“ما که تعلق خاطري به اين درسها نداريم”، “ما که ميرويم دانشگاه”، “ما که هنر برايمان مهمتر شده” “بايد برويم سر کار”. اينها جملات صحيح و غلطي هستند که اين در اين چند روز به شکل عجيب و غريبي، فراوان ميشنوم. مشکلم اينجاست که دوستان اينها را به عنوان استدلال براي جدايي ناگزير طلاب از درسهاي حوزه مطرح کردند و مدعي شدند که بسياري از طلاب از حوزه جدا ميشوند.
براي شفاف شدن موضوع و اعلام نظرم لازم ميدانم چند نکته را به اين دوستان يادآوري کنم:
?_ تعلق خاطر: لطفاً همه را با يک چوب نرانيد . به عنوان يک حوزوي که به درسهاي حوزه علاقه مند است اعلام ميکنم شما هم? حوزه را تشکيل نميدهيد. تعداد زيادي از طلاب هنوز به اين فقهي که دليلي بر پويايي اش نداريم علاقه مندند. اين را اضافه کنيد به طلابي که بعد از اتمام مقدمات وارد موسسات تخصصي حوزه ميشوند. به نظرم اين دو گروه در مجموع اکثريت محصلين را تشکيل ميدهند. گذشته از اين عد? زيادي از طلاب هم به تبليغ روي مياورند که اين نشان ميدهد از طلبگي جدا نشده اند.
?_ دانشگاه: به دانشگاه رفتن دليل بر جدا شدن از حوزه نيست. يعني همانطور که بسياري از حوزويان با به دانشگاه رفتن کلاً دروس حوزه را کنار ميگذارند، بسياري هم کنار نميگذارند. در واقع منافاتي وجود ندارد. هرچند چون فعلاً طلبگي يک مفهوم ظاهري و عرفي است و تعريفي جامع و مانع برايش وجود ندارد، بسياري از حوزويان دانشگاهي طلبه شناخته نميشوند.
?_ هنر: اين مساله نياز به تقسيم دارد. به نظرم طلابي که در وادي هنر پرسه ميزنند به چند دسته تقسيم ميشوند. ?_ کساني که هنر برايشان تفريح يا فعاليتي جنبي ست. ?_ کساني که در هنر جدي اند و به ديد? تبليغ به مساله نگاه ميکنند. ?_ کساني که فقط جدي اند. با دست? اول کاري ندارم؛ چون اگر اهيتي داشته باشند به خاطر هنرشان نيست. گروه دوم هم، همناطور که مشخص است به هنر به ديد? منبر نگاه ميکنند.
اينها هنري اند چون حوزوي اند. احتمال جداييشان از حوزه همان قدر است که در بقي? طلاب هست. ميماند آنها که جدي اند و نگاه تبليغي به هنر ندارند. در ابتدا بايد عرض کنم که بسياري از اين دوستان معتقدند: «تبليغ هر تفکري با هنر به منزل? بريدن گوشت با چاقوي پلاستيکي است. هم چاقو از بين ميرود هم گوشت.» اکثرآً معتقدند آن چه در اثر هنري حرف ميزند، جهان بيني هنرمند است و اگر قرار باشد در مورد چيزي که در گوشت و پوستش رسوخ نکرده حرف بزند، اثري خلق ميکند که يا بي اثر است يا زود گذر يا هر دو. از اين تفصيلات که بگذريم بسياري از اين دوستان براي حفظ ماهيت معنوي خود و آثارشان حس ميکنند بايد در حوزه بمانند. اکثراً هم ميمانند. هرچند به همان دليلي که در بند قبل عرض کردم، با بلند شدن تار مويي ايشان را خارج از زي طلبگي ميدانيم.
?_کار: همه زن وبچه دارند؛ حوزوي و دانشگاهي هم ندارد. دانشگاهياني که ادم? تحصيل ميدهند چکار ميکنند؟ به اضاف? اين که طلبه ها کمک هزين? تحصيلي (شهريه) هم ميگيرند که آنها نميگيرند. بسياري از طلبه ها (چون مطمئن نيستم نميگويم اکثر) هم درس ميخوانند هم کار ميکنند.
نويسنده: محمدعلي سلطان مرادي
منبع