قرآن در قرآن
مظهریت انسان در همه اسمای جمالیه و جلالیه الهی
بهره مندی از هدایت تکوینی براثر اطاعت
حق محوری همه اطوار وجودی قرآن
وزانت و آسانی قرآن
ضرورت لحاظ مجموع آیات
تفاوت توان افراد در حمل معارف
تازه و قابل عرضه بودن دائمی محتوای قرآن
تهذیب نفس، بهترین راه فهم قرآن
قرآن، معیار ورود به بهشت و دوزخ
قرآن ممثل بودن اهل بیت(علیهم السلام)
مظهریت انسان در همه اسمای جمالیه و جلالیه الهی
پروردگاری كه سراسر جهان امكان را آفرید، نشانهٴ جمال خویش را در پهنهٴ آفرینش
ارائه داد كه هم به خلقت فراگیر اشاره كرد: ﴿اللّه خالق كل شیءٍ﴾[1] و هم به
زیبایی گستردهٴ جهان امكان: ﴿الذی أحسن كل شیء خلقه﴾[2]؛ ولی دربارهٴ خصوص انسان
كه میتواند كون جامع شود، عنایت خاصی مبذول داشت كه در آفرینش وی، هر دو دست جمال
و جلال خود را به در آورد و او را مظهر همهٴ اسمای جمالیه و جلالیه قرار داد و با
رمز گویای ﴿خلقتُ بیدیَّ﴾[3] وی را به جمع بین تنزیه محض و تشبیه صرف دعوت نمود كه
با آفریدن موجودی اینچنین، در مقال خویش یادآور شد كه ﴿تبارك اللّه أحسنُ
الخالقین﴾.[4]
بنابراین، برای پرورش او بهترین علم و برجسته ترین مكتب لازم است؛ لذا، وی را با
آیات ﴿فبشّر عباد ٭ الذین یستمعون القول فیتبعون أحسنه أُولئك الذین هداهم اللّه و
أُولئك هم أُولوا الألباب﴾[5] به جست وجوی بهترین سخن تشویق كرد؛ سپس بهترین سخن را
كلام سخنوری دانست كه در عقیده و خلق و عمل موحد باشد: ﴿و من أحسن قولاً ممن دعا
إلی اللّه و عمل صالحاً و قال إنّنی من المسلمین﴾[6]. سخنی كه به خداوند دعوت نكند
یا سخنور آن معتقد به گفتارش نباشد و رفتار و منطقش موافق با دعوتش نباشد، شایستهٴ
پیروی نیست؛ چون از حسن فاعلی تهی است؛ گرچه صورتی از حسن فعلی دارد و سخن اگر از
جان موحد مایه نگیرد، در دل شنونده پایه پیدا نمیكند و قهراً با جمال ویژهٴ انسانی
سازگار نبوده و رخت بر میبندد.
آنگاه به بهترین سخن، یعنی قرآن كریم اشاره كرد كه ﴿اللّه نزّل أحسن الحدیث كتاباً
متشابهاً مثانی﴾[7]؛ چنانكه به برجستهترین سخنور، یعنی پیامبر اكرم(صلی الله علیه
و آله و سلم) پرداخت و او را به جهانیان معرفی كرد: ﴿أدعوا إلی اللّه علی بصیرة أنا
و من اتّبعنی﴾[8] و حضرتش را نه تنها به عنوان مسلمان راستین شناساند، بلكه به
عنوان اولین مسلمان جهان امكان معرفی كرد كه دربارهٴ هیچ دعوت كنندهای چنین تعبیر
نشده است: ﴿قل إنّ صلاتی و نسكی و محیای و مماتی للّه ربّ العالمین ٭ لا شریك له و
بذلك أُمرتُ و أنا أول المسلمین﴾[9]، ﴿و أُمرتُ لأن أكون أول المسلمین﴾.[10]
منظور از اولین همان تقدم وجودی آن حضرت در جهان آفرینش در سبقت مقام توحیدی و در
نتیجه، سبق ظهور ولایت ولی میباشد كه علیبنابیطالب(علیهالسلام) فرمود: «صدّقته
و آدم بین الروح و الجسد».[11]
بهره مندی از هدایت تکوینی براثر اطاعت
اگر بهترین سخن كه خصوصیتهای آن و خصائص گویندهٴ آن در زبان وحی الهی به خوبی تبیین
شد، پیروی شود انسان، حكیمی فرزانه میشود و از هدایت تكوینی مخصوص سهمی میبرد كه
ثمرهٴ آن پیمودن راه سلامت و رسیدن به مقصدی است كه از گزند اندوه و هراس درون و
آسیب بیرون مصون است: ﴿قد جائكم من اللّه نور و كتاب مبین ٭ یهدی به اللّه من اتبع
رضوانه سبل السلام و یخرجهم من الظلمات إلی النور بإذنه و یهدیهم إلی صراط
مستقیم﴾[12] و نیز درمان هرگونه دردهای فكری و الحادهای مادی و تردیدهای اعتقادی و
