:"قرن خمینی" آغاز شده است و این تعبیر نه یک شعار سیاسی، بلکه حقیقتی است که 32 سال از آن می گذرد و اگرچه فوکویاما "پایان تاریخ" را با استیلای همه جانبه لیبرال دموکراسی بر سراسر جهان پیش بینی کرده بود، لکن "آغاز تاریخ" جدید بشریت را باید به نظاره نشست و تحولات این روزهای جهان عرب بهانه ای است برای بازخوانی وعده های صادق حضرت روح الله (ره) که گذر زمان، بیش از پیش مصدق آنها بوده است و اراده تاریخ نیز به سرعت در این جهت در حال حرکت است.
اولین و یکی از مهم ترین وعده های صادق خمینی کبیر (ره) مربوط می شود به زمانی که ایشان "قبل" از فرار شاه از ایران، کار رژیم پهلوی را تمام شده دانستند و از مردم خواستند تا برای تمام کردن کار مقاومت کنند. این مهم در حالی اتفاق می افتاد که معظم له پیش از این برهه نیز بارها به شاه هشدار داده بودند که اگر راه پدر خود را ادامه دهد به سرنوشتی مشابه دچار خواهد شد. از طرف دیگر در آخرین روزهای قیام ملت ایران علیه رژیم پهلوی هم چنان برخی از جریانات داعیه دار مخالفت با نظام سلطنتی، از ایجاد سلطنت مشروطه سخن می گفتند و حتی از شاپور بختیار به عنوان گزینه پیشنهادی خود به امام (ره) نام می بردند. پیشنهادی که البته با مخالفت قاطع امام مواجه شد و در همین ایام بود که ایشان از پاریس و در پیامی خطاب به مردم ایران در 12 دی ماه 1357 تاکید کردند: "این چند روز آخر عمر این جنایتکار از خطرناکترین لحظات تاریخ کشور ما است. ملت مظلوم و شریف ایران باید در مقابل باقیمانده جنایات شاه پایدارى کند تا به خواست خداوند تعالى پیروزى نهایى را به دست آورد." 1
دومین وعده صادق امام (ره) باز می گردد به پیش بینی های ایشان پیرامون ریزش برخی خواص. آنان که با تکیه بر سابقه مبارزه با رژیم شاه خود را انقلابی های تمام عیار می دانستند و با استناد به این موضوع، بسیاری از خطاهای خویش در افکار عمومی را توجیه می کردند. اما این اتفاق نیز از ابتدا مورد توجه حضرت امام بود بگونه ای که ایشان در روز تنفیذ حکم ریاست جمهوری ابوالحسن بنی صدر سخنان خود را با حدیث »حبالدنیا رأس کل خطیئه« آغاز کردند و فرمودند: "هر مقامى که براى بشر حاصل مى شود، چه مقامهاى معنوى و چه مقامهاى مادى روزى گرفته خواهد شد و آن روز هم نامعلوم است ... مقام رفتنى است و انسان در حضور خداى تبارک و تعالى ماندنى است. من از آقاى بنی صدر مى خواهم که مابین قبل از ریاست جمهوری و بعد از ریاست جمهوری در اخلاق روحیشان تفاوتى نباشد. تفاوت بودن دلیل بر ضعف نفس است." 2 و شاید معنای این سخنان امام، زمانی کاملا آشکار شد که به فاصله یک سال و اندی پس از این ماجرا و فرار بنی صدر از کشور، فرمودند: " اگر شما آن نصیحتی را که آن روز من با حال مریض در بیمارستان (روز تنفیذ) به شما کردم گوش کرده بودید امروز این طور نبود و من نمی خواستم باشد ، آن روز من به یکی از حرف ها که اساس همه گرفتاری های بشر است تنبه دادم که حب الدنیا رأس کل خطیئة تمام خطاهایی که از ماها صادر می شود روی این حب نفس و جاه و مال و منال است. اگر این کلمه را گوش کرده بودید و هواهای نفسانی را زیر پا گذاشته بودید این طور نمی شد " 3 و در نهایت نیز قسم تاریخی ایشان در نامه عزل آقای منتظری در تاریخ 6 فروردین ماه 68 که تاکید کردند: "و الله قسم، من رای به ریاست جمهوری بنیصدر ندادم و در تمام موارد نظر دوستان را پذیرفتم." 4
