تبیان، دستیار زندگی

موضوع انشا : مشاركت اجتماعی را توضیح دهید

به نظر ما (كه شاگرد كلاس سوم آلبالو هستیم و قرار است در آینده حسابی یك شریك اجتماعی ! شویم) مشاركت اجتماعی یعنی شركت كردن در كارهایی كه تعداد زیادی آدم به آن علاقمند هستند و همراه شدن همه ی آن آدم های علاقمند در جهت انجام دادن آن كار می شود مشاركت اجتماعی.

مثلا وقتی داداش بزرگه ی ما و بقیه ی بچه های محل به استادیوم می روند و داور به نفع تیم میهمان پنالتی می گیرد و همه ی طرفدارهای تیم میزبان _ كه چند ده هزارنفری می شوند _ یكصدا می گویند :" توپ ، تانك ، فشفشه   داور  دقت كن !" اگر داداش ما در فریاد زدن این شعار با آنها همكاری نكند آدم بدی است و مشاركت اجتماعی نكرده است. یا بعد از آن بازی كه تیمشان باخته بود اگر مثل بقیه ، پدر صندلی ها و شیشه های اتوبوس را درنمی آورد واقعا دیگر رویمان نمی شد بگوئیم كه او داداشمان است و یا همین دیشب كه بابا و عموهایمان توی مهمانی داشتند به سر كچل شوهر خاله بنفشه می خندیدند اگر ما با آن شیرین زبانی منحصر به فردمان بهش نمی گفتیم  : شوهرخاله چه شامپویی به موهایتان می زنید كه اینقدر براق اند! و بابا و عموهایتان از خنده روده بر نمی شدند ما دیگر نمی توانستیم خودمان را ببخشیم چراكه یك فرصت بزرگ برای مشاركت را از دست داده بودیم.

 مامانمان البته نظر دیگری دارد چون آن روزی كه ما و چندتای دیگر از بچه های كلاس دست و پای بهاره را گرفتیم و با لیوان های آب خوری مان حسابی خیسش كردیم و بهاره سرما خورد و دو سه روز مدرسه نیامد. مامانمان خیلی از دستمان عصبانی شده بود وبه جای اینكه به ما افتخار كند گفت: تو آدم بشو نیستی بچه؟!! این چه كار زشتی بود كه كردی؟!!البته ما به مامانمان حق می دهیم چون او خانه دار است و زیاد در اجتماع نیست و از مشاركت اجتماعی و اینطور چیزها هم خبر ندارد!

تازه یك چیزی همین الان یادمان آمد و آن هم این است كه مشاركت اجتماعی این نیست كه حتما همه با هم و در یك مكان مشترك یك كاری را انجام بدهند بلكه اگر یك كار مشترك در مكان ها و زمان های مختلف انجام شود باز هم اسمش مشاركت اجتماعی است مثل میخ گذاشتن و گچ ریختن روی صندلی معلم كه در مدرسه ها و شهرهای مختلف هرروزه انجام می شود. ( خانم اجازه به خدا ما هیچ وقت تن به همچین مشاركت هایی نداده ایم و هیچ وقت هم به فكر پنچر كردن ماشین شما یعنی ماشین شوهر شما نیفتاده ایم !)و در پایان اینكه ما از این انشا نتیجه می گیریم داداش بزرگه مان یك فعال اجتماعی است و بهاره همكلاسی مان كه الان ردیف دوم نشسته ، خیلی بچه ننه و سوسول است كه با یك آب بازی ساده سرما می خورد و مامانمان باید وارد عرصه مشاركت اجتماعی بشود و ما وداداش بزرگه مان برخلاف آن دوتا داداش دیگر، به بابایمان رفته ایم و شما هم مواظب نمره ای كه به این انشا می دهید باشید چون ممكن است رگ مشاركتمان بالا بزند و خدای ناكرده وقتی كلید دستمان است هوس كنیم دور و بر آن 206 آلبالویی تان قدمی بزنیم !

سوسن خانوم! ابرو كمون....!

كلاس سوم آلبالو

جالب بود
البته اینم نشانی از فرهنگ 2500 ساله نه فرهنگ 4000 نه 5000 ساله بابا نمیدونم چند ساله اصلا فرهنگ ما برمی گرده به قبل از خلقت فرشته ها حکایت می کند .