• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن حوزه علميه > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
حوزه علميه (بازدید: 668)
دوشنبه 23/3/1390 - 21:9 -0 تشکر 331128
به نام خدا با سلام ميلاد جو

  به نام خدا با سلام ميلاد جوان ترين امام جواد الائمه به شما جوونهاي خوب ودوست داشتني انجمن مبارک راستش ديدم همه جا بحث جن وجن گيري هست اينوري ها - اون وري ها.... فضاي حقيقي-فضاي مجازي - اما کار طلبگي نشده لذا بر آن شدم اين مطالب که از دوستان طلبه هست براتون بگذارم فقط +18 درسته نه غلطه بهتره بگم اونايي که ناراحتي قلبي دارند وارد نشند پس بسم الله مطالب را براي اينکه با ما باشيد يواش يواش مي گذارم   

   

مدیر انجمن حوزه علمیه 

تماس بامن:

forum:www.mahdiyavar.mihanbb.com

e-mail:ya_lasaratelhosain@yahoo.com


 

دوشنبه 23/3/1390 - 21:9 - 0 تشکر 331130

قسمت اول فن جن گيري دوستان اين قسمت را دنبال کنيد جذاب است سالي يک بار تعريف مي کنم امروز هم بخت با خواننده يار بوده پس منتظرتون نمي گذارم از قديم به جن گرفتن علاقه داشتم. هر جا رمالي، کتابي يا جن گيري بود مي رفتم و با او در اين رابطه سخن مي گفتم. برخي اساتيد به شدت با من مخالف بودند از شما چه پنهان من هم با آنها مخالف بودم. افرادي که گذر خان را در قم مي شناسند مي دانند که گاهي آن جا کتاب فروش و عتقيق فروش هم پيدا مي شود. روزي براي به دست آوردن کتاب درباره احضار جن و روح به آن جا رفتم. يه حس عجيبي بهم مي گفت امروز خبرهايي است و همين حس مثل شمعي در تاريکي هاي نااميدي از جستجو سو سو مي کرد و قدم هايم را در اين راه مستحکم تر. تو کوچه هاي قديمي گذرخان آن قدر گشته بودم که خسته شده بودم. براي به در کردن خستگي روي سکويي که دم درب خانه اي بسيار قديمي بود نشستم . آهسته آهسته پلک هاي چشمانم سنگيني مي کرد شب قبل هم زياد نتونسته بودم بخوابم تا دير وقت تو اينترنت در باره احضار اموات جستجو مي کردم. هر کسي من را مي ديد تعجب مي کرد نمي دانستم تو دلشون چه مي گذشت. زاغ سياه خستگي قدرت تحليل و تفسير نگاه هاي مشکوک آنها را از من ربوده بود. شايد تعجب مي کردند من در خانه اي مخروبه نشسته بودم. چاره اي نبود هر چه التماس پاهايم را کردم گوش به حرفم نمي دادند و همان جا ميخکوب شده بودند. بالاخره چرت قدرت گرفت و خواب بر سرتاسر مملکت وجودم چترش را پهن کرد و من بي حس و بي هوش کنار آن خانه قديمي به خوابي عميق فرو رفتم. شايد 4-5 ساعت خواب بودم هوا تاريک تاريک شده بود که........ ادامه دارد..........

   

مدیر انجمن حوزه علمیه 

تماس بامن:

forum:www.mahdiyavar.mihanbb.com

e-mail:ya_lasaratelhosain@yahoo.com


 

