• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن معارف > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
معارف (بازدید: 1285)
يکشنبه 22/3/1390 - 21:22 -0 تشکر 330675
سلام خدمت همه شما تبياني هاي گل مي دونيد که چن

سلام خدمت همه شما تبياني هاي گل مي دونيد که چند روز ديگه مراسم اعتکاف در پيشه  مي خوام اگه جرياني از کساني که در اين مراسم از خواب غفلت بيدار شده اند ومسير زندگيشون بهتر شده تعريف کنيد (((چون اين کار هم باعث رغبت به اين عمل مقدس ميشه و هم يک زنگ بيدار باش براي ماست))) پس بسم الله

قال الله عزّوجلّ:
تندي نكن با كسي كه تو را بر او مسلط كردند تا با تو تندي نكنم.(كافي2/303)

 

 اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فی فرج مولانا صاحب الزمان

 

..............................................................

وبلاگ من:شهر ما(کلیک کن حالش رو ببر)

يکشنبه 22/3/1390 - 21:54 - 0 تشکر 330683

بازم سلام اولين داستان رو خودم ميگم من در جريان کامل اين واقعه بودم يکي از آشناها ،پسري نبود که ذاتش خراب باشه،اما خيلي به اطرافيانش آزار مي رسوند (بيشتر خانواده اش مورد هجومش بودند)معذرت مي خوام ولي حتي فيلم هاي مستهجن رو هم مي ديد (وبه قول خودش اگه متنبه نمي شد شايد کارش به جا هاي باريک هم کشيده مي شد)با مادرش خيلي بد رفتاري ميکرد،وخلاصه اينکه خيلي وضعش بد بود،اما در عين حال هميشه شايد نماز مي خوند،وروزه مي گرفت،ولي يک روز از تلويزيون يک خانم مانتويي(به خانم هاي مانتويي بر نخوره،)رو مي بينه که موقع تموم شدن مراسم اعتکاف که بيرون ميآد،آنقدر گريه مي کنه(خانمه رو مي گم)که انگار يکي از عزيزانش رو از دست داده،وحتي شدت گريه اش طوري بوده ،که همراهانش زير بغلهاش رو گرفته بودند که تعادلش رو از دست نده،وقتي اين صحنه رو مي بينه که يه کسي که شايد قيافه اش به آدمهاي مذهبي زياد نمي خوره ولي اينطور متنبه شده،يه کم بيدار ميشه،(اتفاقا من اون سال اون زن رو در تلويزون ديدم،واقعا به حالش بايد غبطه مي خورديم) خلاصه اينکه شايد جرقه بيداري از همين قضيه براش زده شد، بعد از اون جريان سال بعد ميره واسم براي اعتکاف مي نويسه،اين قسمت رو از قول خودش ميگم:تو اون سال تو مراسم اعتکاف واقعا حال خوشي داشتم ،از گريه کردن ومناجات با خداي مهربونم لذت مي بردم،براي همين کتاب دعا دستم مي گرفتم وگريه مي کردم،تا اون موقع اصلا نمي دونستم که وفات حضرت زينب هم وجود داره ومردم عزاداري مي کنند،تو روز عزاي حضرت زينب خيلي گريه کردم،روز ولادت آقا اميرالمومنين هم خيلي خواستم که کمکم کنند،تو اون دعاي آخر مراسم(روز سوم)(من اسمش يادم رفته)خيلي گريه کردم،بعد از مراسم اعتکاف ،نه اينکه مثل کسايي باشم که تارک دنيا مي شند،اما گريه مي کردم که چه نعمتي(اعتکاف) از دستم رفت،از دنيا خوشم نميومد،خيلي دلم مي خواست با خدا مناجات کنم،آخ که چه قدر زيبا بود زندگي تو اون چند روزه يادمه مدت ده شب خدا بهم يک حالي داد که يه ساعات به خصوصي از شب بيرون ميومدم وبا خدا مناجات ميکردم وگريه مي کردم،روز هاي آن شب هاي وقتي مي خواستم گناهي بکنم،ياد مناجات شبانه ميفتادم وميگفتم ،خجالت نميکشي؟شب چطور مي خواي بگي خداي عزيزم!خداي مهربونم؟وباهاش حرف بزني،درحالي که روزش گناهش رو کرده باشي

قال الله عزّوجلّ:
تندي نكن با كسي كه تو را بر او مسلط كردند تا با تو تندي نكنم.(كافي2/303)

 

 اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فی فرج مولانا صاحب الزمان

 

..............................................................

