بنگر رحماءُ بينهم را تکرار تب غدير خم را
امروز علي غريب و تنهاست آماج هجوم اهرمن هاست
او کيست ؟ گلي ز باغ زهرا پرورده درد و داغ زهرا
او نور دل بسيجيان است چون مادر خويش مهربان است
مستم ز تبسم نمازش لبخند چو غنچه، دل نوازش
چشمانش بوي عشق دارد مستي ز سبوي عشق دارد
چون فاطمه پشتوانه اوست تا هستم و هست دارمش دوست