لکن پیش بینی های امام پیرامون سقوط برخی خواص همچنان ادامه داشت، تا جایی که ایشان ضمن تاکیدات چندباره پیرامون عدم صلاحیت لیبرال ها و افراد وابسته به این مشی فکری از جمله نهضت آزادی، صراحتا درباره آقای منتظری نیز پیش بینی های مهمی انجام دادند. مواردی که شاید مرور آنها تنها پس از گذشت 2 دهه از آن زمان معنای حقیقی خود را پیدا می کند. به موازات نفوذ باند مهدی هاشمی در بیت آیت ا... منتظری که این موضوع بارها از سوی امام به ایشان مورد تذکر قرار گرفته بود، روند جدایی قائم مقام رهبری از رهبری سرعت بیشتری گرفت تا اینکه نهایتا امام خمینی (ره) در تاریخ 6 فروردین 68 در نامه تاریخی خود خطاب به ایشان، ضمن عزل او از این منصب و تاکید بر اینکه "و الله قسم، من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودم، ولی در آن وقت شما را سادهلوح میدانستم كه مدیر و مدبر نبودید"، تصریح کردند: "اگر شما نظر من را شرعاً مقدم بر نظر خود میدانید -كه مسلماً منافقین صلاح نمیدانند- شما مشغول به نوشتن چیزهایی میشوید كه آخرتتان را خرابتر میكند ... از آنجا كه سادهلوح هستید و سریعاً تحریك میشوید در هیچ كار سیاسی دخالت نكنید." 5
عباراتی که بعدها و در سایه انتشار خاطرات آیت ا... منتظری معنا یافت و متاسفانه محتوای خاطرات ایشان مورد نقدهای جدی یاران امام (ره) قرار گرفت و تکذیب بسیاری از قسمت های آن با ادله و شواهد متعدد تاریخی نشان داد که ایشان مشغول نوشتن چیزهایی شده است که جز خراب کردن آخرتش، سود دیگری نداشته است. هم چنین ادامه مواضع همسو با دشمنان انقلاب و منافقین توسط مرحوم منتظری پس از وفات حضرت امام نیز از مواردی است که مصداقی بر پیش بینی امام مبنی بر ساده لوحی و احاطه ایشان توسط منافقین بود.
سومین پیش بینی تاریخی حضرت روح الله پس از فتح خرمشهر در سوم خرداد ماه 1361 صورت گرفت. آن زمان که در پیام تبریک خویش خطاب به ملت ایران، تعریضی هم به صدام جنایتکار و دیگر هم پیمانانش در منطقه زد و اعلام کرد: "به شما اطمینان می دهم كه اگر از اطاعت بی چون و چرای امریكا و بستگان آن دست بردارید و با ما به حكم اسلام و قرآن كریم رفتار كنید، از ما جز خیر و پشتیبانی نخواهید دید ... و شما عاقبت این جنایتكار (صدام) و هم قطارجنایتكارش شاه مخلوع را به عیان دیده اید. قدرتهای بزرگ بیش از آنچه از شما استفاده نمایند از شما طرفداری نمی كنند و شماها را برای منافع خویش به هلاكت می كشند" 6 و این پیش بینی ها زمانی رنگ واقعیت به خود گرفت که 24 سال بعد، دیکتاتور عراق که روزگاری در پناه کامل آمریکا در منطقه، قدرت نمایی می کرد، پس از اشغال خاک این کشور توسط نیروهای امریکایی به هلاکت رسید و این مهر تایید بود بر سخنان تاریخی حضرت روح الله که "قدرتهای بزرگ بیش از آنچه از شما استفاده نمایند از شما طرفداری نمی كنند و شماها را برای منافع خویش به هلاكت می كشند."