وبلاگ من:شهر ما(کلیک کن حالش رو ببر)

يکشنبه 22/3/1390 - 21:54 - 0 تشکر 330684

انصافا هم بعد از اون اين شخص کم کم آنقدر خوب شد که شايد همه با احترام باهاش برخورد مي کنند، مادرش آنقدر ازش راضي بود که برادراش حسودي مي کردند،وهمچنين پدرش خلاصه اينکه از اين رو به آن رو شد در ضمن اين پسر يه جوون مثل ماهاست مادرش مي گفت يک بار آنقدر اذيتم کرد که گفتم خدايا يامن را بکش يااين پسر را هدايت کن وبعد از اون کم کم خوب شد خب ديگه به هر دعاي مادر هم وزنه اي براي خودش منتظر داستانهاي شما هم هستم از دوستان تبياني ام ملتمسانه مي خوام من سيد روسياه رو ،اگه به مراسم اعتکاف کردند ،دعاي خير بکنند چه خواهران خوبم وچه برادران عزيزم آقا صدرا راستي با ما به از اين باش،بابا بخشش از بزرگتر هاست

قال الله عزّوجلّ:
تندي نكن با كسي كه تو را بر او مسلط كردند تا با تو تندي نكنم.(كافي2/303)

 

 اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فی فرج مولانا صاحب الزمان

 

..............................................................

وبلاگ من:شهر ما(کلیک کن حالش رو ببر)

يکشنبه 22/3/1390 - 23:15 - 0 تشکر 330720

بسم الله سلام به به آقا سيد خودمون رسيدنتون بخير خوش اومديد صفا آورديد خوشحال شدم بازم تو انجمن خودتون مي بينمتون

يکشنبه 22/3/1390 - 23:31 - 0 تشکر 330730

rasoolalah گفته است :
[quote=rasoolalah;354883;329653] ،تو اون دعاي آخر مراسم(روز سوم)(من اسمش يادم رفته)خيلي گريه کردم،
سلام مراسم ام داود

وَأُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ

 
دوشنبه 23/3/1390 - 11:25 - 0 تشکر 330853

سلام به آقا صدراي خودمون فقط براي اينکه عرض ا دبي کرده باشم اين پيام رو نوشتم،وپرنه دوست دارم اينجا بيشترداستان نقل بشه اميدوارم ما رو بخشيده باشيد

قال الله عزّوجلّ:
تندي نكن با كسي كه تو را بر او مسلط كردند تا با تو تندي نكنم.(كافي2/303)

 

 اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فی فرج مولانا صاحب الزمان

 

..............................................................

وبلاگ من:شهر ما(کلیک کن حالش رو ببر)

چهارشنبه 25/3/1390 - 11:16 - 0 تشکر 340365

نقش پدر: بنظر مي رسد با توجه به مسئوليت بيشتر پدر در مديريت وسرپرستي خانواده نقش او و نيز و وظيفه او در قبال خانواده وتربيت فرزندان با اهميت تر باشد. از اينرو در سيره تربيتي امام علي (ع) مسئوليت و وظيفه سنگين پدر بيشتر مورد توجه واقع گرديده است و بطور غير مستقيم راهکارهايي اراده شده که پدر خانواده بابکارگيري درست آنها مي تواند زمينه گرمي خانواده ومحيط امن تربيت رابيشترمهيانمايدودر اينجامابه برخي از آنها اشاره مي کنيم: همکاري پدر با مادر در کارهاي خانه: گر چه مسئوليت عمده پدر سياستگذاري و اداره امور بيروني خانواده است اما در عين حال همکاري او در امور خانه و کارهاي درون منزل بسيار در ايجاد جو صفا و صميميت و نيز نيرو بخشي به همسر جهت مراقبت بيشتر از فرزندان موثر است. از اينرو علي (ع) بااينکه مسئوليتهاي بزرگ اجتماعي داشته و در مقطعي از عمرشريفشان در ظاهر نيز بر جامعه مسلمين حکومت نموده اند در عين حال از امور منزل و همکاري باهمسر با وفايش زهراء (س) غافل نبوده اند،آن حضرت مي فرمايد: «رسول خد (ص) وارد منزل ما شد درحاليکه فاطمه (س) درکنار ديگ نشسته و من در حال پاک کردن عدس بودم رسول خدا (ص) فرمود: اي اباالحسن... کسي که در خدمت عيال خود باشد و خدمت به عيال را ننگ نداند خداوند نام او را درديوان شهداثبت مي نمايد...» همچنين هشام بن سالم از امام صادق (ع) نقل مي کند: «کان اميرالمومنين (ع) يحطلب و سيتقي و يکنس و کانت فاطمه (س) تطحن و تعجن و تخيز» علي (ع) هيزم جمع آوري مي نمود و آب فراهم مي نمود و خانه را جاروب مي کرد و حضرت زهراء (س) آرد مي کرد و خمير مي نمود و نان مي پخت » نکته قابل توجه در اين روايت تعبيربه «کان » است که در کلام عرب دلالت براستمرار و مداومت دارد و از آن معلوم مي شود که همکاري علي (ع) درامور منزل بصورت مقطعي و موردي نبود بلکه پيوسته اين کارها راخودشان انجام مي دادند.

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.