اگر از کنار قبرستان بقیع گذر کنی هنوز صدای ناله های تو به گوش می رسد...
از شنیدن خبر شهادت هر کدام از پسران یک قدم به عقب برگشتی وآخر گفتی: عباس؟ عباس من شهید شد؟ بیش از هرچیزی خواستی بدانی چگونه شهید شد...؟
وتوصیفش را که شنیدی ، آنگاه بود که صدا زدی : حسین جان!
و تاریخ حیا کرد از ضبط این داستان...
مادر علقمه! خاک و خون و شن چنان نقشی از جمال عباس ساخت که زیبائیش کمر حضرت عشق را شکست... وگیسوان حضرت مهر سپید شد...
یا علی مدد
شادی روح حضرت ام البنین صلوات
وبلاگ روتین های یک طلبه