• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن قرآن و عترت > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
قرآن و عترت (بازدید: 1673)
دوشنبه 6/12/1386 - 17:57 -0 تشکر 31681
مجلس تنهایی...

مجلس اول ...
مردی كه نامه های زیادی داشت
پای نامه صد و چهل هزار امضا بود . نوشته بود : " بشتاب ، ما چشم به راه تو هستیم . نوشته بود : " برای آمدنت آماده ایم و دیگر با والیان شهر نماز نمی خوانیم . "
نوشته بود : " میوه ها رسیده و باغ ها سبز شده . منتظرت هستیم . "
نامه در دست هایش ، وسط بیابان ، روبروی سپاهی كه راهش را بسته بودند ایستاد : " كسی را كشته ام خونش را بخواهید ؟ مالی را برده ام ؟ كسی را زخمی كرده ام ؟ " بی دلیل هلهله كردند . گفت : " مردم كوفه مرا دعوت كرده اند . این نامه ها ... " صداهای بی معنی و نامفهوم درآوردند تا صدایش نرسد . جلوتر آمد تا صورت هایشان را ببیند و ناگهان ساكت شد : " شیث بن ربعی ؟! حجار بن ابجر ؟! قیس بن اشعر ؟! ....... " اسم ها همان اسم های پای نامه بود ....

اللهم ‌ارزقنا توفیق‌الشهادة فی سبیلك تحت لواء ولیك

همراه شما در انجمن سیاسی anjoman.siasi@tebyan.org

و انجمن ورزش و تندرستی anjoman.varzesh@tebyan.org

سه شنبه 7/12/1386 - 16:58 - 0 تشکر 31777

من هم خونده بودمش.................خیلی زیباست...............ممنون................می دونی نویسنده اش کیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

 

باید بروم در خلوت سرخ

تا بتوانم  ترانه ی آگاهی بخوانم

و خدا است تنها پناهم

خلوت، تولد حقیقتم خواهد شد

 

سه شنبه 7/12/1386 - 18:0 - 0 تشکر 31792

مجلس دوم
مردی كه فقط اسب داشت...
امام آمدند دم خیمه اش . دنبالش فرستاده بودند و نیامده بود . به فرستاده گفته بود به آقا بگو عذر دارم نمی آیم . امام دلشان راضی نمی شد و خودشان آمدند صدایش كنند . گفت : " آماده ی مرگ نیستم آقا ! اسب قیمتی ام مال شما " نگاهی كردند كه از شرم لال شد : " اسبت را نمی خواهیم . " چشم از او گرفتند خیره شدند به خاك ، " از اینجا دور شو كه فریاد غربت ما را نشنوی . كه اگر بشنوی و نیایی ... " سوار اسب قیمتی اش به تاخت رفت و دور شد .
-------------------------------------------------
عبیدالله بن حر

اللهم ‌ارزقنا توفیق‌الشهادة فی سبیلك تحت لواء ولیك

همراه شما در انجمن سیاسی anjoman.siasi@tebyan.org

و انجمن ورزش و تندرستی anjoman.varzesh@tebyan.org

سه شنبه 7/12/1386 - 18:48 - 0 تشکر 31798

هوالمعشوق

دلخوش عشق شما نیستم ای اهل زمین به خدا معشوقه من بالایی است.

********************************************************

سلام

چی شد؟؟؟؟؟

من هیچی نفهمیدم...!!!!

**یا علی از تو مدد**

بگذار سرنوشت هر راهي که ميخواهد برود،راه ه من جداست
بگذار اين ابرها تا ميتوانند ببارند.... چتر من خداست
 

----------------------------------------------------------------
مسئول انجمن خانواده و صندلي داغ
 
سه شنبه 7/12/1386 - 19:13 - 0 تشکر 31799

سلام

مجلس دوم حکایت فردی است که تصور می کرد بدون خون دادن و فقط با دادن مالش می تواند امام را یاری کند .

امام به ثروت های ما نیازی ندارد .

هر چه ما داریم از او و برای اوست .

او ما را می خواهد برای خودمان ، همان طور که او شخصا از مرد خواست که او را یاری کند ...

مبادا که غافل شویم ..... و روز مرگی ما را از حضورتاریخی خویش باز دارد ...

شهید آوینی

اللهم ‌ارزقنا توفیق‌الشهادة فی سبیلك تحت لواء ولیك

همراه شما در انجمن سیاسی anjoman.siasi@tebyan.org

و انجمن ورزش و تندرستی anjoman.varzesh@tebyan.org

سه شنبه 7/12/1386 - 19:18 - 0 تشکر 31800

سلام

و...مجلس  آخر....

    تنهای تنها ایستاده است...دور وبرش را پیکر مطهر شهیدان فرا گرفته است نگاهی به آنان می اندازد..فریاد بر می آورد ..هل من ناصرا ینصرنی...آیا کسی نیست مرا نصرت رساند....هل من معین یعیننی...کسی نیست مرا یاری کند؟..عباسم..اکبرم ..قاسمم..حبیب ..حر...اما صدایی بر نمی آید..ولی نه ..مثل اینکه کسی دارد لبیک می گوید...صدای گریه علی اصغربگوش میرسد...

بیا بابا تو یک سرباز داری        گلی آماده پرواز داری

                          این نیز بگذرد.....
پنج شنبه 9/12/1386 - 1:30 - 0 تشکر 31932

السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اصحاب الحسین

موفقیت حاصل تصمیم گیری درست است، و تصمیم گیری درست حاصل تجربه و جالب اینکه تجربه اغلب حاصل تصمیم نادرست است!

 

دوشنبه 20/12/1386 - 9:56 - 0 تشکر 33189

مجلس سوممردی که صبح امیر بود شب کسی را نداشت

به آن طناب که دور سرش بیفتد پایین ، التماس می کرد : " یکی را روانه کنید به حسین بگوید که نیا ! "گردنش می انداخت ، به آن که او را سوار اسب می کرد ، به مردی که او تازیانه را بالا برده بود تا تنش را سیاه کند ] به مردمی که ایستاده بودند به تماشا، به هرکسی که آن جا بود التماس می کرد : " به حسین بگویید مسلم گفت نیا . " به زنی که دلش رحم آمده و آبش داده بود . به رهگذرانی که نمی شناخت ، حتی به بچه ها می گفت . شمشیر بالا برده بودند گردنش را بزنند ....

*******************************

مسلم بن عقیل

اللهم ‌ارزقنا توفیق‌الشهادة فی سبیلك تحت لواء ولیك

همراه شما در انجمن سیاسی anjoman.siasi@tebyan.org

و انجمن ورزش و تندرستی anjoman.varzesh@tebyan.org

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.