همچنین دردهای اخلاقی خواهد بود: ﴿یا أیها الناس قد جاءتكم موعظة من ربّكم و شفاء
لما فی الصدور و هدی و رحمةً للمؤمنین﴾.[13]
حق محوری همه اطوار وجودی قرآن
چون گفتار الهی بهترین سخنهاست، رهنمود آن نیز محكمترین رهبری هاست: ﴿إنّ هذا
القران یهدی للتی هی أقوم﴾[14] و از آن جهت كه وحی خداوندی، هم از لحاظ مبدأ فاعلی
حق است و هم از لحاظ مبدأ قابلی همراه با حقیقت و هم از لحاظ علل وسطیه كه پیك امین
میباشند، دور از حق نخواهد بود، لذا در تمام اطوار وجودی خود، حق محور بوده، باطل
را به حرم امن او راه نیست: ﴿بالحقّ أنزلناه و بالحقّ نزل﴾[15]، ﴿لا یأتیه الباطل
من بین یدیه و لا من خلفه﴾[16] و چون، هم حكمت نظری را در بر دارد و هم حكمت عملی
را به خوبی جامع است، به عنوان ایحاء حكمت معرفی شده است كه ﴿ذلك مما أوحی إلیك
ربّك من الحكمة﴾.[17]
چون به منظور هدایت جهانیان نازل شده، تنها به زبان گروه خاصی سخن نمیگوید؛ بلكه
با لسان مشترك همهٴ انسانها كه همان زبان فطرت است، سخن میگوید: ﴿فأقم وجهك للدین
حنیفاً فطرت اللّه التی فطر الناس علیها﴾[18] و از این جهت، معارف والا را با تمثیل
تنزّل میدهد كه همگان بهرهمند گردند: ﴿و لقد ضربنا للناس فی هذا القران من كل مثل
لعلهم یتذكرون ٭ قراناً عربیاً غیر ذی عوج لعلهم یتقون﴾.[19]
نكتهای كه در كلمهٴ غیر ذی عوج نهفته است، آن است كه قرآن كریم نه تنها اعوجاجی
ندارد، بلكه هرگز انحراف پذیر نبوده و هرگونه كجی و ناراستی از حریم او به دور است؛
همانند تعبیر «غیر ذیزرع» كه دربارهٴ سرزمین مكه وارد شده است.
چون معلم حقیقی این كتاب، خداوند رحمان است: ﴿الرحمن ٭ علّم القران﴾[20] و رحمت او
همراه با پرهیز از تباهی است و قلب گناهكار از رحمت خداوندی دور است و توان فهم
معارف قرآن را كه همان رحمت خاصه میباشدْ ندارد، در وحی الهی به هر دو نكته كه
تقوای قلبی، شرط یافتن معانی قرآن است و انحراف فكری مانع دریافت آن میباشد، اشاره
شد كه ﴿إن تتقوا اللّه یجعل لكم فرقاناً﴾[21]، ﴿و اتقوا اللّه و یعلّمكم
اللّه﴾[22]، ﴿أفلا یتدبرون القران أم علی قلوب أقفالها﴾.[23]
وزانت و آسانی قرآن
چون مطالب قرآن كریم با برهان همراه است، وزین میباشد و چون با فطرت هماهنگ است،
آسان خواهد بود؛ بنابراین، نه تهی مغز و خفیف است و نه بر فطرت، تحمیلی و دشوار؛
لذا، به هر دو نكته اشاره شد كه ﴿إنّا سنلقی علیك قولاً ثقیلاً﴾[24]، ﴿و لقد یسّرنا
القران للذكر فهل من مدّكر﴾.[25]
چون تنزّل قرآن كریم به صورت تجلی است، نه تجافی، لذا در عین حال كه نازل شد و در
دست همگان قرار دارد، اصل او در نزد متكلم و معلم آن یعنی خداوند سبحان به همان
وجود بسیط و تجرد كامل، موجود است كه آن مرحلهٴ اصلی به منزلهٴ اُم الكتاب بوده و
این مرحلهٴ فرعی به آن اصل مرتبط و متكی است و همگان را به آن مقام محجوب راه نیست؛
زیرا ﴿إنّه لقران كریم ٭ فی كتاب مكنون ٭ لا یمسّه إلاّ المطهّرون﴾.[26]
رسول گرامی، همانطوری كه در مرحلهٴ تنزل، ظرف وجود قرآن نازل است، در مقام مكنون
نیز او را ملاقات كرده و به لقاء آن نائل آمده است: ﴿إنّك لتلقّی القران من لدن
حكیم علیم﴾[27]؛ لذا، وجود مبارك آن حضرت در عالم عقل، قرآن معقول و در عالم مثال،
قرآن ممثّل و در مرحلهٴ طبیعت، قرآن ناطق است و همینطور اهلبیت آن حضرت كه نور
واحد میباشند و همهٴ آنها چون امیرالمؤمنین(علیهالسلام) به منزلهٴ جان رسول خدا
هستند.
