تفسیر آیۀ: وَ لَا تُقُلْ لَهُمَا أُفٌ وَ لَا تَنْهَرهُمَا وَ قُل لَهُمَا قَولاً كَریماً
وسپس حضرت صادق علیه السلام گفتند: أمَّا اینکه خدا میگوید: إمَّا یَبْلُغَنَّ عِنْدَکَ الْکِبَرَ اَحَدُ هُمَا أو کلَاهُمَا فَلَا تَقُلْ لَهُمَا اُفِّ وَ لَا تَنْهَرُهَما. معنایش آنستکه: اگر آنها ترا ناراحت وخسته وملول نمودند، تو به آنها اُفّ هم نگو! و اگر تو را زدند، تو آنها را دفع مکن، و از خود مران! و معنای وَ قُلْ لهما قولاً کریماً آنستکه:اگر ترا بزنند؛ تو به آنها بگو: خداوند شما را مورد غفران خود قرار دهد. اینست معنای قول کریم. یعنی گفتار بزرگوارانه.
ومعنای وَاخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ آنستکه: چشم خود را بر آنها خیره مکن؛ و نظر تند و حادّ منما؛ بلکه نظر رحمت و رقّت باشد؛ و صدایت را بلندتر از صدای ایشان مکن! و دستت را بالاتر از دست آنها مدار! و در راه رفتن پیشاپیش آنها راه مرو، و گام برندار![1]َ
و نیز در اُصول کافی با سند متّصل خود از حضرت صادق علیه السلام وارد است که: فرمود:
لَوْ عَلِمَ اَللهُ شَیْئاً أدْنَی مِنْ اُفًّ لَنَهَی عَنْهُ، وَ هُوَ مِنْ أدْنَی الْعُقُوقِ، وَ مِنَ الْعُقُوقِ، أنْ یَنْظُرَ الرَّجُلُ إلَی وَالدَیْهِ، فَیَحُدُّ النَّظَرَ إلَیْهِمَا.[1]
(اگر خداوند چیزی را از اُفّ گفتن پائینتر میدانست، هر آینه از آن نهی مینمود (یعنی اُفّ گفتن مثل اینست که پدر و مادر انسان چیزی بگویند؛ وإنسان را ناخوشایند آید، و انسان بگوید: آخ یا آه! که این کلمه، کوچکترین و نازل ترین کلمهای برای إنکار است.)
و اینکه اگر کسی به پدر و مادرش اُفّ بگوید، عاقِّ والدین میشود، این پائین ترین درجه از عاقّ شدن است. و بعضی از أقسام آن اینست که: انسان به پدر و مادر نظر تند بنماید.)
ببینید: این تعلیم و تربیت عالی، و این منهاج و روش ملکوتی را که قرآن به تعلیم آن، سبل سَلام را نشان داده است؛ با تعلیمات ملل کُفر، و رفتار بعض از جوانان مغرور اروپا رفته، و إمریکا رفته ما که زرق و برق تمدّن ضالّه که تا چقدر بادهَوی دماغشان را پرکرده است تفاوت دارد که: بر پدر خود در محافل و مجالس مقدّم میشوند. من خودم دکتر جوان متخصّص را دیدم که: در مجلس بر پدر پیر خود پیش افتاد؛ و پدرش به دنبال او بود. و از این عجیبتر نقل شد: دکتر متخصّص جوانی از ناحیه کُفر برگشته، و رفقا و دوستان جوانش از هم دورهای های سابق، به دیدنش آماده بودند؛ و پدر پیرمرد او دّم در مشغول خدمت و پذیرائی بود.
دکتر مغرور از شدّت غرور، به میهمانان میگفت: این مرد مستخدم منزل ماست!
_________
1] تفسیر برهان، طبع سنگی تفسیر سوره إسرآء، ج1، ص 601 و تفسیر نورالثقلین، ج3، ص 148 و ص 149.
برگرفته از :نور ملکوت قرآن جلد 1