چهارمین پیش بینی تاریخی خمینی کبیر، تاکید بر زوال و سقوط کمونیزم و جستجو کردن آن در موزه های تاریخ است. اولین روز سال 1989 میلادی در حالی آغاز شد که یک اتفاق تاریخی موجب تمیز این روز در تاریخ معاصر جهان گشت و آن هم انتشار نامه تاریخی حضرت روح الله خطاب به میخاییل گورباچف آخرین رییس جمهور اتحاد جماهیر شوروی بود. نامه ای که در آن تصریح شده بود: "در سیاست اسلاف خود دایر بر »خدازدایی» و «دینزدایی» از جامعه، كه تحقیقاً بزرگترین و بالاترین ضربه را بر پیكر مردم كشور شوروی وارد كرده است، تجدیدنظر نمایید و بدانید كه برخورد واقعی با قضایای جهان جز از این طریق میسر نیست. البته ممكن است از شیوههای ناصحیح و عملكرد غلط قدرتمندان پیشین كمونیسم در زمینه اقتصاد، باغ سبز دنیای غرب رخ بنماید، ولی حقیقت جای دیگری است. شما اگر بخواهید در این مقطع تنها گرههای كور اقتصادی سوسیالیسم و كمونیسم را با پناه بردن به كانون سرمایهداری غرب حل كنید، نه تنها دردی از جامعه خویش را دوا نكردهاید، كه دیگران باید بیایند و اشتباهات شما را جبران كنند ... باید به حقیقت رو آورد.
مشكل اصلی كشور شما مسئله مالكیت و اقتصاد و آزادی نیست. مشكل شما عدم اعتقاد واقعی به خداست. همان مشكلی كه غرب را هم به ابتذال و بنبست كشیده و یا خواهند كشید. مشكل اصلی شما مبارزه طولانی و بیهوده با خدا و مبدأ هستی و آفرینش است. جناب آقای گورباچف! برای همه روشن است كه از این پس كمونیسم را باید در موزههای تاریخ سیاسی جهان جستجو كرد؛ چرا كه ماركسیسم جوابگوی هیچ نیازی از نیازهای واقعی انسان نیست؛ چرا كه مكتبی است مادی، و با مادیت نمیتوان بشریت را از بحران عدم اعتقاد به معنویت، كه اساسیترین درد جامعه بشری در غرب و شرق است، به در آورد ... رهبر چین اولین ضربه را به كمونیسم زد؛ و شما دومین و علیالظاهر آخرین ضربه را بر پیكر آن نواختید. امروز دیگر چیزی به نام كمونیسم در جهان نداریم." 7
این عبارات در حالی از سوی خمینی کبیر به گورباچف نوشته می شد که وی با انجام اصلاحات گسترده در این کشور قصد داشت کمونیسم را جانی دوباره ببخشد و در حالی که بسیاری از متفکران و صاحب نظران غرب و شرق نیز بر آن بودند که دوران جدیدی از عمر کمونیسم آغاز خواهد شد، حضرت امام (ره) از ضربه نهایی گورباچف به این مکتب فکری سخن گفت و این چنین بود که به فاصله کمتر از 3 سال پس از انتشار این نامه، اتحاد جماهیر شوروی رسما فروپاشید و کمونیسم به موزه های تاریخ رفت. و اوج این ماجرا آنجایی است که 10 سال پس از ارتحال حضرت امام (ره) گورباچف در خرداد 1378 و در گفتگو با واحد مرکزی خبر در مسکو اعلام کرد: "مخاطب پیام آیت ا... خمینی از نظر من، همه اعصار در طول تاریخ بود. زمانی كه من این پیام را دریافت كردم احساس كردم كه شخصی كه این پیام را نوشته بود متفكر و دلسوز برای سرنوشت جهان است. من از مطالعه این پیام استنباط كردم كه او كسی است كه برای جهان نگران است و مایل است من انقلاب اسلامی را بیشتر بشناسم و درك كنم" گورباچف سپس با تشریح نابسامانی های اقتصادی و سیاسی روسیه، تصریح كرد: "اگر ما پیشگویی های آیتالله خمینی را در آن پیام جدی میگرفتیم امروز قطعاً شاهد چنین وضعیتی نبودیم." 8