خطر هست، اما مادام كه ملت ما مسْلم است، برای ملتی كه اسلام ندارد یا فرض كنید كه تابع كمونیسم است، یا تابع اصول و مسالك دیگری هست، البته این خطر در آنها هست و در مملكت ما هیچ خطری به هیچوجه وجود ندارد.
مطلب دیگری كه در غرب خیلی در آن سر و صدا شده، مسئله اعدامهاست. میگویند تا حالا 500 نفر بدون وكیل مدافع و تجدید نظر در ایران اعدام شدهاند. با این ترتیب موافقید؟
اولاً 500 تا نیست و بسیار كمتر است. علت این است كه یا غربیها این اشخاص را نمیشناسند یا میشناسند و متعمدند در اینكه خودشان را به نشناسی بزنند. اینها افرادی بودند كه بسیاریشان علناً آمدند و مردم را در خیابانها كشتند و یا امر به كشتن مردم در خیابانها دادند. این یك مسئله مبهمی پیش ملت ما نیست كه تصور كنند شاید اینها صحیح بگویند و شاید دفاعی داشته باشند. كسی كه در جمعیتی وارد بشود و آنها را زیر تانك ببرد، آن وقت آن یك نفر را در مقابل هزار نفر كه كشته، میكشند، معذلك به آنها مهلت هم بدهند كه صحبتهایشان را بكنند.
البته قلم دست دشمن است و برای ما هر چه بخواهد مینویسد، اما واقعیت اینطور نیست. آنهایی كه در اینجا كشته شدهاند نه عددشان آن قدر است و نه برخلاف موازین بوده. اینها هر كدامشان اشخاصی را كشته، فسادها كرده، خانمانها را سوزانده، پای اشخاص را در حبسها اره كرده، آنها را روی تابه گذاشته و به برق وصل كردهاند. این اشخاص البته كشته شدند، ولی حق دفاع داشتند. لكن ما چه كنیم كه قلم به دست دشمن است و میخواهد ما را اینطور جلوه بدهد.
راجع به شاه چه میگویید؟ آیا شما دستور دادهاید كه او را در خارج بكشند؟ آیا به نظر شما این كار ممكن است؟
نه، من دستور ندادم. من میل دارم كه بیاید ایران و او را محاكمه كنیم. من اگر میتوانستم، او را حفظ میكردم و میآوردم ایران و علناً برای این پنجاه و چند سال ظلمی كه كرده، خیانتهایی كه كرده، سرمایههایی كه از ما به خارج برده، محاكمه میكردم. اگر او كشته بشود، از دست ما میرود، لكن اگر حفظش كنیم و او را به اینجا بیاوریم، ممكن است این ثروت به ایران برگردد.
شما مایلید كه مثل آیشمن كه او را گرفتند و به اسرائیل بردند، شاه را هم بگیرند و به همان ترتیب به ایران بیاورند؟
من مایلم كه او را به ایران بیاورند و محاكمهاش كنیم.
تنها شاه یا همه خانوادهاش؟
هر كدام خیانتكار باشند. مجرد اینكه كسی از خانواده شاه باشد، ابداً موجب نمیشود كه چه بشود. ولیعهد شاه بیاید مثل یكی از مردم اینجا زندگی كند. كاری به ما نكرده. هیچ كسی هم به او كاری ندارد. كسانی مثل خواهر او اشرف، جزو جنایتكارها هستند. او هم به اندازه جنایتهایی كه كرده، مجازات میشود. آنكه را كه خیانتی نكرده، به او كاری نداریم.
پسرش كاری كرده؟
اینها باید محاكمه شوند. میگویند كرده، اما ما چه میدانیم؟
شما امید دارید كه شاه به ایران برگردانده و محاكمه شود؟
تقریباً یك آرزوست.
مطمئن باشید چیزی از دست نمیدهید. من تمام تبلیغاتی را كه علیه شما كردند به هم میزنم.
خیال میكنید.
میگویند اینهایی كه اعدام شدهاند، همهشان مقصر سیاسی و ساواكی نبودند. آنهایی هم كه لواط و زنا كردند، اعدام شدند. البته من توضیح دادم كه اینجور نیست. اینها بچهها را میدزدیدند و اخبار دروغ به شما گفتند.
