تبیان، دستیار زندگی

به نام خدا
سلام
جلسه هفتم
زنان ومردان مومن مراقب چشمان خود باشید !!!

30. قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَیَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِكَ أَزْكی لَهُمْ إِنَّ الله خَبِیْرٌ بِمَا یَصْنَعُونَ.
31. وَ قُلْ لِلْمُؤْمِنَاتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَیَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلایُبْدِیْنَ زِیْنَتَهُنَّ إِلاَّ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَلْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلی جُیُوبِهِنَّ وَلایُبْدِیْنَ زِیْنَتَهُنَّ إِلاَّ لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ ءابَائِهِنَّ أَوْ ءابَاءِ بُعُوْلَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَائِهِنَّ أَوْ أَبْنَآءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوانِهِنَّ أَوْ بَنِی إِخْوانِهِنَّ أَوْبَنِی اَخَواتِهِنَّ أَوْ نِسَآئِهِنَّ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَیْمَانُهُنَّ اَوِ التَّابِعِیْنَ غَیْرِ أُوْلِی الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِیْنَ لَمْ یَظْهَرُوا عَلی عَوْرَاتِ النِّسَآءِ وَلایَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ مَا یُخْفِیْنَ مِن زِینَتِهِنَّ وَتُوبُوا إِلَی الله جَمِیْعاً أَیها الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ.
ترجمه
30 - [هان ای پیامبر!] به مردان با ایمان بگو: دیدگان خویش [از آنچه دیدنش برای آنان روا نیست ] فرو نهند؛ و [هماره ]پاكدامنی ورزند؛ كه این [روش پسندیده ]برای آنان پاكیزه تر است؛ چراكه خدا از آنچه آنان انجام می‏دهند آگاه است.
31 - و [نیز] به زنان با ایمان بگو: دیدگان خویش را [از هر بیگانه و هر نگاه ناروا ]فروبندند و [هماره پاكی و] پاكدامنی ورزند و [زیبایی ها و ]زیورهای خود را - جز آنچه به طور طبیعی هویداست، آشكار نسازند؛ و آنان باید روسری خود را بر گردن و سینه خویش بیندازند و زیورهای خود را - جز برای شوهرانشان یا پدرانشان یا پدران شوهرانشان یا پسرانشان یا پسران شوهرانشان یا برادرانشان یا پسران برادرانشان یا پسران خواهرانشان یا زنان [همدین ] خود یا كنیزانشان یا خدمتكاران مرد [نما] كه [به دلیلی برای همیشه فاقد توانایی جنسی بوده و از زن ]بی نیازند، [و] یا كودكانی كه بر اندامهای جنسی زنان آگاهی نیافته [و به قدرت شناخت و تمیز نرسیده ] اند آشكار نسازند؛ و [به آنان بگو:] پاهای خود را [به هنگام راه رفتن به گونه ای به زمین ]نزنند تا آنچه از زیورهایشان نهان می‏دارند مشخّص گردد. [هان ] ای ایمان آوردگان! همگی شما به سوی خدا روی توبه آرید، باشد كه رستگار گردید

به نام خدا

سلام

شأن نزول
در شأن نزول و داستان فرود نخستین آیه مورد بحث، از پنجم
ین امام نور حضرت باقر علیه السلام آورده اند كه:
این آیه شریفه، در مورد جوانی از انصار فرود آمد؛ چراكه او روزی در سر راه خویش با زنی زیبا و خوش سیما روبه رو گردید كه از كوچه می‏گذشت؛ و چون در آن روزگاران زنان روسری خویش را پشت گوشهای خویش قرار می‏دادند و چهره و گردن و گلو و بخشی از سینه آنان به طور طبیعی نمایان می‏گردید، این جوان با دیدن چهره زیبا و گردن و گلوی آن زن، به تماشای او ایستاد و پس از گذشتن آن زن از برابرش، با دیدگان خویش به بدرقه او پرداخت؛ درست در همان لحظاتِ چشم چرانی و بدرقه زن بود كه صورتش به استخوانی كه در دیواری قرار داده شده بود، خورد و خون سرازیر شد؛ و او پس از رفتن زن، تازه متوجه بلایی شد كه به سرش آمده بود.
با همان چهره شكافته و خون آلود به پیامبر گرامی برخورد و گفت باید جریان را آن گونه كه بوده است به پیامبر خدا بگویم.
پس از بیان داستان به پیامبر بود كه فرشته وحی فرود آمد و این آیه را آورد

