شیطان براى فریفتن مردم از هر راهى استفاده مى کند حتى از زبان بت و داخل شدن در شکم آن . در این باره به داستان زیر توجه کنید:
عمر بن جبله کلبى مى گوید: روزى گوسفندى براى بتى قربانى کردم . از درون بت صدایى شنیدم که گفت : یا عصام ، یا عصام ، اسلام آمد، بت ها نابود شد، خون ها محفوظ ماند و صله رحم رواج پیدا کرد.
عمرو مى گوید: من از این قضیه تعجب کرده و گوسفندى دیگرى قربانى کردم . باز صدایى از بت خطاب به بکر بن جبل شنیدم که مى گفت : پیامبر مرسل (ص ) آمد، اهل یثرب او را تصدیق مى کنند، و اهل نجد و تمامه ، و اهل فلج و یمامه او را تکذیب مى نمایند.
بعد از این قضیه ، عمرو بن جبله و بکر بن جبل خدمت رسول اکرم صلى الله علیه و آله و سلم آمدند و اسلام آوردند. در این هنگام شیطانى که نامش مسعر بود از درون بت هبل اشعارى در تعریف و تمجید از بت و بت پرستى خواند. بعد از شنیدن این اشعار، تمام بت پرستان به سجده افتادند؟! دوباره شیطان خطاب به مردم گفت : فردا هم بیایید تا درباره بت پرستى بیشتر براى شما سخن بگویم . - بت پرستان به پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله و سلم گفتند: - تو هم فردا باید به مسجد الحرام بیایى و حقیقت را از زبان این بت بزرگ بشنوى . پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم از این داستان افسرده خاطر گردید. در این هنگام ، یکى از جن هاى مؤمن پیش آن حضرت آمد و گفت : یا رسول الله ! حتما فردا شما هم تشریف بیاورید. من شیطانى را که از درون بت سخن مى گفت کشتم و خود به جاى او سخن خواهم گفت .
روز بعد همه بت پرستان ، طبق گفته شیطان ، گرد آمده و به انتظار پیامبر (ص ) ماندند. وقتى آن حضرت وارد مسجدالحرام شد تمام بت ها سرنگون شدند!! مشرکان فورا آنها را به جاى خود قرار داده و به بت ((هبل )) گفتند: سخنانى که دیروز قول دادى ، به گوش محمد برسان ؟! ناگهان از داخل شکم بت ((هبل )) صدایى بر آمد و از آن حضرت تعریف و تمجید بسیارى کرد و بت پرستى را باطل اعلام نمود و گفت :
اى مردم ! بعد زا موسى و عیسى ، حضرت محمد (ص ) پیامبر بر حق است . مردم باید از وى پیروى کنند و بت پرستى را ترک نمایند که آن باطل است .
بت پرستان شرمگین و خجالت زده به هم گفتند: محمد بتها را هم فریب داده ؛ همان طور که خود را فریب داده و عده اى را به دین خود دعوت کرده است .