• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن اجتماعي > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
اجتماعي (بازدید: 1303)
يکشنبه 8/12/1389 - 23:25 -0 تشکر 291544
15سال از زنم کتک خوردم

به گزارش صراط نیوز به نقل از ایران: مرد میانسال که از ضرب و شتم‌های 15 ساله همسرش به ستوه آمده بود، برای رهایی از زندگی عذاب‌آور به دادگاه پناه برد.

مرد که با سر و وضع آشفته وارد شعبه 268 دادگاه خانواده شده بود، وقتی مقابل قاضی عموزادی نشست، در تشریح علت درخواست جدایی‌اش گفت: دیگر خسته شدم، شما را به خدا مرا از دست همسرم نجات دهید.

قاضی که با شنیدن این حرف‌ها بسیار متعجب شده بود، همانطور که مرد را به آرامش دعوت می‌کرد، گفت: آرامش خود را حفظ کنید و بگویید چه اتفاقی افتاده که اینقدر پریشان‌احوال هستید.

مرد میانسال آهی کشید و در حالی که خود را روی صندلی جابه‌جا می‌کرد، گفت: «15 سال قبل با دختر یکی از اقوام دور پدرم که 9 سال از من کوچکتر بود و به تازگی در حوزه روانشناسی فارغ التحصیل شده بود، پیمان زناشویی بسته و او را با مهریه 500 سکه طلا به عقد خود درآوردم. اما متأسفانه و بر خلاف انتظارم، از همان روزهای اول زندگی، متوجه تندخویی و عصبانیت همسرم شدم. اوایل احساس می‌کردم شاید به خاطر مشکلات کار و شروع زندگی مشترک به هم ریخته است، بنابراین به خودم امید می‌دادم که به مرور زمان آرامش به زندگی‌مان باز می‌گردد. اما حدود 3 ماه بعد از ازدواج بر سر مسئله‌ای پیش‌پا افتاده بین من و فریبا جر و بحثی صورت گرفت که در کمال ناباوری او سیلی محکمی به صورتم زد که از تعجب خشکم زد.

به قدری از این اتفاق شوکه بودم که قدرت انجام هیچ کاری را نداشتم. با این حال همسرم ضمن تهدید گفت که اگر بار دیگر فریادی سرش بکشم یا با او مخالفت کنم، باز هم کتکم خواهد زد. من که باز هم رفتار و حرف‌هایش را به حساب عصبانیت گذاشته بودم، سعی کردم ماجرای آن روز را برای همیشه فراموش کنم. اما چند روز بعد بر سر موضوع دیگری دوباره همان رفتار خشن همسرم تکرار شد. در نتیجه تصمیم گرفتم تا از فریبا جدا شوم. و با سر و صورتی کبود به دادگاه رفته و دادخواست طلاق دادم، اما همسرم در دادگاه ابراز پشیمانی کرد و گفت سعی می‌کند این رفتار و حرکات ناپسندش را کنار بگذارد. بنابراین آشتی کرده و به خانه برگشتیم. غافل از اینکه چه سرنوشتی در انتظارم بود.

روز بعد وقتی از محل کارم به خانه برگشتم و از همسرم چای خواستم، در کمال ناباوری فریبا را با سینی چای مقابلم دیدم، اما ناگهان و در کمال ناباوری استکان چای داغ را روی صورتم پاشید و با خونسردی گفت: این کار را کردم تا یاد بگیری دیگر برای فرار از زندگی و مشکلات به فکر طلاق و دادگاه نباشی!

چند ماهی گذشت و همواره سعی کردم طوری رفتار کنم که فریبا عصبانی نشود تا اینکه متوجه شدم بزودی بچه‌دار می‌شویم، اما نه تنها از این موضوع خوشحال نشدم، بلکه دائم به این موضوع فکر می‌کردم که همسرم با این خلق و خو چگونه می‌خواهد فرزندمان را تربیت کند. از طرف دیگر با خود گفتم شاید با تولد فرزندمان خلق و خوی همسرم نیز عوض شود. اما افسوس که سخت در اشتباه بودم، چرا که همچنان رفتارهای پرخاشگرانه‌اش ادامه داشت.

حالا هم حدود 15 سال از شروع زندگی مشترک‌مان گذشته، اما هیچ تغییری در او ایجاد نشده است. ضمن اینکه بر سر هر مسئله کوچکی که بر خلاف میلش باشد، مورد ضرب و شتم قرار می‌گیرم. به‌طوری که هیچ جای سالمی در بدنم ندارم و همه اعضای بدنم حداقل یک‌بار زیر ضربه‌های سنگین مشت و لگد همسرم شکسته و مدارکش هم موجود است!

مرد آه دیگری کشید و ادامه داد: «هفته گذشته به خاطر مشکلات کاری کمی دیر به خانه رسیدم، وقتی در را باز کردم، یک دفعه فریبا با چماق به طرفم حمله‌ور شد. من که دو پا داشتم، دو پای دیگر قرض کردم و به خانه مادرم پناه بردم. بالاخره پس از کلی فکر کردن تصمیم گرفتم تا تمام حق و حقوق فریبا را یکجا و نقدی بپردازم و جانم را نجات دهم، بنابراین امروز به دادگاه آمدم تا دادخواست طلاق بدهم.

قاضی عموزادی پس از شنیدن اظهارات مرد میانسال به دلیل عدم حضور همسرش در دادگاه، وقت دیگری را برای رسیدگی تعیین کرد تا پس از شنیدن حرف‌های زن در این‌باره تصمیم بگیرد.

دوشنبه 9/12/1389 - 8:44 - 0 تشکر 291587

سلام
این جورشو دیگه ندیده بودیم اصولا مردها زنها را میزنن
این خانومه مشکل روانی داره مرد باید همون اول ازش جدا میشد که بچه نداشته الان هم اگه میخواد جدا بشه باید بچه را هم با خودش بیاره چون بچه هم دیوونه میشه از دست این مادر

 

  به طواف كعبه رفتم ،به حرم رهم ندادند          كه برون درچه كردي، كه درون خانه‌آئي

 

                                    

دوشنبه 9/12/1389 - 9:15 - 0 تشکر 291619

yasekaboud63 گفته است :
[quote=yasekaboud63;498511;291588]سلام
این جورشو دیگه ندیده بودیم اصولا مردها زنها را میزنن

با سلام 

اصلا زدن نداره - چه برسه به اصول داشته باشه 

واقعا ننگ به مرد و زنی که هم رو بزنن !!!

 حالا چه مرد به زن ، چه زن به مرد...

موفق باشید.

هرگز اين چهار چيز را در زندگيت نشكن

.......................اعتماد ، قول ، رابطه و قلب ؛

.....................................يرا اينها وقتي مي شكنند صدا ندارند ، اما درد بسياري دارند ...

...چارلز ديكنز ...
برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.