بله اصل مسئله را باید گفت و آن این است كه اگر یك بدنی یك انگشتش فاسد بشود، چه باید كرد برای اصلاح بدن؟ آیا باید این انگشت را گفت تو باش اینجا و فاسد كن این بدن را؟ این انگشت یك مفسده است و باید برید. اینها جامعه را به فساد میكشند. یك وقت مثل بعضی طوایف میگویند كه خب، مردم آزادند. آن زن آزاد است كه زن این باشد و او هم تمتعی ببرد و خب، چه بهتر! یك وقت منظور این است. نه، ما این را نمیتوانیم بپذیریم. یك وقت منظور این است كه باید حفظ نظم جامعه، حفظ صحت جامعه بشود. این سیاستهایی كه ما در اسلام داریم و اجرا میشود برای این است كه ما میخواهیم جامعه را پاكسازی كنیم. علفهای هرزهای را كه ضایع میكنند مزرعه ما را، باید بچینیم و دور بریزیم. اگر بخواهیم جامعه را اصلاح كنیم، نمیتوانیم كسانی را كه افساد در جامعه میكنند، آن را به تباهی میكشند، جوانهای ما و دخترهای ما را به تباهی میكشند، تحمل كنیم. نمیتوانیم نظر كنیم كه اینها هر كاری میخواهند بكنند. هر سیاستی كه در اسلام هست باید بشود، چه پیش شما پذیرفتنش خیلی مشكل باشد، چه نباشد. همان طوری كه شما دزد را میگیرید و حبس میكنید. خب چرا آزادش نمیگذارید؟ همانطوری كه قاتل را میگیرید نگهش میدارید، یا احیاناً قصاص میكنید. چرا رهایش نمیكنید كه هر كاری دلش میخواهد بكند؟ چرا؟ برای اینكه اینها جامعه را به فساد میكشند. اگر از چند تا از این فسادها جلوگیری بشود، جامعه اصلاح میشود. ما منظورمان اصلاح جامعه است. اصلاح جامعه به همین است كه این سیاستها باشد.
بعضیها كه لواط میكنند، بیمارند. آیا چنین كسی باید اعدام شود؟
این مایه فساد است. فساد را باید برداشت تا دیگران اصلاح بشوند. این دیگر مسائل فرعی است.
میگویند یك زن هجده ساله را كه آبستن بوده، به عنوان اینكه زنا كرده اعدام كردهاند.
دروغ است، نمیشود، در اسلام نیست. این جزو همانهاست كه به ما نسبت میدهند.
این روزنامهها بودند كه در باره آن نوشتند.
بیاطلاعم. ما چه میدانیم حالا چه شده. وقتی به محكمه رفته است محكمه حكم كرده است.
آیا صحیح است كه زنها خود را زیر چادر مخفی كنند؟ این زنها در انقلاب شركت كردند، كشته دادند، زندان رفتند، مبارزه كردند، این چادر هم یك رسم از قدیمماندهای است. حالا دیگر دنیا هم عوض شده. حالا این صحیح است كه مثلاً اینها خودشان را مخفی كنند؟
اولاً اینكه این یك اختیاری است برای آنها، خودشان اختیار كردند. شما چه حقی دارید كه اختیار را از دستشان بگیرید؟ ما اعلام میكنیم به زنها كه هر كس چادر میخواهد یا هر كس پوشش اسلامی، بیاید بیرون. از 35 میلیون جمعیت ما 33 میلیونش بیرون میآید. شما چه حقی دارید كه جلوی اینها را بگیرید؟ این چه دیكتاتوری است كه شما نسبت به زنها دارید؟ ثانیاً اینكه ما یك پوشش خاصی را نمیگوییم. برای حدود زنهایی كه به سن و سال شما رسیدهاند هیچ چیزی نیست. ما زنهای جوانی را كه وقتی آرایش میكنند و میآیند، یك فوج را دنبال خودشان میكشند، اینها را داریم جلویشان را میگیریم. شما هم دلتان نسوزد. من هم دیگر بلند میشوم.
[خطاب به مترجم]
شما اینها را به ایشان بگویید.