بعدتر هم كه مسلمان شدیم و با جان و دل گوش به قرآن سپردیم، سوگند خداوند به قلم، ما را بیش از هر چیز به تقدس آن واقف كرد، حالا هم كه 14 تیر را فرصتی دانستهایم برای بزرگداشت قلم و اهالی قلم. بر آن شدیم تا بنشینیم پای صحبت اهالی قلم و با هم درباره این پدیده مقدس حرف بزنیم...
اختیار قلم با كس دیگریست
احمد بیگدلی هم از آن نویسندههای خوب و دوستداشتنی است كه سالهاست آرام و به دور از هرگونه حاشیه قلم به دست دارد و مینویسد و انصافا كه زیبا هم مینویسد.
اسم «روز قلم» را كه میشنود، گویی داغ دلش تازه میشود و این گفتوگو را بهانهای قرار میدهد برای گفتن درد دلهایش به مسوولان فرهنگی كشور. وی اینگونه آغاز میكند: سالهاست با قلم حشر و نشر دارم و خوب میدانم رابطه بین قلم و مغز انسان رابطهای است ناگسستنی و امكان ندارد هیچ چیز بتواند جای این رابطه را بگیرد، صفحه كیبورد، لپتاپی كه حالا جزو اصلی وسایل كار نویسندهها شده و... اصلا هیچ چیز قلم نمیشود.
این نویسنده میافزاید: قلم قدمتی دارد چند هزار ساله و بخشی مهم از آفرینش ادبیات جهان را عهدهدار است، هرچند كه به زعم مولانای بزرگوار اختیار قلم با كس دیگریست و ما كارهای نیستیم.
و بعد شروع میكند و به درد دل میگوید: حالا كه روز قلم نزدیك است، بگذارید به جای هر حرفی گلایههایم را بگویم شاید مسوولان حرفهایم را خواندند و مشكلی حل شد... كتاب «آنای باغ سیب» را نوشتم و سپردم به نشر آگه، حدود 30 ماه در انتظار گرفتن مجوز نشر ماند، سپس منتشر شد، كتاب دیگرم «آوای نهنگ» 39 ماه در انتظار مجوز بود، سپس بدون اینكه حتی كلمهای از آن حذف شود، از سوی نشر چشمه منتشر شده و برنده جایزه كتاب فصل نیز شد.
وی ادامه میدهد: حالا هم رمان «بیتردید سهشنبه بود» نزد نشر علم است و حدود 16 ماهی میشود كه مانده وزارت ارشاد در صف گرفتن مجوز. دوست دارم مسوولان به من بگویند چه اتفاقی میافتد كه كتابها اینقدر منتظر میمانند، آیا برخوردها سلیقهای است؟ كه اگر چنین است باید برخورد شود.
و بعد به شوخی میگوید: آیا كتابها گم میشوند كه خب نه! آیا ممیزان كسانی هستند كه با ادبیات داستانی آشنایی ندارند و مدام در پی یافتن رگههایی از مسائل سیاسی و اجتماعی در دل كتابها هستند؟
این نویسنده اظهار میكند: این اتفاق تنها برای من نمیافتد، بسیاری از دوستان با همین مشكل مواجه هستند. چنین مسائلی فاصله بین نویسندگان و دولت را زیاد میكند و رفته رفته دیگر با هیچ چیزی نمیتوان این فاصله را پر كرد. بهتر است مسوولان فكری به حال این ماجرا بكنند.
بیگدلی در حال حاضر 2 رمان و یك مجموعه داستان هم دارد و منتظر است «بیتردید سهشنبه بود» منتشر شود تا دیگر آثارش را به ناشر بسپرد.
تفاوت قلم به دستان با صاحبان قلم
دكتر حسن انوشه مترجم، نویسنده و سرپرست دانشنامه ادب فارسی را اغلب كتابخوانان میشناسند. با وی تماس میگیرم تا درباره روز قلم با هم صحبت كنیم. ابتدا گویی چندان تمایلی به گفتوگو ندارد، اما كمی كه میگذرد فضا تغییر میكند و چنان با مهربانی از قلم میگوید كه میشود فهمید قلم ریشه در جانش دارد.