دوشنبه 23/3/1390 - 21:46 - 0 تشکر 331139

با سلام من هم ميلاد امام جواد رو تبريک ميگم. و ممنون بابت بحث بسيار خوبتون - راستش بعد از در باره ي مرگ دونستنم، اين هم از اون موضوعاتي هست که به شدت علاقه دارم. دنبال ميکنم. البته در ميان کلام شما من هم يه خاطره اي بگم: يکي از دوستان فوق العاده مذهبي من که در دوران دانشگاه باهاش آشنا شدم و تقريبا با هم صميمي شده بوديم و اتفاقا هم بچه ي قم هست و از همشهريان شما بزرگوار هست. خلاصه بگذريم. بنده ي خدا يه بار جن و وجود جن رو ( استغفرالله ) به شوخي و خنده گرفت. بعد از ظهر همون روز وقتي که توي خونه نيمه خواب و بيدار بوده گويا يه چيزي مثه جن و اينطور چيزا بهش روي مياره. از اون روز به بعد با تعريف اون براي ما و بقيه متوجه شدم که شوخيش زياد شوخيه جالبي نبوده که سراغش اومدن. موفق باشيد.

هرگز اين چهار چيز را در زندگيت نشكن

.......................اعتماد ، قول ، رابطه و قلب ؛

.....................................يرا اينها وقتي مي شكنند صدا ندارند ، اما درد بسياري دارند ...

...چارلز ديكنز ...
سه شنبه 24/3/1390 - 14:5 - 0 تشکر 331370

سلام واي چي هيجاني زود تر بقيش رو هم تعريف کنين لطفا...

 

غرق نعمتیم ؛ حالیمون نیست ...

الهی رضا برضائک!

 
چهارشنبه 25/3/1390 - 7:50 - 0 تشکر 331637

قسمت دوم فن جن گيري شايد 4-5 ساعت خواب بودم هوا تاريک تاريک شده بود که دستي برشانه هايم احساس کردم. آقا آقا خوابي يا هنوز حرفش تمام نشده بود که از جا پريدم او با دستش اشاره کرد که نترسم. قيافه اش برايم هم آشنا بود و هم غريب. نمي دانم کجا ديده بودمش در بيداري يا خواب. بعد گفت اين جا چه مي کني؟ اين وقت شب؟ نمي دونم چرا، چرا بي اختيار به او اعتماد کردم و داستانم را برايش بيان کردم. براي اولين بار مي ديدم که سخنانم درباره مسائل متافيزيک براي کسي عجيب نيست. حس خوبي به او پيدا کردم او از خرجين دوچرخه اش کمي ميوه بيرون آورد و آنها به دست من داد و بعد دوچرخه اش را کنار ديوار کاه گلي گذاشت و درب خانه قديمي را باز کرد و بعد به من گفت بسم الله. وارد خانه شدم کليد برق توي راهرو را با اشاره او روشن کردم. او پشت سرم وارد خانه شد. دوچرخه اش را قفل کرد و به طرف دست شويي حرکت کرد و به من گفت ميوه ها را سر حوض بشويم تا برگردد. مشغول شستن ميوه که شدم يک دفعه به خودم آمدم خدايا من اين وقت شب اين جا با اين مرد غريبه چه مي کنم. بي اختيار تو دلم خالي شد. با عجله به سمت پنجره اتاق که پرده هايش پس بود رفتم و مشغول ديدن داخل اتاق شدم کمي کتاب وسط اتاق بود. گوشه ديگر يک سماور برنجي قديمي و يک سيني مسي و يک کاسه بزرگ چيني بود. از بين همه اشياء توجه ام به کتاب هاي وسط اتاق جلب شد فن جن گيري يکي از اين کتاب ها بود که به راحتي خوانده مي شد . با زحمت داشتم روي کتاب بعدي را مي خواندم که دستي به شانه هايم خورد آمدم برگردم اجازه نداد دو شانه من را محکم در دست گرفته بود گفت: مي دونم تشنه ديدن کتاب ها هستي اما نگفتي من ممکن است ناموسم داخل اتاق باشه بعد بدون اين که کلام قبلي اش کامل شود گفت: آن کتابي که جلدش قهوهاي سوخته است کتاب ...بالافاصله گفتم کتاب فن جن گيري است او گفت به به همه چيز را مي داني گفتم نه من ....هنوز حرفم تمام نشده بود که ذکر گفتنش را قطع کرد و گفت: خوب معطلت نکنم بريم داخل اتاق. از پله هاي قديمي که بالا مي رفتم زنگ گوشي من از توي جيب آن مرد به صدا در آمد سريع دستم را به سمت جيبم فرو بردم گوشي من نبود. مرد در حالي که لبخند مي زد گفت: .................