به نام خدا

سلام

برداشت شخصی
قبل از هرچیز تولد بانوی بزرگ اسلام حضرت زهرا س وهمچنین تولد رهبر عزیزمان امام خمینی وروز زن را به همه شما کاربران خوب تبیان تبریک عرض میکنم
موضوع ایه ایه هفته "پرهیز از چشم چرانی است"
بزارید یک داستان رو براتون تعریف کنم
چند وقت پیش جایی کلاس میرفتم بعد از چند مدت با دختری اشنا شدم
زیاد تو بحر زندگیش نبودم تا اینکه یک روز یک سوالی ازم پرسید
گفت:یک دوست دارم بعد از یکسال ونیم عقد الان متوجه شده اصلا شوهرش رو دوست نداره
ایا میتونه با این مرد زیر یک سقف زندگی کنه؟؟
اولش تعجب کرد
بعد گفتم :خب اگر دوسش نداره پس چرا عقد کرده ؟
گفتم اصلا میدونی چیه اون طرف خودمنم...
اوایل عاشق هم بودیم ...برخلاف میل خانواده عقد کردم حتی یادم نمیره بابام با چشای گریون امضا کرد
اما الان اصلا دوستش ندارم
گفتم مگه میشه دلیلت چیه ؟؟
بعد از کلی حرف زدن یک چیزی گفت اگرچه از صداقتش خوشم امد اما حرفش اصلا خوب نبود
گفت میدونی چیه :من وقتی یک پسره دیگه رو میبینم که موقعیتش از شوهرم بهتره دیگه نمیتونم به شوهرم فکرکنم ..با خودم میگم اگر با این ازدواج نکرده بودم شاید انتخاب بهتری برام پیش میامد
اخرش هم دختره دوام نیاورد وطلاق گرفت
قصد من از بیان این داستان اینه "چشم چرانی چه از طرف خانم یا اقا میتونه چنین عواقبی حتی بدتر هم همراه داشته باشه .....
اگر خانم ها واقایون چشمهاشون رو از نگاه خیره کننده وبد که تیریست از ناحیه شیطان باز دارند هیچوقت دچار چنین مشکلات بزرگی در زندگی نمیشن "
اینکه بتونیم در این دنیای رنگ ووارنگ امروزی چشمهامون روپاک نگه داریم کار سختیه اما شدنیه ولذت بخش
پس بیایید در این شب عزیز با گرفتن دامان حضرت زهرا س تصمیم بگیریم مراقب چشمهامون باشیم افسارش رو بدست بگیریم
نزاریم هرجاییکه دوست داشت بره اگرم رفت زودی برگردونیمش
سخته اما با تمرین میشه
امروز یک مقدار تلاش کن ..فردا بیشتر ..فردا بیشتر ...بالاخره میشه پیروز میدان شد
نتیجه تحمل این سختیهااا شیرینه
بقول قران ذلک ازکی لهم
پس خانمها واقایون !!!مراقب چشمای قشنگتون باشید نزارید آلوده بشه !!
خدایا !تو خود مراقب مایی وبر اعمال ما آگاه ،پس توانی ده تا بتونیم به این دستورات عمل کنیم تا ثمره شیرین آن را بچشیم !
آمین یا رب العالمین

به نام خدا
سلام
همراهان جلسات تفاسیر قران ...برای اینکه بهتر بتونیم درباره موضوع ایات بحث کنیم تصمیم گرفتم جلسات را بصورت مباحث جداگانه ثبت کنم تا بیشتر وبهتر بتونیم باهم بحث کنیم واگر شما هم مطالب خوبی درباره موضوع بحث داشتید ثبت کنید
منتظر نظرات ارزشمند شما هستم

با نام خدا و سلام
براستی که نگاه بد تیری از تیرهای اون ملعون است . چشم از اعضایی است که سیر نمیشه از دیدن.بیایید این عضو سیری ناپذیر را عادتش بدیم به دیدن چیزای خوب تا هر چه میخواد نگاشون کنه مثل چی؟ مثل گل رخ زیبای مادرامون که فرشته اند و گل روی پدرامون که اونا هم از بهشت برا ما اومدن.
عید میلاد دخت نبی مکرم اسلام(ص) مبارک باشه بر همه مادرای مهربون این سرزمین

سلام

گلی جان ممنون... فكر كنم منم یه جایی خونده بودم كه چشمها دوستان بدی هستند... یه همچین چیزی ... منظورشم این بود... كه قشنگ همه چی یادش می مونه.... باید مراقب بود و جلوشو گرفت... هرچیزی رو نباید دید... وقتی یه چیزی الوده میشه آدم دلش نمیاد ازش استفاده كنه اونوقت چطور رومون بشه با این دو تا دریچه ی آلوده نگاه كنیم....