چون وحی با میزان حق و عقل همراه است، خردمندان كه از آن میزان سهمی دارند به حقیقت
قرآن پیبرده و جاهلان، آن را اسطوره میپندارند: ﴿و یری الذین اُوتوا العلم الذی
اُنزل إلیك من ربّك هو الحقّ و یهدی إلی صراط العزیز الحمید﴾.[28]
ضرورت لحاظ مجموع آیات
چون تمام آیات قرآن كریم، هماهنگ و متحدند و هركدام به دیگری گرایش داشته و زمینهٴ
ظهور آن را فراهم مینماید، لذا متشابه و مثانی بوده و در اثر انثناء و انعطاف
مخصوصی كه بین آنها یافت میشود، هیچكدام را جدای از مجموع، نمیتوان مورد تحقیق
قرار داد: ﴿اللّه نزّل أحسن الحدیث كتاباً متشابهاً مثانی﴾.[29]
به منظور آشنایی به بلندای قرآن كریم، تمثیلی در سطح متوسط بیان شد كه اگر بر كوه
نازل شود، كوه توان حمل آن را نداشته و از هراس خداوندی كه گویندهٴ این كلام آسمانی
است، متلاشی میشود؛ ﴿لو أنزلنا هذا القران علی جبلٍ لرأیته خاشعاً متصدعاً من خشیة
اللّه و تلك الأمثال نضربها للناس لعلهم یتفكرون﴾.[30]
گرچه قرآن را مقامی است مكنون كه نه تنها كوه توان تحمل آن را ندارد، بلكه آسمانها
و زمین و تمام سلسلهٴ افراشتهٴ جبال نیز از حمل آن ناتوانند: ﴿إنّا عرضنا الأمانة
علی السموات و الأرض و الجبال فأبین أن یحملنها و أشفقن منها و حملها الإنسان إنّه
كان ظلوماً جهولاً﴾[31] و روزی كه حقیقت قرآن ظهور كند، بساط گستردهٴ سماوات برچیده
خواهد شد و مجموعهٴ نظام موجود، به نظام دیگری تبدیل میشود؛ زیرا به تعبیر قرآن
ناطق، امیرالمؤمنین(علیهالسلام): قرآن دریایی است كه به قعر آن نمیتوان رسید؛ «و
بحراً لا یدركُ قعره».[32]
چون مبدأ تنزل قرآن خداوند اكرم است، مجاری تجلی آن نیز كرامت بوده و رهآورد آن
نیز پرورش كریمان است؛ زیرا مبدأ آغازین آن را چنین بیان فرمود كه: ﴿إقرء و ربّك
الأكرم ٭ الذی علّم بالقلم ٭ علّم الإنسان ما لم یعلم﴾[33] و دربارهٴ علل وسطیه و
مجاری تجلی آن چنین بیان فرمود: ﴿فی صُحفٍ مكرّمة ٭ مرفوعة مطهّرةٍ ٭ بأیدی سفرةٍ ٭
كرامٍ بررة﴾[34]، ﴿إنّه لقول رسول كریم﴾[35]، قهراً پرورش یافتگان او انسانهای
كریم خواهند بود.