   

مدیر انجمن حوزه علمیه 

تماس بامن:

forum:www.mahdiyavar.mihanbb.com

e-mail:ya_lasaratelhosain@yahoo.com


 

دوشنبه 30/3/1390 - 10:34 - 0 تشکر 333831

قسمت سوم(پاياني) فن جن گيري3 به او گفت گوشي من دست تو چه مي کند؟ گفت حالا کجاش را ديديد خنده او حس بدي در من ايجاد کرده بود قدم هايم سست شده بودند و تپش قلبم زياد شده بود و صداي توپ توپ و تاپ تاپ قلبم را به وضوح مي شنيدم. گر گرفته بودم. مي خواستم از همان راه که آمده بودم برگردم. از اين که من ، جوان، اين قدر خام بودم و به اين غريبه اعتماد کرده بودم حال خوشي نداشتم. وقتي به خودم آمدم متوجه شدم که آن مرد به من زل زده است گفت چيزي شده گفتم نه. گفت بيا برويم داخل. امروز ميخوام از فن جن گيري برات حرف هايي بزنم ...با خود گفتم نکنه حرف دوستم درست باشه او مي گفت افرادي که تمايل دارند با جن مرتبط شوند گاهي مورد استقبال خود جني ها قرار مي گيرد. سخنان دوستم مثل واگن هاي قطار يکي يکي از روي ريل هاي ذهنم عبور مي کردند. يادم افتاد به زماني که مي گفت يه بار تو خوابگاه کتاب يکي از بچه درباره جن را برخلاف توصيه هايي که هم اتاقي کرده بود که به کتابش دست نزنم و گرنه ممکن است دچار مشکل شوم مي خواندم شب هنگام پرده هاي اتاق کشيده شده و اجنه به اتاقم آمده بودند....غرق عرق شده بودم مرد به من گفتم مي ترسي؟ با وحشت گفتم: ن ن نه مرد با خنده مشکوک گفت پيداست. دنبال جن احضار کردني؟ ها جن احضار کردن ياد بدهم که هنوز حرفش تمام نشده بود که بي اختياري از جا بلند شدم. خنده مرد تو گوشم مي پيچيد دم اتاق که رسيدم برق رفت. مرد گفت فکر کردي مي توني از دستم فرار کني قلبم داشت مي ايستاد. مرد گفت يه سئوال از تو مي پرسم اگه جواب دادي اجازه مي دهم.. با عجله گفتم بپرس گفت تو از سرکار گذاشتن بر و بچه هاي دوست داشتني انجمن تخصصي تبيان خوشت مياد گفتم به خدا نه اما خب تو تاپيک لطائف طلبگي زدم اما ديدم استقبال نشد مجبور شدم با توجه به بحث روز اين مطلب(جن گيري) شوخي با آنها بکنم!!!در ثاني من دارم حس نويسندگي خودم را تقويت مي کنم و قوه خيالم را براي داستان نويسي پرورش مي دهم مرد خنده کنان گفت: چه جالب؟ نگفته بودي گفتم حالا که گفتم گفت شوخي با بچه هاي انجمن تبيان بد نيست ولي زياد طولش نده چون حالشونو مي کني تو قوطي کبريت ----------- دوستان مرا ببخشيد راستي به نظرتون مي تونم داستان يا رمان نويس بشم يانه از مطالب دوست طلبه امون استاد حامي  پايان 

   

مدیر انجمن حوزه علمیه 

تماس بامن:

forum:www.mahdiyavar.mihanbb.com

e-mail:ya_lasaratelhosain@yahoo.com


 

چهارشنبه 1/4/1390 - 13:0 - 0 تشکر 334884

سلام ولايت عزيز..ولادتت مبارك..به انجمن صندلي داغ مراجه كن

                          این نیز بگذرد.....
برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.