اینكه اولین خانه را چه كسی تكان داد بیشك اولین زنی بوده كه اولین جیغ را پس از شنیدن اولین دروغ از همسرش كشیده و او كسی نبوده جز خانم حوا! از آن زمان تا به امروز خانه تكانی معانی و كاربردهای متعدد به خود گرفته تا بدانجا كه امروزه رایج ترین استفاده از این واژه این معنا را می دهد:" دردسر و گرفتاری خانواده" با توجه به گستردگی كاربرد همین یك معنا از خانه تكانی در این نوشته قصد پرداختن به ظرافتهای این تعریف از زاویه دید دو مكتب مدرنیته و فمنیست را دارم:
خانه تكانی فمنیستی:
- زنها برای تعطیلات عیدشان برنامه ریزی دارند و وقتی برای پذیرائی از میهمان ندارند. خانه هم در حد احتیاج تمیز است و نیازی به تكان دادن ندارد. زنها حوصله دردسر اضافی ندارند سرشان به اندازه كافی در چند جبهه گرم است.
- در صورتی كه زنها تمایل به خانه تكانی نشان بدهند؛ مردها آموخته اند كه پیش بینی چنین روزی را كرده باشند و مقداری پول جهت گرفتن كارگر برای انجام امر خانه تكانی پس انداز كرده باشند. اگر مردی چنین پس اندازی نداشت زن امروزی آنقدر پول دارد كه به او قرض بدهد.
- در صورتی كه به هر دلیل امكان گرفتن كارگر فراهم نشد یا اینكه زن تنها و تنها به نظافت خودش معتقد باشد ؛ زن یك طرف خانه را گرفته مرد طرف دیگر هر دو مشترك و مساوی- البته تحت نظارت و هدایت زن- به یك اندازه نیرو وارد آورده خانه را تكان می دهند.
- مردها عقلشان می رسد كه فقط روی قالی را جارو نكشند و باید زیر آن را نیز نگاه كنند. همچنین مردها آنقدر متمدن شده اند كه موقع تمیز كردن دیوارها كنج ها و لبه ها را از قلم نیاندازند.
- دختران امروز موقع خانه تكانی ترانه های راك و هیپ هاپ زمزمه می كنند و برخلاف مادرانشان زیر لب غر نمی كنند.
- خانه تكانی زمان دارد و سر موعدش باید تمام شود؛ بیشترین زمان اختصاص یافته به خانه تكانی یك روز و به میزان 12ساعت است.
خانه تكانی از نگاه مدرنیته:
زن : من دست بُرس كشیدن ندارم برام كارگر بگیر.
مرد : چقدر می خوای به كارگر بدی؛ به من بده واسه ات اندازه سه تا كارگر كار می كنم.
زن: یك هفته می رم خونه مامانم خونه رو تمیز و رنگ شده تحویلم بده.
مرد: چه خبره! سه روزه بیا خونه ات رو دسته گل تحویل بگیر!
زن: - با خودش – اینكه می گه سه روز اما همون یك هفته طول می كشه ؛ خب دستمزد و غذای كارگرا واسه یك هفته ؛ سه تا پرده واسه اتاق خواب بچه و آشپزخونه و هال؛ یك رومیزی واسه میز نهار خوری؛یك قالیچه واسه جلو در و یك دست شربت خوری؛ سرراست می شه یك میلیون تومن!
مرد: - با خودش – می گم رفقا بیآند كمكم. هیچ هزینه ای هم نداره؛ كلی هم خوش می گذره.
زن: مگه نمی خوای بهم عیدی بده؛ خوب این عیدی من!
مرد : عزیزم چرا پول بدم به این چیزها. نه كه نمی دم بیا این یك میلیون و دویست هزار تومن عیدی ات! هرچی خواستی واسه خودت بخر اما حرف از كارگر و خرید پرده و قالیچه نزن؛ همین پارسال پیش همه چیز رو نو كردیم.
زن: تو فكرهای منو می خونی؟
مرد: خودت دیشب گفتی می خوای اینها رو بخری.
زن: - با خودش- نمی فهه. نمی خواد بفهمه. باید تو عمل انجام شده قرارش بدم. یك میلیون و دویست رو كه می گیرم هیچ؛ یك میلیون هم واسه كارگر و خرت و پرتها می گیرم ازت!
مرد: - با خودش- خونه تكونی فرصتیه واسه راضی كردن همسر از خود! همچنین جهت اخذ مجوز سفر تنهائی به تایلند!
زن : باشه عزیزم هرچی تو بگی!
مرد : ممنون كه مثل همیشه به من اعتماد كردی!
دو هفته بعد؛ شب عید؛ زن و مرد با خوبی و خوشی و با رضایت كامل طرفین ؛ طلاق گرفته اند!