چون كلامی است قاطعِ هرگونه شبهه و شك و سخنی است جد و منزه از مزاح و طنز و مانند
آن، چنین فرمود: ﴿إنّه لقولٌ فصل ٭ و ما هو بالهزل﴾[36] و از آن جهت كه در برابر هر
مكتبی ایستادگی كامل داشته و پیروان راستین خود را از هر اعوجاجی نجات میدهد و
انسانها را به قیام به قسط فرا میخواند، قیم جوامع بشری میباشد؛ ﴿رسول من اللّه
یتلوا صحفاً مطهّرة ٭ فیها كتب قیّمة﴾.[37]
از آن حیث كه مظهر جمال حق است و عالِم با عمل را یارای مشاهدهٴ متكلم آن به چشم
جان بوده و توان دیدار قلبی را به او میبخشد، گرچه نا آگاهان یا عالمان بیعمل را
از آن شهود بهرهای نخواهد بود، تجلیگاه خداوند شمرده شد؛ چنانكه
امیرالمؤمنین(علیهالسلام) فرمود: «فتجلّی لَهُم سبحانه فى كتابه من غیر أن یكونوا
رأوه»[38] و همچنین امام صادق(علیهالسلام) فرمود: «لقد تجلّی اللّه لخلقه فى كلامه
و لكنّهم لایبصرون».[39]
چون نزول قرآن به نحو تجلی است، نه تجافی، در عین حالیكه مرتبهٴ نازلهٴ او در
دسترس انسانهاست، مرتبهٴ عالیهٴ آن در نزد خداوند سبحان میباشد و پیوند بین مراتب
نیز ناگسستنی است و هركس مرتبهای از آن را فراگرفت، میتواند آن را نردبان مرتبهٴ
بالاتر قرار دهد؛ لذا، هم به نكتهٴ اول كه مراتب قرآن به هم ارتباط دارند اشاره شد:
«إنى تاركٌ فیكم الثقلین أحدهما أكبر من الآخر كتاب اللّه تبارك و تعالی حبلٌ ممدود
من السماء إلی الأرض و عترتى»[40]، زیرا طنابی كه از آسمان غیب به زمین شهادت
آویزان و ممتد باشد، حتماً بین مراتب آن، پیوند زوال ناپذیر است و هم به نكتهٴ دوم
كه هر مرتبه برای گروه خاصی است و همگان را به همهٴ معارف آن راه نیست اشاره شد؛
زیرا از حضرت حسین بن علی(علیهالسلام) و همچنین از حضرت امام صادق(علیهالسلام)
رسیده است كه: «كتاب اللّه عزّوجلّ علی أربعة أشیاء علی العبارة و الإشارة و
اللطائف و الحقائق فالعبارة للعوام و الإشارة للخواص و اللطائف للأولیاء و الحقائق
للأنبیاء».[41]
تفاوت توان افراد در حمل معارف
هر انسانی به مقدار تحملش بار امانت قرآن را حمل مینماید، و عترت طاهره كه عدل
دائمی قرآن كریم میباشند، هركس را به مقدار توان علمی او تعلیم میدادند. وقتی
تفسیرِ ﴿ثم لیقضوا تفثهم و لیوفوا نذورهم﴾[42] از امام صادق(علیهالسلام) پرسیده
شد، حضرت برای عبداللّه بن سنان طوری معنا كرد و برای ذریح محاربی، طور دیگر؛ سپس
سر این تفاوت از امام ششم(علیهالسلام) سؤال شد؛ حضرت فرمود: هر دو راست است؛ ولی:
«و من یحتمل ما یحتمل ذریح»[43]؛ یعنی چه كسی چون ذریح، تحمل اسرار قرآن را دارد.
بنابراین، برخی بار امانت عبارت قرآن را حمل مینمایند و گروهی بار امانت حقایق آن
را. وقتی جابر از حضرت امام باقر(علیهالسلام) تفسیر آیه را پرسید، حضرت طوری جواب
داد. بار دیگر از همان آیه پرسید امام(علیهالسلام) طور دیگر جواب فرمود. جابر گفت:
قبلاً جواب دیگر داده بودید. حضرت فرمود: «یا جابر إنّ للقرآن بطناً و للبطنِ بطنٌ
و له ظهرٌ و للظهرِ ظهرٌ یا جابر لیس شىء أبعد من عقول الرجال من تفسیر القرآن إن
الآیة یكون أوْلها فى شىء و آخرها فى شىء و هو كلام متصل متصرف علی وجوه».[44]
اگر با استمداد از مراتب نازله، توفیق بالا رفتن نصیب كسی شد، او با فرشتگان كریم و
نیك كه پیك وحی خداوندند، محشور خواهد بود؛ چنانكه امام صادق(علیهالسلام) فرمود:
«الحافظ للقرآن العامل به مع السفرة الكرام البررة»[45] و نیز برجستهترین فرد از
امّت پیامبر محسوب میشود؛ زیرا رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «أشراف
اُمّتى حملة القرآن و أصحاب اللیل».[46]
منظور از حفظ قرآن، حفظ قلبی آن است كه بدون شناخت صحیح و عمل درست به استناد آن
معرفت، میسور نخواهد بود و اگر قلبی چنین حافظ قرآن بود، به نوبهٴ خود ظرف قرآن
میباشد و دلی كه ظرف قرآن باشد، هرگز عذاب نمیشود؛ چنانكه رسولخدا(صلی الله
علیه و آله و سلم) فرمود: «لا یعذّب اللّه قلباً وعی القرآن»[47] و چون برای معارف
