قمقمه اش هنوز آب داشت.
نمی خورد.
از سر کانال تا تهش هی می رفت و می آمد،لب های بچه ها را با آب قمقمه اش تر می کرد.
ریگ گذاشته بود توی دهنش که خشک نشود،به هم نچسبد.
روزگاران،کتاب عطش
کل آیتم ها 3
هیییییییییی!
حالا ما باشیم ها!خودمو میگم،یه قطره شم به کسی نمیدیم.
یه جا یه چیزی بدن نمیذاریم به بقیه برسه!
یاد بگیریم خوبه
کربلای جبهه ها یادش به خیر سرزمین نینوا یادش به خیر
"شادی روح امام و شهدا صلوات"
سلامآخی.....واقعاها....تو تابستون حاضریم آب خنك نخوریم؟؟؟؟؟؟؟
السلام علیــــــــــک یا ابا عبدالله
ای شیـــــعه تو را چه غــم ز طوفـــان بلاآن جا که سفینة النجـــــــاة است حسیـــــن (ع)
یابن الحســـــن روحـــــــــی فداک
سلامعشق و عطش چه پیوندی محکمی با هم دارن...........