سلام
....سخنش تمام شد، با همه? رزمندگان خداحافظي و ديده بوسي کرد، به همه? سنگرها سرکشي نمود و در خط مقدم، در نزديک ترين نقطه به دشمن، پشت خاکريزي ايستاد و به رزمندگان تأکيد کرد که از اين نقطه که او هست، ديگر کسي جلوتر نرود، چون دشمن به خوبي با چشم غيرمسلح ديده مي شد و مطمئناً دشمن هم آنها را ديده بود . آتش خمپاره که از اولين ساعات بامداد شروع شده بود و علاوه بر رستمي قرباني هاي ديگري نيز گرفته بود، باريدن گرفت و دکتر چمران دستور داد رزمندگان به سرعت از کنارش متفرق شوند واز هم فاصله بگيرند. يارانش از او فاصله گرفتند و هر يک در گودالي مات و مبهوت در انتظار حادثه اي جانکاه بودند که خمپاره ها در اطراف او به زمين خورد و با اصابت يکي از خمپاره هاي صداميان، يکي از نمونه هاي کامل انساني که مايه? مباهات خداوند است، يکي از شاگردان متواضع علي(ع) و حسين(ع)، يکي از عارفان سالک راه حق و حقيقت و يکي از ارزشمندترين انسان هاي علي گونه و يکي از ياران باوفاي امام خميني(ره) از ديار ما رخت بربست و به ملکوت اعلي پيوست .
ترکش خمپاره? دشمن به پشت سر دکتر چمران اصابت کرد و ترکش هاي ديگر صورت و سينه? دو يارش را که در کنارش ايستاده بودند، شکافت و فرياد و شيون رزمندگان و دوستان و برادران باوفايش به آسمان برخاست. او را به سرعت به آمبولانس رساندند. خون از سرش جاري بود و چهره? ملکوتي و متبسم و در عين حال متين و محکم و موقر آغشته به خاک و خونش، با آنکه عميقاً سخن ها داشت، ولي ظاهراً ديگر با کسي سخن نگفت و به کسي نگان نکرد. شايد در آن اوقات، همانطوري که خود آرزو کرده بود، حسين(ع) بر بالينش بود و او از عشق ديدار حسين(ع) و رستن از اين دنياي پر از درد و پيوستن به روح، به زيبايي، به ملکوت اعلي و به ديار مصفاي شهيدان، فرصت نگاهي و سخني با ما خاکيان را نداشت .
. س الروز شهادت شير بيشه جبهه هاي حق عليه باطل وعارف خداجو شهيد مصطفي چمران گرامي باد