قرآن كریم، درجات فراوان است، شایسته است كه انسان با همّت والا به خدمت قرآن باشد
تا به مخازن آن، یكی پس از دیگری آشنا شود؛ كه حضرت امام سجاد(علیهالسلام) چنین
فرمود: «آیات القرآن خزائن العلم فكلّما فتحت خزانة فینبغى لك أن تنظر فیها».[48]
تازه و قابل عرضه بودن دائمی محتوای قرآن
چون قرآن كریم به منظور پرورش فطرت انسانها نازل شده و این فطرت نیز دگرگون نمیشود
و خداوند سبحان نیز كه متكلم این كلام آسمانی است، آگاه به حقیقت فطرت و صیانت او
از هرگونه تبدل است، محتوای آن را طوری تنظیم كرده است كه همواره تازه و قابل عرضه
باشد و از طرف دیگر، معارف عقلی و كلی كه به صورت آیات الهی تجلی نموده است، از
گزند كهنه شدن و فرسایش مصون است؛ چنانكه از حضرت امام صادق(علیهالسلام) سؤال شد
كه چرا قرآن با تكرار نشر و درس، جز تازگی اثر دیگری نمیپذیرد؟ آن حضرت فرمود:
«لأن اللّه تبارك و تعالی لم یجعله لزمان دون زمان و لا لناس دون ناس فهو فى كل
زمان جدید و عند كل قوم غضٌ إلی یوم القیامة».[49]
گاهی از باب تشبیه معقول به محسوس همیشگی بودن قرآن به هماره بودن دو اختر پر فروغ
آفتاب و ماه تبیین میشود؛ چنانكه حضرت امام باقر(علیهالسلام) فرمود: «یجرى كما
یجرى الشمس و القمر»[50]؛ یعنی قرآن همانند دو اختر فروزان آسمان، صحنهٴ زندگی
انسانها را روشن مینماید و چون قرآن كریم مایهٴ تكامل نهان انسانی میباشد، نیازی
به عامل دیگر ندارد؛ زیرا كمال هر عامل دیگری در پرتو وحی الهی تأمین میگردد.
بنابراین، قرآن سفرهای نیست كه در برابر جوامع بشری گسترده شده باشد تا هر انسانی
غذای دست پخت خود را در كنار سفرهٴ قرآن مصرف كند و آن را به حساب قرآن بیاورد؛
بلكه قرآن خود، غذای پخته و آماده است؛ نه سفره؛ لذا، پیامبر گرامی(صلی الله علیه و
آله و سلم) از آن به عنوان مأدبه یاد كرده است «القرآن مأدبة اللّه فتعلّموا مأدبته
ما استطعتم».[51]
لذا نمیشود آراء و اندیشههای از پیش ساخته را به حساب قرآن آورد و بر او تحمیل
كرد؛ كه این همان تفسیر به رأی بوده و از بدترین روشهای شناخت قرآن كریم میباشد؛
چنانكه پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود كه: خداوند سبحان فرموده:
«ما آمن بى من فسّر برأیه كلامى»[52] و نیز رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم)
فرمود: «من تكلّم فى القرآن برأیه فأصاب فقد أخطأ و من قال فى القرآن بغیر ما علم
جاء یوم القیامة ملجماً بلجامٍ من نار».[53]
همچنین از امام صادق(علیهالسلام) رسیده است كه اگر كسی قرآن را به رأی خود تفسیر
كند، در صورت صواب، اجری ندارد و در صورت خطا، مسئول گناه خود خواهد بود[54] و این
در حقیقت، عدول از قرآن است كه رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «و ما
عدل أحد عن القرآن إلاّ إلی النار».[55]
چون قرآن نور است، هیچگونه ابهامی در آن راه ندارد تا كسی به بهانهٴ ابهام و تیره
بودن محتوای آن، از محصول اندیشهٴ خویش استمداد كند و قرآن را از تاریكی و ابهام
رهایی بخشد؛ زیرا حضرت امام باقر(علیهالسلام) فرمود: «فمن زعم أن كتاب اللّه مبهم
فقد هلك و أهلك»[56]؛ بلكه همهٴ حقایق در قرآن كریم آمده و فقط تیرگی افكار
انسانهای عادی، مانع شناخت كامل آن میباشد. چنانكه حضرت امام صادق(علیهالسلام)
فرمود:
«ما من أمر یختلف فیه إثنان إلاّ و له أصل فى كتاب اللّه لكن لا تبلغه عقول
الرجال»؛[57] زیرا قرآن كریم به عنوان جوامع الكلم یاد شده است و ممكن نیست چیزی در
زبان وحی به عنوان «جامع» یاد شده باشد و آنگاه مشتمل بر همهٴ اصول و معارف سعادت
بخش بشری نباشد یا با ابهام آنها را مطرح كرده باشد؛ وگرنه هرگز «نور» نخواهد بود؛
زیرا پیامبراكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «و أعطیتُ جوامع الكلمِ»؛ سپس
از حضرت امام باقر(علیهالسلام) پرسیده شد كه: «ما جوامع الكلم»؟. حضرت فرمود:
«القرآن».
