هنگامى كه زینب (س ) متولد شد، مادرش حضرت زهرا (س ) او را نزد پدرش امیرالمؤ منین (ع ) آورده و گفت : این نوزاد را نامگذارى كنید! حضرت فرمود: من از رسول خدا جلو نمى افتم .
در این ایام حضرت رسول اكرم (ص ) در مسافرت بود. پس از مراجعت از سفر، امیرالمؤ منین على (ع ) به آن حضرت عرض كرد: نامى را براى نوزاد انتخاب كنید. رسول خدا (ص ) فرمود: من بر پروردگارم سبقت نمى گیرم .
در این هنگام جبرئیل (ع ) فرود آمده و سلام خداوند را به پیامبر(ص ) ابلاغ كرده و گفت :
نام این نوزاد را ((زینب )) بگذارید! خداوند بزرگ این نام را براى او بر برگزیده است .
علامه جزایرى در كتاب (( الخصائص الزینبیه ))مى نویسد:
وقتى كه حضرت زینب (س ) شیر خواه و در گهواره بود، هر گاه برادرش حسین (ع ) از نظر او غایب مى شد، گریه مى كرد و بى قرارى مى نمود. هنگامى كه دیده اش به جمال دل آراى حسین (ع ) مى افتاد، خوشحال و خندان مى شد. وقتى كه بزرگ شد، هنگام نماز قبل از اقامه ،
نخست به چهره حسین (ع ) نگاه مى كرد و بعد نماز مى خواند
به غیر از انوار مقدسه چهارده معصوم علیهم السّلام، در میان خاندان رسالت و اهل بیت گرامى پیامبر اكرم صلّى اللّه علیه و آله و سلّم، افرادى هستند كه در نزد خداوند متعال داراى رتبه و منزلت رفیع و والایى مى باشند و توسل به ایشان، موجب گشایش مشكلات و معضلات امور دیگران است. مانند حضرت اباالفضل علیه السلام كه حتى در موارد زیادى مسیحیان به آن حضرت متوسل شده و به بركت توسل به آن حضرت مشكلاتشان حل گردیده و به حوائج و خواسته هاى خویش نائل گردیده اند.
حضرت زینب سلام اللّه علیها نیز بانویى بزرگوار از این دودمان پاك است كه توسل به آن حضرت براى حل مشكلات بزرگ بسیار تجربه شده است و كرامات بسیارى از آن بانوى گرامى نقل شده است.
به عنوان مثال شبلنجى یكى از علماى اهل تسنّن در نورالابصار مىنویسد:
«شیخ عبدالرحمن اجهورى مقرى در كتابش مشارق الانوار مىگوید: در سال هزار و صد و هفتاد دجار مشكلى بسیار سختى شدم و به روضه (قبر مطهر و نوراین) حضرت زینب علیها السلام متوسل شدم و قصیدهاى در مدح آن حضرت سرودم كه مطلع آن چنین بود:
آلِ طاها لَكُمْ عَلَینَا الْوِلاءُ لا سِواكُمْ بِما لَكُمْ آلآء
و خدا به بركت آن بانوى گرامى مشكل مرا حل كرد.
ای که بوی کربلا می آید از میلاد تو
هر گلی یابد صفا چون می نماید یاد تو
گل بخوانندت ولی گلها همه مست تو اند
سدره و طوبی بود یک شاخه از شمشاد تو
خسته بودم از سراب کاذب آزادی ام
تا اسیرت شد دلم ، گردیده ام آزاد تو
کاروان سالار عشقی ، قبله اهل دلی
با ورودت بیت عترت می شود دلشاد تو
ای گل زهرا نسب ای غنچه باغ علی
عشق و مستی هم بود در این جهان همزاد تو
مقدمت بوی بهشت فاطمیون می دهد
فخر بنماید خدا بر عالم ایجاد تو
آرزومند دعایت در نماز شب حسین
همره او اهل گیتی طالب امداد تو