درپناه حق

با نام خدا و سلام
یه چیزی هم بوده که بابا طاهر عریان هم دادش از دست این عضو هوسران دراومده و داد میزنه که:
زدست دیده و دل هر دو فریاد ...... که هرچه دیده بینه دل کنه یاد
بسازم خنجری نیشش ز فولاد .... زنم بر دیده تا دل گردد آزاد

سلام
استفاده کردیم
یا علی

به نام خدا
سلام

گاهی یک نگاه موجب حسرت طولانی می‏شود و بی‏ایمان از دنیا می‏رود: «رب نظره توجب حسره طویله.»
مردی بر سکوی جلو منزل خود نشسته بود، ناگهان چشمش به زنی زیبا افتاد در حالی که بقچه لباسی زیر بغل داشت و در حال عبور بود،
با همان یک گناه، شیفته‏ی جمال او گردید.
زن از او پرسید حمام منجاب کجاست؟ مرد هوسباز که جز آرزوی وصال او آرزویی نداشت با توسل به دروغ گفت: حمام منجاب همین جاست و به خانه‏اش اشاره کرد.

زن به گفته‏ی او اعتماد نموده وارد شد و آنگاه که متوجه دسیسه‏ی مرد هوسباز گردید، با دیدن این منظره به خود لرزید و دانست که در چنگال انسانی مسخ شده و ددصف افتاده است او که از گوهر تقوا و عفت بهره‏مند بود،

به فکر چاره‏جویی افتاد و حل مشکل را در این دید که خود را موافق نشان دهد، از اینرو گفت: ای مرد! من هم‏اکنون در اختیار توام و خواسته‏ی تو را می‏پذیرم،
ولی برای اینکه لذت کامیابی غیر منتظره، کامل شود، به بازار برو و غذایی مطبوع تهیه نما زیرا آن وقت بیشتر به ما خوش می‏گذرد و از آن پس به عشق‏بازی مشغول خواهیم شد.
لحن شیرین زن و بیان جذاب او، مرد را مطمئن ساخت و بدون فوت وقت، راهی بازار شد و پس اندکی با تهیه‏ی غذا و سور و سات به خانه برگشت،
ولی خانه را از یار خالی دید!
او که انتظار چنین پیش‏آمدی را نداشت و در دل نقشی جز نقش چهره‏ی زیبای معشوقه‏ی خیالی نمی‏دید، به حسرت و اندوه ناگفتنی مادام‏العمر افتاد، تا آنجا که به هنگام مرگ، کسانی که در کنار بسترش بودند، وی را به گفتن شهادتین دعوت نمودند، اما او که حسرت درونیش ناگهان همانند کوه آتشفشان منفجر گردیده بود با خواندن این بیت، اندوه درونی خود را آشکار کرد:

یا رب قائله یوما و قد تعبت
این الطریق الی حمام منجاب‏

کو آن زنی که در حال تعب و خستگی می‏گفت: راه حمام منجاب کجاست. و بالاخره
هم با همین اندوه پایان‏ناپذیر جان سپرد.
آری عبدالرحمن بن ملجم مرادی، با یک نگاه به جمال قطامه، بر قتل امیر مومنان علیه‏السلام تصمیم گرفت و اشقی الاولین و الاخرین گردید.
شرح خطبه متقین در نهج البلاغه

به نام خدا
سلام
البته ناگفته نماند "این داستان که گفتم باعث نشه مردها فکر کنن اونها چنین اتفاقی براشون نمیافته هااا
وبه خانمهاشون بدبین بشن
هم اقایون وهم خانومها مثل این خانم زیادن
اگر زیاد نبود طلاق زیاد نمیشه
گناه زیاد نمیشد
خدایا ما را به این امراض دچار مکن !خدایا از شر این امراض بتو پناه می آوریم !پناهمان ده