وی در ابتدا میگوید: بیشك هیچ تعریفی درباره قلم به زیبایی و ژرفناكی كلام خداوند در قرآن نیست؛ «نون و القلم و ما یسطرون» و سوگند خوردن خداوند به قلم بیش از هر مطلبی بیانگر جایگاه والای قلم است. سوگند خداوند یعنی كه قلم برایش عزیز است و هرچه برای او عزیز در دل و جان ما جای خواهد داشت.
انوشه میافزاید: در زبان عربی میگویند قلم و در زبان فارسی كلك و خامه... اما چه فرقی دارد، هرچه كه نامیده شود در میان ایرانیان و مسلمانان جایگاهی ژرف دارد، حال ما كه هم ایرانی هستیم و هم مسلمان، ارزش قلم برایمان دوچندان است.
مترجم كتاب «ایران و تمدن ایرانی» ادامه میدهد: وقتی قلم اینقدر مقدس است، اطلاق صاحب قلم به هر كسی درست نیست. برای همین وقتی كه میخواهیم به كسی بگوییم صاحب قلم باید دقت بیشتری داشته باشیم و اصحاب قلم واقعی را از غیرواقعی تمایز بخشیم. البته گلایه دارم... در اغلب جشنوارهها به كسانی جایزه میدهند كه اهل قلم نیستند! فقط قلم به دست دارند!
وی اظهار میكند: نمیتوانم نگویم دلم میسوزد از اینكه اینقدر به حرمت قلم واقفیم و آن وقت كتاب و قلم در جامعه ما جایگاهی ندارد! یك نویسنده درجه پنج پرتغالی كه همه ما خوب میشناسیمش میگفت سالانه 29 میلیون دلار درآمد دارد، یعنی از طریق همین نوشتن در رفاه كامل زندگی میكند آن وقت ما! هیچ نگویم بهتر است. انوشه با آرامش و طمأنینه بسیار از قلم سخن میگوید، گویی كه از چیزی حرف میزند كه بسیار برایش عزیز است. بعد از مكثی كوتاه ادامه میدهد: قلم باید آزاد باشد، قلم بدون آزادی زیبا نخواهد بود، اما... گاهی اهالی قلم راه گم میكنند و آنچه نباید را پیش میآورند. البته ما تجربه آزادی قلم نداریم و همیشه افراط را آزادی تلقی میكنیم. شاید یكی از دلایل مهار قلم، ولنگاری است كه برخی تجربهها مانند وقایع شهریور 1320 آن را دامن زده است. بودند كسانی كه با همین قلم صابون میانداختند زیر پای دیگران (كه استاد نامشان را هم میبرد و ما نمینویسیم)
و در كلام آخر... شادی در صدایش موج میزند و میگوید: خوشحالم و فكر میكنم بالاخره مسیر درست را یافتهایم و داریم به جایی میرسیم كه از قلم درست استفاده كنیم. داریم یاد میگیریم آزادی با تعرض فرق دارد، قلم زدن با دشنام و تهمت نوشتن فرق دارد و امید دارم كه قلم بزودی در خدمت حقیقت واقع شود.
من مهندس پتروشیمی هستم اما...
سمیرا اصلانپور هم نویسندهای است كه آثار خوبی در كارنامه خود دارد و همچنین از اعضای انجمن قلم است.
وی میگوید: آن طور كه به خاطر دارم، اولین بار انجمن قلم ایران برگزاری «روز قلم» را به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی پیشنهاد كرد تا به عنوان روز جهانی قلم، فضایی را برای ارتباط بین نویسندگان ایران و جهان فراهم كند و ما را از انزوایی كه هنوز هم به آن دچاریم، نجات دهد. وزارت ارشاد هم این پیشنهاد را پذیرفت و «روز قلم» شكل گرفت.
وی میافزاید: در حال حاضر هم كه شده یك مراسم صوری و كار مهمی انجام نمیشود، جایزه قلم زرین كه در حال حاضر از سوی انجمن قلم به نویسندگان اهدا میشود، قرار بود جایزهای جهانی باشد كه باعث ارتقای ادبیات ایران شود. البته چه توقعی میتوان داشت وقتی مردم كشور خودمان با ادبیات مانوس نیستند و حتی میتوان گفت ارتباطی با آن ندارند، متوقع ارتباط ادبیان ایران با جهان بود.