تهذیب نفس، بهترین راه فهم قرآن
از طرفی خداوند سبحان، قرآن را به عنوان «نور» توصیف كرد[58] و بهترین راه فهم
قرآن، تهذیب نفس از تعلقات غیر خدایی و پرهیز از هرگونه تبهكاری و انجام هر دستوری
كه وحی الهی صادر نموده است، میباشد؛ زیرا مشاهدهٴ جمال نورانی با دیدهٴ ضعیف و
بسته میسور نخواهد بود.
لذا، پیشینیان كه توفیق تدبر قرآن نصیب آنها میشد، سیرهٴ آنان در فراگیری قرآن این
بود كه ده آیه را از پیامبر اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) دریافت میكردند و تا
آنچه مربوط به آن ده آیه بود از معارف علمی و دستورات عملی، فرا نمیگرفتند، وارد
آیات دیگر نمیشدند؛ «أنّهم كانوا یأخذون من رسولاللّه(صلی الله علیه و آله و سلم)
عشر آیات فلا یأخذون فى العشر الآخر حتّی یعلموا ما فى هذه من العلم و العمل».[59]
گاهی بارقهٴ برخی از آیات آنچنان اثر میكرد كه آن آیهٴ مخصوص به عنوان اصل كلی و
فراگیر تلقی میشد؛ مثلاً مردی به حضور نبیاكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) رسید
تا قرآن بیاموزد. وقتی به آیات ﴿فمن یعمل مثقال ذرّة خیراً یره ٭ و من یعمل مثقال
ذرّة شرّاً یره﴾[60] رسید، گفت: این كلام مرا كفایت میكند و برگشت. پیامبر
اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «انصرف الرجل و هو فقیه».[61]
در اینجا نكتهٴ دیگری روشن میشود كه فقه تنها دانستن احكام نیست؛ چون قرآن تنبّه
الهی است و اگر كسی واجد شرایط علمی یا عملی فراگیری قرآن كریم نبود و مطلبی را كه
جزء محكمات آن است، نارسا دید، فكر خود را متهم كند؛ نه قرآن مجید را؛ كه حضرت
امیرالمؤمنین(علیهالسلام) فرمود: «و اتهموا علیه آراءكم»[62]
قرآن، معیار ورود به بهشت و دوزخ
چون قرآن كریم راهنمای بهشت است، هركس آن را پیشوای خود قرار داد، به بهشت میرسد و
هركس آن را پشتسر قرار داد، وارد دوزخ میگردد؛ چنانكه پیامبر اكرم(صلی الله علیه
و آله و سلم) فرمود: «من جعله أمامه قاده إلی الجنة و من جعله خلفه ساقه إلی النار
و هو الدلیل یدل علی خیر سبیل».[63]
از این جهت، درجات بهشت به عدد آیات قرآن میباشد؛ زیرا هر مطلبی از مطالب آن به
مقامی از مقامهای بهشت مرتبط است و تنها كسی به همهٴ درجات بهشت راه پیدا میكند و
از ﴿جنات تجری من تحتها الأنهار﴾[64] تا ﴿و ادخلی جنّتی﴾[65] بهرهمند میگردد كه
به همهٴ معارف قرآن آگاه و به تمام دستورهای آن عمل كرده باشد و در برابر هر آیه،
درجهای در بهشت ظهور میكند؛ چنانكه پیامبر اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم)
فرمود: «عدد درج الجنة عدد آى القرآن فإذا دخل صاحب القرآن الجنة قیل له ارقأ و
اقرء لكل آیة درجة فلا تكون فوق حافظ القرآن درجة».[66]
رسیدن به همهٴ معارف قرآن، میسور انسان كاملی است كه اگر نشآت وجودی او، مقدم بر
قرآن نباشد لا اقل همسان آن باشد، تا بتواند جامع و حافظ همهٴ مطالب آن باشد و این
لباس رسا تنها بر قامت بلند اهل بیت عصمت و طهارت(علیهمالسلام) راست خواهد آمد؛
زیرا اگرچه دیگر اولیاء و انبیاء از حقیقت قرآن سهمی دارند، لیكن اكتناه به همهٴ
حقایق آن نصیب كسی است كه هیچگونه تأخر وجودی در حقیقت قرآن نداشته باشد؛ زیرا
همهٴ حقایق آن جزء ظهورات خداوند سبحان است و بیرون از حیطهٴ ظهور و تجلی نیست.
