بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیك یا بقیة الله الاعظم
سلام
تا پرشکوفه ترین فصل
«مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید | که زِ انفاس خوشش بوی کسی می آید |
از غم و درد مکن ناله و فریاد که دوش | زده ام فالی و فریادرسی می آید |
ز آتش وادی ایمن نه منم خرّم و بس | موسی اینجا به امید قبَسی می آید» |
قرن هاست، دیوار کعبه منتظر است تا تکیه گاه مردی باشد که با باران آمدنش، این خاک عطشناک را سیراب می کند و بر دل های زخم دیده، مرهم می نهد؛ چشمان خسته منتظران را می نوازد و روشنایی می بخشد.
او خواهد آمد؛ با سی صد و سیزده طلایه دار آفتاب؛ تا انسان را از انبوه تیرگی های توان فرسا برهاند و آن گاه او را به خورشید برساند و بر قله های سپیده راستی ها و یک رنگی ها جای دهد؛ روح زمین گیرش را بر بال همای سعادت بنشاند، تا بشر، برای نخستین بار، به ادراک پرواز در اوج انسانیت برسد و نمونه ای از «بهشت گم شده اش» را در همین کره خاکی بیابد. آن روز بشر، گل پوش ترین بهار را تجربه خواهد کرد و پرشکوفه ترین فصل تاریخ را.
نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد | عالَم پیر دگر باره جوان خواهد شد |
«از دست غیبت تو شکایت نمی کنم»
ماییم و چشم به راه وعده مصطفی صلی الله علیه و آله که فرمود: «اگر تنها یک روز، از آن دنیا باشد، مهدی(عج) خواهد آمد تا بساط ستم را برچیند و پرچم عدالت را برافروزد».
آه، پسر فاطمه! چقدر دل های شیعیان لرزید، آن گاه که به آخرین سفیرت نگاشتی: «ای علی بن محمد سمری! تا شش روز دیگر از دنیا خواهی رفت، امور خویش فراهم آور و به هیچ کس برای جانشینی وصیت مکن؛ به تحقیق، غیبت کبرا واقع شد و ظهوری نخواهد بود تا آن گاه که خدای متعال فرمان دهد.» با این همه:
«از دست غیبت تو شکایت نمی کنم | تا نیست غیبتی ندهد لذتی حضور» |
کاش روزی که می آیی، میزبانی شایسته برای تو باشیم و بتوانیم فرشی از قلب های روشن، پیش پای تو بگسترانیم و چلچراغی از دلدادگی و جان افشانی، به احترام قدوم تو، بر فراز خانه هامان بیاویزیم و هم نوا با حافظ چنین بگویم:
«رواق منظر چشم من آشیانه توست | کرم نما و فرود آ که خانه خانه توست |
دلت به وصل گل ای بلبل صبا خوش باد | که در چمن همه گلبانگ عاشقانه توست» |
سیدمحمود طاهری
منبع
اللهم عجل لولیك الفرج