سلام
من در این جشنواره یکی از بهترین لحظه های زندگیم رو داشتم .می دونین ما معلم ها خیلی دوست داریم دانش آموزها مون اون چیزایی که درس می دیم رو یاد بگیرن .من به عنوان یه معلم پروژه دوست دارم بچه ها همواره دنبال پژوهش باشن .دو سال پیش من تو یه مدرسه کار می کردم .اونوقتا هنوز تو تبیان نبودم .دانش آموزها رو در پروژه های تبیان شرکت دادم و اونها هم خیلی دلشون می خواست تو جشنواره دانش آموزی تبیان شرکت کنن .اما مسئولین مدرسه اجازه شرکت در جشنواره رو ندادن و همه خیلی ناراحت شدیم
امسال دیدم یکی از مدرسه هایی که شرکت کرده دبیرستان همون مجتمع هست.خیلی خوشحال شدم که بالاخره مدیریت مجتمع به این نتیجه رسیدن که شرکت دانش آموزان در این جشنواره ها تاثیرات مثبت زیادی داره .خوشحالی من لحظه ای بود که دیدم شاگردهایی که امسال شرکت کردن همون شاگردهای خودم هستن که دو سال پیش راهنمایی بودن و حالا دبیرستان هستن نمی دونین چقدر از دیدن همدیگه خوشحال شدیم. من عشق به جستجوگری رو در چشمهای شاگردهام دیدم و همین برام دنیایی ازخوشحالی بود.
و اما سخت ترین لحظه . دقایق قبل از افتتاحیه بود .صب زود 5شنبه رفتیم نمایشگاه وقتی بعد از ساعتی در سالن رو باز کردن و همه رفتیم برای افتتاح آماده بشیم .چندماه بود که همه در تکاپو بودیم که جشنواره به بهترین نحو برگزار بشه بعضی ها در چند شب گذشته یکی دو ساعت بیشتر نخوابیده بودن اما عیلرغم همه تلاش ها بالاخره وجود کمبودهای جزئی در حد جشنواره به این بزرگی خیلی طبیعی بود .بعضی از شرکت کننده ها و حتی مسئولان مدرسه ها با این فکر که مدرسه خودشون تنها و مهم ترین شرکت کننده هستند بدو هیچ تحمل و ازخودگذشتگی انتظارداشتن در کوتاهترین زمان کمبودهاشون برطرف بشه و برای ما وجدانا برخورد مناسب با این انسان های متوقع و کم تحمل بسیار سخت بود.
اما جشنواره ششم با تمام موفقیت ها و سختی هاش تموم شد و فقط و فقط تاثیر های مثبتش با یه عالمه تجربه برای ما موند.
منتظر نظرهای شما هستم.