[quote=jtayebe;393644;307370]
سلام
جناب پارسا...
اینا که شما فرمودین... خیلی نوشتنش راحته ها...
الان یه صحنه ترسیم میکنم براتون... ببینم چجوری احترام میذارین براش
فکر کن کسی که عاشقش بودی...منظورم هم عشق آدمیزادی هستا
حتی اونم عاشقتون بوده...
بعد حالا یه چی شده دیگه نیس
یه روز تو خیابون ببینی کنار یه آقا سیبیلو دیگه دارن هر هر میخندن
هیچی نمیگی؟ مگه نه؟
خب نمیتونی هم بگی ولی اگر دلت یه جوری شد...
یا غمین شد...
یا گونه هات از اشکی گرم شد... داری بی احترامی میکنی
میگی چرا؟
چون داری به زندگیش با حسرت نگاه میکنی
تازه اگر چشمش نزنی
اینم بماند که تا چند وقت پکری و اینا
کلا می خواستم بگم... اینا تو حرف آسونهههه به نام خدا
سلام
راستش من جدیداً خیلی به این موضوعات فکر میکنم.
تو یه جایی که فال سن تولد رو گفته بود یه مورد بود که نگران آینده هستم که درست بود و این که اگه عشق دو طرفه باشه زندگیم زندگی خوبی میشه
خب من هنوز به این مرحلهای که نوشتم نرسیدم.
ولی دارم سعی میکنم که به کسی دل ببندم که بدونم اونم منو دوست داره
بدونم که وقتی قدم پیش بذارم، اون منو به عنوان شریک زندگی آیندش مناسب میدونه
باید بدونم کسی که میخوام بهش دل ببندم ، کسی بهش دل نبسته و اونم دلش جایی دیگه نیست.
خب اینا شاید دغدغههای هر ساعت من باشه که چطوری این چیزا رو بفهمم؟
آخه فقط میخوام به خودم یه فرصت بدم و اون فرصت هم به نتیجه برسه
اما همون موقعها که این دغدغه ها رو دارم به خودم میگم کو کار و کو بارت . داری خیال بافی میکنی، پس دور این چیزا رو فعلاً خط بکش. فعلاً آدم شو هر وقت آدم شدی. این چیزا دغدغه ات باشه.
من اگه بفهمم اون کسی که دغدغهی فهمیدن حرف دلش رو دارم، کسی دیگه رو میخواد، براش آرزوی خوشبختی می کنم
اما اگه یه روزی پیش اومد و یکی نشون داد که من مناسبش هستم و تا مرحلهای پیش رفتیم
دو حالت وجود داشته
1- از اولش دروغ گفته و با من بازی کرده که در این صورت حتی ازش متنفر هم میشم
2- یه مشکلی براش به وجود اومده که اون به خاطر اون مشکل جدی نظرش عوض شده. این جا واقعاً ناراحت میشم . ولی باز هم براش آرزوی خوشبختی می کنم . و سعی می کنم فراموشش کنم و اون چیزی که دوست داره رو دوست داشته باشم