سلام
امروز من یه اتفاق عجیب غریب واسم افتاد
ترم پیش یه رفیقی داشتم به شدت وهابی بود ... اوف این قده وهابی منش بود که جرات نمی کردی به یا علی.
خلاصه دیگه ما جز در رابطه با سیم و مقاومت و دیود راجع به چیز دیگه ای صحبت نمی کردیم با این دوست محترم
اما امروز وقتی قرار شد تا یه مسیری با هم بریم من ازش پرسیدم چی شده ریش رو زدی و پرفسور شدی (به شوخی)
گفت : می دونی یه سری سوال واسم پیش اومد که فهمیدم که این قران کلام خدا نیست و محمد (ص) فقط یه ادیب یا فیلسوف یا یه شخصیت برزگ بوده که تونسته عرب جاهلی رو به یه ایده لوژی درست درمون برسونه
من رو می گی فکم افتاد ... دهنم وا موند ... گفتم حالا یعنی چی؟
گفت من باورم نمی شه که مورچه با سلیمان حرف بزنه یا نوح همه موجودات رو تو کشتی جا بده یا اینکه شیطان وجود داره و ...
خلاصه من که نمی فهمیدم چی می گه ... گفتم برو سراغ علمای مسجد مکی دیگه لابد اونجا جواب سوالاتتو می دن ... گفت نه اونجا رفتم به جایی نرسیده
گفتم اگه بخوای من تونم بهت راهی نشون بدم شاید جواباتو از رفقای ما گرفتی
گفت نه نمی خواد ... همین چیزایی که خودم کشف کردم من رو کافیه ... و نمی خوام با به اسم دین یه عقب مونده باشم
زود ازش خدافظی کردم ...واسه کلاس
ولی واقعا واسم جای سوال شد ... جدای از انکارهایی که می کرد ... حرفی که میزد درست بود ... چه قده تا حالا به چیزایی که در قران اومد فکر کردیم ... یا واسه مون سوال شده
راستش من چیزایی که واسم سوال می شه رو می پرسم ... بعضیها رو از از همین محمد صادق خودمون بعضی هم از ایکس شبهه
ولی مشکل اینجاس که تا تهش نمی ریم یا اون قده سطحی برخورد می کنیم که وقتی قرار اونی که فهمیدیم رو به رفیقت بگی ... مجبوری فرار کنی
شاید مثه سیاست مدارا باید تقصیر رو بندازم گردن اموزش و پرورش یا دروس عمومی دانشگاه یا ... ولی کاش امروز حداقل جواب یه سوالشو می دادم ...
اگر قبول می کرد که بپرسه ... میاوردمش همینجا عیب یابیش کنیم ... چون مطمئنم که توی مکتب شیعه جوابای بهتری واسش هست ...
یا حق