اصلانپور ادامه میدهد: تیراژ پایین كتاب هم معضلی است... نویسندگان یكی از كشورهای همسایه كه جمعیتی بیش از 8 میلیون نفر ندارد، میگفت كه متوسط تیراژ كتابهایشان 3 هزار جلد است. آن وقت ما با این جمعیت تیراژ كتابهایمان به 2 هزار جلد برسد باید خدا را شكر كنیم.
این نویسنده كه گویی از شرایط موجود بسیار ناراحت است، اظهار میكند: هیچ كس به فكر ادبیات نیست، مگر انجمن قلم چقدر میتواند به تنهایی در این عرصه كار كند؟ این همه رایزنی فرهنگی و سفارتخانه تا به حال چقدر در معرفی آثار نویسندگان كشور در جهان نقش داشتهاند؟ سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی یا وزارت ازشاد با این همه عرض و طول چه كردهاند؟ هیچ.... و به جایی رسیدهایم كه در عرصه ادبیات جهان هیچ حرفی برای گفتن نداریم.
وی در پایان با ناراحتی میگوید: من مهندس پتروشیمی هستم، به خاطر اعتقاداتم و علاقهای كه به ادبیات داشتم، زندگی حرفهایام را گذاشتم پای ادبیات، اما باور كنید در شرایط فعلی، احساس افسردگی میكنم. زندگی حرفهایتان را نگذارید پای ادبیات، بگذارید تنها یكی از علاقهمندیهایتان باشد.
آسیبپذیری اهل قلم
سعید بیابانكی، شاعر و طنزپرداز هم میگوید: قلم، حاصل تراوشات اندیشه بشری را بر صفحه كاغذ میآورد و جوهر جان نویسنده است، فرقی ندارد با یك نوشته ادبی مواجه باشیم یا غیر ادبی، یك نوشته ابتدایی یا بسیار قوی... در هر حالت نویسنده شیره جان خود را مینویسد و باید به او احترام گذاشت.
وی با همان نگاه طنازانهاش اظهار میكند: از برگزاری روز قلم جز مراسم شام هیچ به خاطر ندارم... آن هم تعدادی امسال دعوت میشوند و سال بعد حذف میشوند تا عده دیگری بروند مهمانی قلم!
وی تاكید میكند: در كشور ما نمیتوان از راه قلم ارتزاق كرد، به همین علت اهالی قلم شدهاند یكی از آسیبپذیرترین اقشار جامعه، قلم بندرت میفروشد... البته این موضوع را به گردن كسی نمیاندازم چراكه معتقدم ریشه اصلی این موضوع در ذات قلم است.
شاعر مجموعه «سنگچین» در پایان سخنانش خطاب به مسوولان میگوید: كاری به كار قلم نداشته باشید. بگذارید راه خودش را برود، هر اثری كه ارزشمند باشد، ماندگار میشود و آنچه هم كه بیارزش است، با نصب بزرگترین بیلبوردهای شهری هم در دل مردم جایی نخواهد یافت.
باور كنید دلم میخواست گزارشی بنویسم پر از شور و هیجان و شادی از روزی كه آن را روز قلم مینامیم... اما چه میشود كرد! وقتی اهالی قلم دلشان شاد نیست، گزارش من هم رنگ دیگری خواهد گرفت... در آخر هم با اسدالله امرایی تماس میگیرم كه مترجمی است صمیمی و همیشه با مهربانی و حوصله فراوان با اهالی رسانه برخورد میكند. میخواهم سوالی كنم از نوعی دیگر و شاید پاسخ شیرینی بشنوم كه از تلخی این گزارش بكاهد.
از وی میپرسم دلتان میخواهد برنامههای روز قلم چگونه و به چه شكل برگزار شود؟ كه میگوید: به نظر من بهتر است روز قلم به همه كسانی كه با اهل قلم سرناسازگاری دارند، یك قلم بدهند، اعم از خودكار، خودنویس، مداد، رواننویس، لپتاپ و نوت بوك و از آنها بخواهند كه دلایل خود را در مخالفت با اهل قلم و اندیشه بنویسند. به همه كسانی كه كمتر از 20 غلط املایی و انشایی داشته باشند، جایزه بدهند !
منبع: جامجم