قرآن ممثل بودن اهل بیت(علیهم السلام)
اگر انسان كاملی، اولین ظهور حق بوده و مظهر اسم اعظم ذات باری تعالی بود، به همهٴ
حقایق احاطه پیدا میكند و همچنین انسان كاملی كه به منزلهٴ جان آن اولین تجلی تلقی
شده است، حتماً به معارف قرآن راه دارد و خود، قرآن معقول و متمثل و مجسم است و
چیزی در قرآن نیست كه آن انسان كامل به كنه آن راه نداشته باشد.
لذا در جوامع روایی به طور گسترده آمده كه آگاهی به همهٴ قرآن نزد
اهلبیت(علیهمالسلام) است و بدون استمداد از آن ذوات مقدسه، بهرهبرداری از قرآن
به طور صحیح و كامل مقدور كسی نیست و اگر قرآن، منهای اهلبیت(علیهمالسلام) تلقی
میشود، همانند تلقی قرآن، منهای قرآن است و از حضرت امام باقر(علیهالسلام) رسیده
است كه «إنّ رسولاللّه(صلی الله علیه و آله و سلم) أفضل الراسخین فى العلم فقد علم
جمیع ما أنزل اللّه علیه من التأویل و التنزیل و ما كان اللّه لینزل علیه شیئاً لم
یعلمه التأویل و أوصیاؤه من بعده یعلمونه كله».[67]
منظور از همراهی اهلبیت با قرآن كریم، تنها معیّت طبیعی نیست؛ بلكه مراد آن است كه
در تمام نشئات وجودی، همراه و همسان یكدیگراند و هرگز از هم جدا نخواهند شد؛ زیرا
هر دو به یك پایه استوارند و بر یك اساس تكیه دارند؛ زیرا پیامبر اكرم(صلی الله
علیه و آله و سلم) چنین فرمود:
«هما حبل اللّه ممدود بینكم و بین اللّه عزّوجلّ ما إن تمسّكتم به لم تضلّوا سبب
منه بید اللّه و سبب بأیدیكم... إنّ اللطیف الخبیر قد نبأنى أنّهما لن یفترقا حتی
یردا علىّ الحوض كأصبعى هاتین، (و جمع بین سبابتیه) و لا أقول كهاتین، (و جمع بین
سبّابته و الوسطی) فتفضّل هذه علی هذه».[68]
یعنی در تفهیم معیّت قرآن و اهل بیت(علیهمالسلام) انگشت سبابه دست راست و انگشت
سبابه دست چپ را كنار هم جمع كرد و فرمود: قرآن و عترت اینطورند؛ نه آنكه بین
انگشت سبابه و انگشت وسطا جمع كرده باشد كه یكی بر دیگری افزونی داشته باشد.
مراد از معیت قرآن و عترت، همانطوریكه اشاره شد و بعضی از بزرگان نیز فرمودهاند،
معیّت حقیقت قرآن در هر موطن از مواطن وجودی خود با حقیقت امام(علیهالسلام) و
پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) میباشد: «ان القرآن معهم فى قلوبهم فى الدنیا
فإذا صاروا إلی عند اللّه عزّوجلّ كان معهم و یوم القیامة یردون الحوض و هو
معهم».[69]
این چند جمله به عنوان تبرك به ذكر عظمت قرآن كریم نگارش یافت و بحث دربارهٴ اصل
تفسیر و تفسیر قرآن به قرآن و تفسیر موضوعی به نوشتار دیگر ارجاع میشود.
جوادی آملی
قم 19 شهریور 1363
[1] ـ سورهٴ رعد، آیهٴ 16.
