• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
فرهنگ پایداری (بازدید: 825)
دوشنبه 29/1/1390 - 9:29 -0 تشکر 309035
یاد کردی از طلبه دانشجو احمد علی کاظمی

بسم الله

وقتی کوچک بود از روی پشت بام افتاد.همه ترسیدند جز پدر و مادر که انگار به آنها الهام شده بود این فرزندشان را خدا برای خودش نگه داشته و قرار نیست جز با شهادت از دنیا برود....صبح که شد آرام و بی سر و صدا ، انگار که اتفاقی نیفتاده باشد، بلند شد و رفت مدرسه!

 

از سه سالگی به نام ((طبیب))معروف بود! به بعضی ها که می رسید جملات بخصوصی می گفت.مثلا می گفت تو بیماری،  با قرص و شربت خوب می شوی! به بعضی ها هم می گفت تو روحت بیمار است، با دعا کارت راه می افتد! به بعضی ها هم می گفت تو خوب شدنی نیستی! جالب این است که هیچ کس از او دلخور نمی شد و همه طبیب صدایش می کردند!

 

می گویند احمد علی دائم الوضو بود.

به نماز های اول وقت تقید عجیبی داشت.روزی بر حسب اتفاق و پیشامدی ناخواسته نمازش قضا شده بود.فردایش وقتی برای ناهار صدایش کردند گفت:روزه ام.  پدر که اصرار کرد دلیل این روزه طولانی تابستان را بفهمد گفت:دو رکعت نمازم قضا شده دارم خودم را تنبیه می کنم! برای همین چیزها بود که بین فامیل و خانواده اگر کسی می خواست قسم بخورد، به احمد علی قسم می خورد.

 

ذکر علی الدوامش ((یا حسین))بود.

عشق و علاقه عجیبی به این ذکر نورانی و نام  نامی ابا عبد الله الحسین علیه السلام داشت....

همرزمش تعریف می کرد در همان آخرین لحظات، احمد تکبیر گویان می زد و جلو می رفت.یکجا دیگر همه از پا افتادند اما او و احمد هنوز پیش می رفتند.مهماتشان که تمام شد او هم جاماند اما احمد علی همچنان پیش می رفت.نارنجکهایی که همراه داشت پرت می کرد و الله اکبر گویان پیش می رفت.یکدفعه اکبر علی به جای تکبیر ((یا حسین ))غرا و عجیبی گفت و دیگر صدایش نیامد. فهمیدند دیگر شهید شده است و آن آخرین ذکر یا حسینی بود که گفت....و منطقه حاج عمران شد کربلای احمد علی و نیمه ماه مبارک سال65 شد عاشورایش....

 

منطقه به شدت زیر آتش دشمن بودو نمی شد پیکر احمد علی را به عقب منتقل کنند.بدنش ماند همانجا.....مادرش خیلی چشم انتظاری کشید تا اینکه بعد از13 ماه، پیکرش را برگرداندند.هیچ کس باورش نمیشد! پیکرش را انگار که همین الان شهید شده باشد یافتند.بعد از 13 ماهی که بدنش مانده بود در کوه و دشت و بیابان،حالا باورنکردنی بود اینگونه سالم مانده باشد می گویند بدنش بوی گلاب می داد.همه احساس می کردند و به زبان می آوردند.خیلی ها دلیلش را تهجدها و شب زنده داری ها و دائم الوضو بودن احمد می دانستند.

انگار خوابیده بود فقط....آرام و راحت.

 

یالثارات

سال هفدهم/شماره607

 

با نگاه آخرينش خنده کرد                ماندگان را تا ابد شرمنده کرد
برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.