میرزا حسین مشرف اصفهانی شاعری ظریف و شوخ بود یك وقت مدعی شده بود كه پنج مثنوی به وزن خمسه نظامی می تواند به نظم آورد به طوری كه هیچیك از ابیات معنی نداشته باشد.
ممدوح او این شرط را پسندید و قرار شد كه اگر ابیاتی با معنی در آن یافت شود به هر بیتی دندانی از او بر كنند و بر سرش كوبتد .
مشرف قبول كرد ولی با آنكه سعی زیاد كرده بود كه شعرهای بی معنی بسراید حریفان برای چهار بیت از اشعار او معنی یافتند ، در نتیجه چهار دندان او را كشیدند و بر فرق سرش كوفتند آن چهار بیت اینهاست :
اگر عاقلی بخیه بر مو مزن
بجز پنبه بر نعل آهو مزن
سوی مطبخ افكن ره كوچه را
منه در بغل آش آلوچه را
كه نعل از تحمل مربا شود
به صبر آسیا ، كهنه حلوا شود
ز افسار زنبور و شلوار ببر
قفس می توان ساخت ، اما به صبر
به نظر شما حریفان میرزا مشرف اصفهانی چه طوری این اشعارو معنی كردند ؟!