[2] ـ سورهٴ سجده، آیهٴ 7.
[3] ـ سورهٴ ص، آیهٴ 75.
[4] ـ سورهٴ مؤمنون، آیهٴ 14.
[5] ـ سورهٴ زمر، آیات 17 ـ 18.
[6] ـ سورهٴ فصلت، آیهٴ 33.
[7] ـ سورهٴ زمر، آیهٴ 23.
[8] ـ سورهٴ یوسف، آیهٴ 108.
[9] ـ سورهٴ انعام، آیات 162 ـ 163.
[10] ـ سورهٴ زمر، آیهٴ 12.
[11] ـ امالی مفید، مجلس اول (و مناسب با آن مجلس سیزدهم).
[12] ـ سورهٴ مائده، آیات 15 ـ 16.
[13] ـ سورهٴ یونس، آیهٴ 57.
[14] ـ سورهٴ اسراء، آیهٴ 9.
[15] ـ سورهٴ اسراء، آیهٴ 105.
[16] ـ سورهٴ فصلت، آیهٴ 42.
[17] ـ سورهٴ اسراء، آیهٴ 39.
[18] ـ سورهٴ روم، آیهٴ 30.
[19] ـ سورهٴ زمر، آیات 27 ـ 28.
[20] ـ سورهٴ الرحمن، آیات 1 ـ 2.
[21] ـ سورهٴ انفال، آیهٴ 29.
[22] ـ سورهٴ بقره، آیهٴ 282.
[23] ـ سورهٴ محمد(صلی الله علیه و آله و سلم)، آیهٴ 24.
[24] ـ سورهٴ مزمل، آیهٴ 5.
[25] ـ سورهٴ قمر، آیهٴ 17.
[26] ـ سورهٴ واقعه، آیات 77 ـ 79.
[27] ـ سورهٴ نمل، آیهٴ 6.
[28] ـ سورهٴ سبأ، آیهٴ 6.
[29] ـ سورهٴ زمر، آیهٴ 23.
[30] ـ سورهٴ حشر، آیهٴ 21.
[31] ـ سورهٴ احزاب، آیهٴ 72.
[32] ـ نهج البلاغه، خطبهٴ 198.
[33] ـ سورهٴ علق، آیات 3 ـ 5.
[34] ـ سورهٴ عبس، آیات 13 ـ 16.
[35] ـ سورهٴ تكویر، آیهٴ 19.
[36] ـ سورهٴ طارق، آیات 13 ـ 14.
[37] ـ سورهٴ بیّنه، آیات 2 ـ 3.
[38] ـ نهج البلاغه، خطبهٴ 147.
[39] ـ بحار الأنوار، ج 89، ص 107.
[40] ـ بحار الانوار، ج 89، ص 13.
[41] ـ همان، صص 20 و103.
[42] ـ سورهٴ حج، آیهٴ 29.
[43] ـ بحار الانوار، ج 89، صص 83 و 84.
[44] ـ همان، صص 91 و 94 و 95 و 110 و 111.
[45] ـ همان، ص 177.
[46] ـ همان.
[47] ـ بحار الانوار، ج 89، ص 178.
[48] ـ همان، ص 216.
[49] ـ همان، ص 15 و....
[50] ـ همان، صص 94 و 97 و....
[51] ـ بحار الانوار، ج 89، ص 19.
[52] ـ همان، ص 107.
[53] ـ همان، ص 111.
[54] ـ همان، ص 110.
[55] ـ بحار الأنوار، ج 89، ص 26.
[56] ـ همان، ص 90.
[57] ـ همان، ص 100.
[58] ـ سورهٴ نساء، آیهٴ 174.
[59] ـ بحار الانوار، ج 89، ص 106.
[60] ـ سورهٴ زلزله، آیات 7 ـ 8.
[61] ـ بحار الانوار، ج 89، ص 107.
[62] ـ نهج البلاغه، خطبهٴ 176.
[63] ـ بحار الأنوار، ج 89، ص 17.
[64] ـ سورهٴ بروج، آیهٴ 11.
[65] ـ سورهٴ فجر، آیهٴ 30.
[66] ـ بحار الانوار، ج 89، ص 22.
[67] ـ بحار الانوار، ج 89، ص 80.
[68] ـ بحار الانوار، ج 89، صص 102 و 103.
[69] ـ همان، ص 106
منبع:
http://www.esraco.org/Pages/Index.aspx?kind=2&lang=fa&id=MTc1-CzAunxZV3WU%3d
والحمدلله رب العالمین
سید سعید خاتمی